eitaa logo
✨مسجد و حسینیه امام حسن مجتبی (ع) دارابکلا✨
560 دنبال‌کننده
20هزار عکس
3.2هزار ویدیو
27 فایل
کانال فرهنگی مسجد و حسینیه امام حسن مجتبی علیه السلام دارابکلا جهت ارتباط با ادمین کانال و ارسال انتقادات، پیشنهادات و مطالبتان به آی دی زیر مراجعه فرمایید. @MRD123
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی دوست قدیمی بایزید بسطامی عارف بزرگ را در نماز عید فطر دید ... پس از احوالپرسی و خوش و بش از بایزید پرسید : شیخ ؟! ما همکلاس و هم مکتب بودیم ؛ هر آنچه تو خواندی من هم خواندم ... استادمان نیز یکی بود ، حال تو چگونه به این مقام رسیدی ؟ و من چرا مثل تو نشدم ؟؟ ... بایزید گفت : تو هر چه شنیدی ؛ اندوختی و من هر چه خواندم ؛ عمل کردم ... " به عمل کار بر آید ، به سخندانی نیست " https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار شیرین و شنیدنی😅☺️ 🎤 مرحوم علامه محمدتقی جعفری فکر نکنی کسی هستی! https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
. *وَ أمْرُهُمْ شُوریٰ بَیْنَهُمْ* سلام علیکم یقیناً خدمت بی منت به مردم شریف دیار دارابکلا در لباس شورای خدمت گزاری مردم، توفیقی بزرگ برای منتخبین و معتمدین مردم است که باید از لحظه لحظه آن در راستای عمل به وظایف قانونی خود استفاده ببرند. روز ملی شورا بر تمامی اعضایی که این مسئولیت بزرگ را قبول نموده و به خوبی وظایف خود را انجام می دهند گرامی باد. به ویژه از پیگیری، تلاش، مساعدت و راهنمایی های ارزنده ی اعضای خدوم شورا در پیشبرد اهداف دارابکلای بزرگ که یقیناً حاصل ایجاد همدلی و همکاری مضاعف بین اعضای شورای اسلامی بوده است تقدیر و تشکر می نمائیم. https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️امروز: شمسی: یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ هجری شمسی میلادیSunday 30 April 2023 قمری: الأحد، ۰۹ شوال ۱۴۴۴ 🌹 متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: 👈صد مرتبه یا ذَالجَلالِ و الاِکرام تا به فتح و نصرت برسی 🙏بارالها در فرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره از مشکلات همه مردم باز کن ✅تقویم روز: 🇮🇷روز ملی خلیج فارس 🇮🇷آغاز عملیات بیت المقدس (۱۳۶۱ه ش) 🗓روز شمار تاریخ: ◼️⏳۰۶ روز تا سالروز شهادت حضرت حمزه علیه السلام (۰۳ه ق)و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام(۲۵۲ه ق) ⬛️⏳۱۶ روز تا شهادت حضرت امام جعفرصادق علیه السلام(۱۴۸ه ق) 💐⏳۲۱ روز تا میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر (آغاز دهه کرامت) 💐⏳۲۵ روز تا بزرگداشت حضرت صالح بن موسی کاظم علیه السلام 💐⏳۲۶ روز تا بزرگداشت حضرت احمد بن موسی کاظم علیه السلام(شاهچراغ) 💐⏳۳۱ روز تا ولادت با سعادت حضرت امام رضا علیه السلام(۱۴۸ه ق) 🇮🇷⬛️⏳۳۵ روز تا سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه‌الله علیه (۱۳۶۸ه ش) https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
📣هوای گرم؛ مهمان زودگذر مازندران هواشناسی مازندران: 🔸 از افزایش محسوس دما در ۲۴ ساعت آینده خبر داد و پیش‌بینی کرد که میانگین دمای هوای این استان تا ۳۲ درجه سانتی‌گراد بالای صفر افزایش یابد. 🔸مناطق ساحلی و جلگه‌ای مازندران فردا علاوه بر افزایش محسوس دمای هوا با احتمال مه صبحگاهی و در ارتفاعات بویژه ارتفاعات مناطق غربی در ساعات بعدازظهر با افزایش ابر، رگبار پراکنده باران و رعد و برق همراه باشد. 🔸 گرم‌تر شدن هوا طی امروز و فردا، میانگین دمای هوا در مناطق مرکزی و شرقی از ۲۵ تا ۳۱ درجه سانتی‌گراد بالای صفر در روز جاری فردا به ۳۰ تا ۳۲ درجه سانتی‌گراد بالای صفر افزایش می یابد. https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
نماز اول وقت فراموش نشود🤲 امام باقر عليه السلام: انّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ، فَإِن قُبِلَتْ قُبِلَ مِا سِواها اولین چیزی که بنده در قیامت از آن سوال می شود نماز است، پس اگر قبول شود اعمال دیگرش نیز قبول می شود. https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
1.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری زیبا از تاریخ آدم و حوا تا ۱۲ امام،۱۴ معصوم علیه السلام که بعد از سرو ته شدن شعر یک اتفاق نادر ولی شگفت انگیز می افتد😳 ببینید https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سی و ششمین سالگرد شهادت مسن ترین شهید استان مازندران شهید حاج عبدالحسین کارگر دارابی را گرامی میداریم. ولادت: ۱۲۸۸ شهادت: ۱۳۶۶ روحش شاد و یادش پررهرو باد. ✨هیئت رزمندگان اسلام دارابکلا ✨ https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
🌹زندگینامه شهید حاج عبدالحسین کارگر دارابی: مسن ترین شهید مازندران است و در رسته تدارکات به اسلام خدمت می کرد که در سال هفتم جنگ تحمیلی و در هفتاد و هفت سالگی به شهادت رسید. تولد: پیر باصفای طریق معرفت شهید عبدالحسین کارگر دارابی (۱۳۸۸ دارابکلا _ ۱۳۶۶ ماووت) اهل روستای زیبای دارابکلا شهرستان شهیدپرور میاندورودِ استان مازندران است. ایشان در خانواده‌ای باایمان و دوستدار اهلبیت علیه ‌السلام متولد شد، مادرش فاطمه و پدرش محمدحسن نام داشت. خانواده: عبدالحسین کارگر دارابی در سال/۱۳۱۶ ازدواج نموده و از ایشان هشت فرزند "یک پسر؛ هفت دختر" به یادگار مانده است. شهادت: عبدالحسین کارگر دارابی در عضویت بسیجی به اسلام خدمت می کرد ایشان توسط لشکر ۲۵ کربلا به منطقه اعزام شده بود که در ۱۳۶۶/۰۲/۱۰ هجری شمسی در ماووت در عملیات کربلای۱۰، شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک شهید کارگر پس از تشییع در امامزاده باقر دارابکلا دفن شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. ✨هیئت رزمندگان اسلام دارابکلا ✨ https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
✨مسجد و حسینیه امام حسن مجتبی (ع) دارابکلا✨
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سی و ششمین سالگرد شهادت مسن ترین شهید استان مازندران شهید حاج عبدالحسین کارگر دارابی را
وصیت نامه شهید حاج عبد الحسین کارگردارابی مسن ترین شهید استان مازندران ********************************** بنام خداوند بخشنده مهربان و بنام خداوندی که با یاد او دلها آرام میگیرد            با درود و سلام بر تمامی شهدای اسلام و بخصوص شهدای سرزمین لاله گون ایران و با درود و سلام بر امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی و با درود و سلام بر سلحشوران جبهه توحید اینجانب عبدالحسین کارگر وصیت نامه ام را به شرح ذیل اعلام میدارم: *وصیت اوّلم این است که امام عزیز را تنها نگذارید و در جبهه حق علیه باطل اسلام را یاری دهید و همانطور تا به حال از جان و مال خود برای کمک به اسلام دریغ نورزیدید حالا بیش از اینها کمک نمایید و مسئله جنگ را بیشتر اهمیت بدهید و نگذارید خون شهدایمان پایمال گردد و ای پسرم علی شما به عنوان وصی بنده می باشید و همانطور که از آغاز جنگ در جبهه حضور داشتی پس از شهادت پدرت در جبهه همچنان استوار باش و نکند خدای ناکرده بعلت شهادت من جبهه را ترک کنی و بگوئی خانواده ما بی سرپرست شده است نه! خدا نگهدارنده همه ماهاست . *و تو ای همسرم بعد از شهادتم مثل کوه استوار باش و مبادا گریه و ناله کنی که دشمنان اسلام را خوشحال کنی مرا ببخش. و شما ای دخترانم بیاد روز عاشورا باشید که زینب تنها مانده و بی برادر شده اخلاقتان و رفتارتان زینب وار باشد و حجاب خودتان را رعایت کنید و سعی کنید فرزندنتان را به جبهه حق علیه باطل بفرستید و نکند خدای نکرده مانع از جبهه رفتن آنها باشید و برایم گریه و زاری نکنید و برایم خوشحالی کنید که پدرتان در جبهه ی اسلام شهید شد. *و شما ای نوه هایم درستان را بخوانید و سنگر مدرسه را خالی نکنید و جبهه جنگ را ترک نکنید و هر چند تا به حال در جبهه جنگ حضور داشته اید و بیشتر از اینها حضور داشته باشید. *به امید پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی صدام و صدامیان * خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. عبدالحسین کارگر ✨هیئت رزمندگان اسلام دارابکلا✨ https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
✨مسجد و حسینیه امام حسن مجتبی (ع) دارابکلا✨
🌹زندگینامه شهید حاج عبدالحسین کارگر دارابی: مسن ترین شهید مازندران است و در رسته تدارکات به اسلام خد
روایت شهادت پیرمرد 78 ساله مازنی: هواپیمای عراقی فرود آمد، آمد چند متری زمین، کانکسی که حاج عبدالحسین داخلش بود را زد و گم شد. فقط همین یک کانکس را هدف گرفت. کانکس رفت هوا، هر تکه از بدن حاج عبدالحسین، به سویی ناپدید شد. به گزارش بلاغ، دفتر آمار شهدای مازندران را که ورق بزنید، نام شهید عبدالحسین کارگر دارابی بعنوان مسن ترین شهید این دیار ثبت شده است، این پیر باصفای طریق معرفت در روز پنجم شهریور 1288 شمسی در روستای دارابکلای میاندورود دیده به سرای گیتی گشود و در دهم اردیبهشت 1366 در جبهه غرب به شهادت رسید؛ در ادامه روایتی از شهادت این شهید بزرگوار به قلم غلامعلی نسایی تقدیم مخاطبان گرامی می شود. بوُالحَسن، عقبه منطقه عملیاتی «کربلای۱۰» نقطه ای در بلندی های ماووت کردستان، محل استقرار نیروهای «لشکر ویژه ۲۵کربلا» است. «حاج عبدالحسین کارگر» رزمنده کهنسال مازندرانی یک روز صبح به دلش می زند که خودش را نو نوار کند. دستی به محاسن سفید و سرش می کشد! با خودش می گوید: «بروم یک صفایی بدهم!» یاعلی گفت و از سنگر به سمت آرایشگاه صلواتی رفت. آرام قدم بر می داشت و با خودش گفتگوی دوستانه ای راه انداخته بود. «ببین حاج عبدالحسین! امروز حال خوشی داری! اینطوری خوبه، هم یک صفایی به خودت می دهی، یک گپی هم با همشهری ات زدی.» آرایشگاه صلواتی متعلق به حاجی علیپور ساروی است، حاجی حرفه زندگی اش آرایشگری است، حدود پنجاه سالی کمتر یا بیشتر می شود. روزگار چرخیده و پایش به جبهه باز شده و با خودش تجهیزاتی هم مثل: قیچی و شانه آورده، یک دکان آرایشگری صلواتی در ارتفاعات ماووت برای خودش دست و پا کرده. پیرمرد وارد آرایشگاه می شود. «سلام علیک همشهری!» دستی به سرش می کشد، حاجی علیپور می خندد، با احترام تحویلش می گیرد و می گوید: «حاجی اولین مشتری من، اولین شهیده عصر امروزه، بیا بنشین جانا که با تو حرف ها دارم.» طبع آرایشگر صلواتی ارتفاعات بوالحسن گل می کند! صندلی آرایشگاه جعبه مهمات رنگ رو رفته ای است. آرایشگاه همه چیزش جنگی است! حاجی علی پور، چفیه ای به رسم پیش بند، دور گردن حاج عبدالحسین گره می زند، هدایت اش می کند به سمت صندلی آرایشگاه، قیچی اش را دو سه بار «قریچ قریچ» صدا می آورد، یک دستی به موهای حاجی می کشد، قدری آب می پاشد، موها خیس می شوند. آرام شانه می زند، یک رزمنده چاق و تپل وارد می شود، دو نفری نگاهی به قد و بالای مرد جوان درشت اندام می اندازند، نرم و ملایم، اما نامحسوس لبخند می زنند، در گوشی به هم می گویند: «اگه این پسر تیر بخوره و ناکار بشه، هفت تا برانکارد باید بهم چفتش کنند تا جا بگیره، جوان خوبی است، می نشیند. جعبه مهمات می خواهد ترک بردارد.» حاجی علیپور به رزمنده جوان می گوید: «شاهد باش!» جوان رزمنده می گوید: «شاهد چی؟» حاجی علی پور می گوید: «صبر کن تا ببنی!» چند رزمنده دیگر وارد می شوند. حاجی علیپور مشغول اصلاح سر عبدالحسین است. جوان ها سلام می کنند و می نشینند. حاجی علی پور یک مرتبه و نیمه کاره، اصلاح سر عبدالحسین را رها می کند، به عبدالحسین می گوید: «حاجی! بیا یک شرطی با هم ببندیم. تو شهید شدی، من را تو بهشت شفاعت کن، باشه، قول بده.» عبدالحسین می گوید: «ای بابا، من کجا، شهادت کجا!؟ شهید شدن از این جوان هاست. اشاره می کند به جوان ها...» حاجی علی پور قیچی و شانه را می گذارد؛ گوشه ای می نشیند، من سر حرفم هستم، بله را بگو  تا من بلند بشم. ماجرا واقعاً جدی می شود. جوان ها می زنند زیر خنده، می گویند: «حاجی جان! این چه حرفیه، انشالله شهید بشی، مگه حضرت ذکریا(ع) هم سن و سالت نبود که فرشته ها بهش نازل شدن، حالا هم حاجی علیپور ساروی بهت داره بشارت شهادت می ده دیگه، بگو بله، یا علی حاجی.» حاج عبدالحسین می گوید: «جانم به فدایت، من کجا!؟ شهادت کجا!؟ شهید شدن، مال این جوان هاست، من و چه به این حرف ها!؟ ای استاد سلمانی، همشهری جان بی خیال من بشو، بیا سرم را  بزن که برم داخل کانتینر حمام روبراست.» استاد سلمانی کوتاه نیامد که نیامد. عاقبت عبدالحسین دل به دریا زد و قبول کرد، بیا جانم قبول. حاجی علیپور گفت: «بهشت یادی از من می کنی؟» حاج عبدالحسین گفت: «بله قبوله، حالا که دلت را خوش کردی به شهادت و شفاعت من، تو سرم را بزن، من هم تو را شفاعت می کنم.» حاجی علیپور سر حاجی را خیلی خوشگل اصلاح کرد، بعد گفت: «حاجی! رفتی حمام غسل شهادت یادت نره.» حاجی گفت: «حتماً، باز هم اگر سفارشی چیزی اونور دنیا داری، بگو، اگر امری هست بفرمایید.» حاجی علیپور حاجی را بوسید و گفت: «انشالله شفاعت یادت نره، فقط همین دیگر ملالی نیست.» حاج عبدالحسین رفت. جنب آرایشگاه یک کانکس بود، داخل کانکس حمام بود. حاج عبدالحسین رفت داخل کانکس که خودش را شستشو داده، غسل شهادت بکند. 👇👇👇ادامه دارد👇👇👇