eitaa logo
کانال مجموعه ی فرهنگی _تربیتی خواهران مسجد جابری
460 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
8 فایل
🌿🌺تنها کانال مجموعه ی فرهنگی_تربیتی خواهران مسجد جابری🌺🌿 آدرس: خیابان شکوفه،خیابان نورصالحی،خیابان درودیان،مسجد جابری ارتباط با ادمین👇 @Yahagh1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام وعرض ادب و احترام🍀 به اعضای محترم مجموعه فرهنگی _ تربیتی خواهران مسجد جابری 💖 عزیزان همیشه همراه 😊 ثبت‌نام کلاس های مجموعه آغاز شد. 🌼🍃......🌼🍃 1⃣جهت ثبت‌نام کلاس های مجموعه شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۹ تا ۱۳ به مجموعه فرهنگی _تربیتی خواهران مراجعه بفرمایید 🌹🙏 2⃣جهت اطلاع بیشتر، با شماره تلفن های زیر در تماس باشید 🌹🙏 3⃣با ادمین کانال در ارتباط باشید🌹🙏 🆔@yas68gorje ☎️۳۳۲۵۹۲۹۶ ☎️۳۳۳۲۳۵۶۵ @masjed_jaberi_khaharan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 السَّلامُ عَلی الْمُدَّخَرِ لِکَرامَةِ اَوْلِیآءِ اللَّهِ وَ بَوارِ اَعْدآئِهِ... 💎سلام بر مولایی که با آمدنش دوستان خدا سربلند می شوند و دشمنان خدا سر به نیست. سلام بر او و بر روزی که خدا در انتظار آن است. 🍂ای مانده از تبار ولایت به جا فقط چشم انتظار مانده عدالت تورا فقط... 🍂ای آخرین سلاله ی حیدر ، امام عصر آقا به جان حضرت زهرا بیا فقط... @masjed_jaberi_khaharan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۳۹۸؛ کیمیا علیزاده: بخاطر محدودیت لباس نمی‌توانستم عملکرد خوبی نشان دهم! ۱۴۰۳؛ کیمیا علیزاده در المپیک پاریس به حریف ایرانیِ محجبه خود باخت.. :)))) «سوء عاقبت یک بی هویت» @masjed_jaberi_khaharan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🔰 نجات از مرگ با توسل به حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) آقای حسینی قمی از آقای احمد اکبری نقل می‌کند که ایشان می‌گوید: ✍🏻 من دچار بیماری شده بودم، به دکتر مراجعه کردم. دکترها پس از معاینه تشخیص دادند که باید عمل شوم. مرا عمل کردند اما عملم موفقیت‌آمیز نبود و روز به روز حالم بدتر شد. دکترها دیگر جوابم کردند تا جایی که گفتند باید به خانواده‌ات وصیت کنی و آماده مرگ باشی. او ادامه می‌دهد: ▫️من روی تخت بیمارستان افتاده بودم، گفتم پس بگویید زن و بچه‌ام بیایند. زن و بچه‌ام آمدند و دور تخت جمع شدند. وصیت‌هایم را کردم و آن‌ها هم شیون و گریه کردند. بعد از مدتی، آن‌ها از اتاق بیرون رفتند و من منتظر بودم که هر لحظه بیایند و جنازه‌ام را ببرند. حتی اقوام کارهای قبرستان را هم انجام دادند و کاملا آماده شده بودند که من را دفن کنند. ▫️او می‌گوید: در همین حال و هوا بودم و آماده مرگ. با خودم گفتم که خوب، ما شیعیان خانمی به نام حضرت رقیه داریم، چرا به او متوسل نشوم؟ دلم شکست و متوسل به حضرت رقیه شدم. اشعاری خواندم و گریه کردم. چند لحظه‌ای گذشت که دیدم در اتاقم باز شد و دختر خانم زیبا رویی وارد اتاق شد. او جلوی آمد و مرا با اسم کوچک و فامیلم صدا زد و گفت: "از جایت بلند شو". ▫️با خودم گفتم حتما این دختر برای یکی از اتاق‌های هم‌جوار ماست و مشغول بازی بوده که در اتاق را باز کرده و به اتاق ما آمده است. به همین دلیل به او توجه چندانی نکردم. دوباره فرمود: "پاشو". گفتم: من نمی‌توانم از جایم تکان بخورم. عمل کردم و درد دارم. دست و پایم هم بسته است. او به من گفت: کجا دست و پات بسته است؟ نگاه کردم و دیدم که دست و پایم باز است. گفت: "بلند شو!" گفتم: نمی‌توانم. من عمل جراحی کردم و تکان خوردن برایم مشکل دارد. ▫️او پرسید: "کجا را عمل کردی؟" نگاهی به قفسه سینه‌ام انداختم، می‌خواستم قلبم و آثار عمل جراحی را نشانش بدهم اما دیدم نه تنها اثری از زخم نیست، بلکه کاملا جوش خورده و ترمیم شده. به او گفتم: شما چه کسی هستید؟ گفت: "همانی که بهش متوسل شدی، همان خانمی که صداش زدی." ✍🏻 حالم خوب شده بود، صحیح و سالم از بیمارستان مرخص شدم. منبع: ستاره درخشان شام، ص ۲۷۲. 📌 برگرفته از جلسات «حکایات» @masjed_jaberi_khaharan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا