☀️ به نام خدا
السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹✅ سلام و ادب
روز شنبه زیبایتان به خیر
✅ ذکر روز شنبه :
یا رب العالمین ( ای پروردگار جهانیان )
100 مرتبه.
🌹🌷🌼🌹🌷🌼
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
تلاوت آیات صفحه🌹( ۳۸۸ )🌹
به نیت: برطرف شدن موانع ظهور امام زمان(عج)
☀️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
Valizadeh & Ghaderpanah4_5935778784576800357.mp3
زمان:
حجم:
1.93M
🔸ترتیل صفحه 388 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام رست
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
قرآن ترجمه المیزان
سوره۲۸، سوره مبارکه القصص، صفحه۳۸۸
و چون به سوى مديَن روى آورد، گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست هدايت کند. (22)
و هنگامى که به آب مدين رسيد گروهى از مردم را بر آن يافت که [چهارپايان خود را] آب مى دادند و غير از آنان، دو زن را يافت [که چهارپايانشان را ]بازمى داشتند، گفت: کار شما دو زن چيست؟ گفتند: ما [چهارپايانمان را] آب نمى دهيم تا اين چوپانان [چهارپايان خود را] برگردانند و پدر ما پيرمردى کهن سال است [و نمى تواند به اين کار بپردازد]. (23)
پس [موسى چهارپايان آن دو را] برايشان آب داد، سپس به سوى سايه برگشت و گفت: پروردگارا! من به هر خيرى که برايم فرو فرستى نيازمندم. (24)
پس يکى از آن دو زن در حالى که با حالت حيا راه مى رفت، نزد او آمد گفت: همانا پدرم تو را مى خواند تا مزد اين که [چهارپايان را] براى ما آب دادى به تو بدهد; پس چون نزد او آمد و سرگذشت خود را برايش شرح داد [او] گفت: [ديگر] نترس که از آن قوم ستمکار نجات يافتى. (25)
يکى از دو زن گفت: اى پدر! او را اجير کن زيرا بهترين کسى که اجير مى کنى آن است که نيرومند و امين باشد [و او چنين است]. (26)
گفت: من مى خواهم يکى از اين دو دختر خود را به نکاح تو در آورم، به شرط آن که هشت سال اجير من شوى و اگر ده سال را تمام کنى اختيارش با تو است و من نمى خواهم بر تو سخت بگيرم و ان شاءاللّه مرا از صالحان خواهى يافت. (27)
گفت: اين [قرار] ميان من و تو باشد، هر کدام از اين دو مدّت را به پايان بردم هيچ گونه تجاوزى بر من [روا ]نيست و خدا بر آنچه مى گوييم نگهبان است. (28)
🌸🌸🌸🌸
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
🌷 نکته تفسیری صفحه ۳۸۸🌷
توجّه به خدا در همه حال:
موسای جوان که با ترس و دلهره از مصر گریخته بود، به سوی مدین حرکت کرد؛ زیرا آنجا تحت حکومت فرعون نبود و دست فرعونیان به او نمی رسید. جوانی که در قصر بزرگ شده بود، اینک دست خالی و بدون توشه و غذا بود و سفری سخت در پیش داشت؛ ولی در این راه، یک سرمایه ی مهم داشت: ایمان و توکّل به خدا. از این رو هنگامی که در مسیر مدین گام نهاد، گفت: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راه درست هدایت کند.» او چند شبانه روز حرکت کرد و در راه، برای ادامه ی زندگی، از علف های صحرایی و برگ درختان می خورد؛ تا آنجا که به شدّت ضعیف و لاغر شد.
به هر حال، پس از چند روز به نزدیکی شهر مدین رسید و بیرون شهر، جمعیّتی نظرش را به خود جلب کرد. جلوتر که آمد، متوجّه شد که آن ها شبان هایی هستند که برای سیراب کردن گوسفندانشان، دور چاهی جمع شده اند؛ امّا با تعجّب دید که دو زن با گله ی گوسفندی در گوشه ای ایستاده اند. موسی نزد آنان رفت و علّت این کارشان را جویا شد. آنان گفتند که پدرشان، پیرمردی کهنسال است و آنان باید برای امرار معاش، گوسفندانشان را به چرا ببرند، و هر روز برای آب دادن به آنها، به اینجا می آیند و صبر می کنند تا چوپانانِ دیگر به گوسفندانشان آب بدهند و پس از رفتن همه، گله شان را سیراب کنند. موسی با وجود خستگی و گرسنگی، از چاه آب کشید و به گوسفندان آن دو زن آب داد. سپس به گوشه ای رفت و در زیر سایه ای نشست و بی آن که لب به شکایت و ناراحتی بگشاید، با کمال ادب و فروتنی به خدا عرض کرد: «پروردگارا، من به هر نیکی و خیری که برایم بفرستی، نیازمندم.» البته او چیز زیادی از خدا نمی خواست؛ بلکه تنها تکّه نانی می خواست که با آن سیر شود؛ ولی همان را نیز به زبان نیاورد و از روی ادب، تنها نیازمندی خود را به خدا عرض کرد. خدا نیز دعای او را شنید و پس از مدّت کوتاهی آن را اجابت کرد؛ ولی بسیار فراتر از یک تکّه نان. آری، دوران ترس و وحشت و گرسنگی و رنج او دیگر به پایان رسیده بود. یکی از دو زن، با شرم و حیای خاصّی نزد موسی آمد و به او گفت که پدرش می خواهد مزد آب دادن گوسفندان را به او بدهد. موسی فهمید که پدرِ او، مثل دیگران نیست؛ بلکه انسانی است که نمی خواهد کوچک ترین حقّی از کسی ضایع شود. از این رو نور امید در دلش روشن شد و به خانه ی او رفت. پس از وارد شدن به خانه ی پیرمرد، موسی فهمید که نزد یکی از پیامبران والامقام خدا ـ یعنی شعیب ـ آمده است. موسی شرح حالش را برای شعیب بازگو کرد و شعیب به او اطمینان داد که دیگر خطری تهدیدش نمی کند. در این هنگام، دختر شعیب مخفیانه به پدر پیشنهاد کرد که موسای جوان را استخدام کند، و پدرش را از قدرت جسمی، فکری و عفّت و امانتی که در دو برخوردش با موسی دیده بود، آگاه کرد. شعیب نیز به موسی پیشنهاد کرد که به شرط هشت سال کار برای او می تواند با یکی از دخترانش ازدواج کند، و اگر دو سال بر آن اضافه کند، لطف و محبّت بیشتری به شعیب کرده است. موسی نیز با کمال میل این شرط را پذیرفت و خدا را بر این پیمان گواه گرفت، و بدین ترتیب، داماد شعیبِ نبی شد.
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
🔺خشکسالی خزانی در راه ایران
🔹براساس پیشبینی سامانههای جهانی هواشناسی، گسترۀ ایران به احتمال ۵۰ تا ۷۰ درصد در پاییز سال ۱۴۰۳ خشکسالی و کاهش چشمگیر بارندگی را تجربه میکند.
🔸یکسوم از بارندگی سالانه ایران در فصل پاییز رقم میخورد و خشکسالی در این فصل بهمعنای کاهش ۱۰۰ میلیارد متر مکعبی آب ورودی کشور است.
🔸با این آب میتوان آکواریوم فرضی به مساحت تهران و ارتفاع ۳ برابر برج آزادی را پُر کرد.
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
🏴 السلام علیک یا حضرت رقیه ( س )
🏴 فرا رسیدن پنجم صفر سالروز شهادت دخترحضرت امام حسین ( ع ) ، حضرت رقیه ( س ) بر تمامی مسلمانان و سوگواران حسینی تسلیت و تعزیت باد.
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 فرارسیدن سالروز شهادت طفل سه ساله حضرت ارباب، حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیها بر دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهما السلام تسلیت باد.
روی پا آمده ای دیدن دختر مثلا
تو بیا باش پسر، من به تو مادر مثلا
مثل شب های مدینه تو زمسجد برگرد
منتظر باش که من باز کنم در مثلا
فکر کن موی سرم شانه شده، سوخته نیست
نزده هیچ کسی دست به معجر مثلا
من زبانم به دهانت نهم از سوز عطش
تشنه تر از منی و من علی اکبر مثلا
بِکَنم روی زمین با کف دستم قبری
تو مرا دفن کنی، من علی اصغر مثلا
دست داری مثلا، غسل بده جسم مرا
عمه اسما مثلا، من تن مادر مثلا
تا رسیدی به رُخ نیلی و بازوی کبود
دست بردار ز غُسلم، بشو حیدر مثلا
میشوم من تن بی سر به زمین می اُفتم
همچو بسمل بزنم جای تو پر پر مثلا...
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
34.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزارش ویدیویی مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه(س)
🔹به نفس:
کربلایی امیرحسین رضایی
🔹به روایت گری:
سید محمد مهدی عمادی
▪️پنجشنبه ۱۸مرداد - گلزار شهدای دارابکلا
✨هیئت ابناءالزهرا دارابکلا
✨قرارگاه محله مهدوی دارابکلا
✨کمیته خادم الشهدا میاندورود
🆔https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مراسم شب ششم ماه صفر ۱۴۰۳
شب شامقریبان حضرت رقیه (سلام الله)
🎙️نوحه خوان:
کربلایی یوسف آهنگری
📅 شنبه | ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
🕌 حسینیهامامحسنمجتبی(؏)دارابکلا
🆔 https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba