eitaa logo
مسجدالمهدی کن
202 دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
4هزار ویدیو
343 فایل
مسجد المهدی(عج)کن برنامه های فرهنگی،دانش آموزی،آموزش قرآن اقامه نماز جماعت در سه نوبت صبح/ظهروعصر / مغرب و عشا https://eitaa.com/sajadbajalan آدرس کانال ایتا و اینستاگرام مسجد المهدی(عج)کن👇👇👇👇 @masjed_kan
مشاهده در ایتا
دانلود
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد! 🔸پخش رجزخوانی کربلایی حسین طاهری در راهپیمایی اربعین
15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جدیدترین اثر احسان یاسین خواننده برتر عصر جدید منتشر شد. 🔺این اثر با سه زبان همزمان با اربعین حسینی در اختیار مخاطبین قرار گرفت.
3.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اجرای سرود سلام فرمانده در طریق نجف به کربلا توسط گروه های مردمی
❌ از خودمون سوال بپرسیم: کدوممون حاضریم همچین خونه ایی رو در اختیار زائری بزاریم که سرتا پاش خاکیه؟ چقدر دارن به دشمنی ایرانی و عراقی دامن میزنن و فتنه درست میکنن، چقدر فاصله ست بین فضای مجازی بادروغهای کثیفش وحقیقت های شیرین زندگی واقعی... ✍ خمینی سادات
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ سرود «راه بهشت» 🎙محمدحسین پویانفر
🔺پایینی ها معتقد هستند بالایی ها از دین زده شدند .... ▪️تصویر بالا ماشین هایی که در مرز مهران پارکینگ پارک شدن ... ▪️تصویر پایین تعداد ضد انقلاب هایی که تجمع کردند برای براندازی ...
▪️سرکار خانم از پرافتخارترین ورزشکاران تاریخ ایران بهمراه همسرشون دکتر پارسایی در پیاده‌روی اربعین ✍️ محمد شیرازی
<📗☕> ✍ بیست سال پیش بود از تهران می‌آمدم. سوار اتوبوس شدم تا به شهرستان بیایم. ده هزار تومان پول همراه داشتم. اتوبوس در یک غذاخوری بین‌راهی برای صرف شام توقف کرد. به یک مغازه ساندویجی که کنار غذاخوری بود رفتم. یک ساندویچ کالباس سفارش دادم. در آخرهای لقمه بودم که دست در جیب کردم تا مبلغ 200 تومان پول ساندویچ را پرداخت کنم. دست در جیب پیراهن کردم پول نبود، ترس عجیبی مرا برداشت. دست در جیب سمت راست کردم؛ خالی بود. شهامت دست در جیب چپ کردن را نداشتم؛ چون اگر پول‌هایم در آن جیب هم نبود، نه پول ساندویچ را داشتم و نه پول رفتن به خانه از ترمینال. وقتی دستم خالی از آخرین جیبم برگشت، عرق عجیبی پیشانی مرا گرفت. مغازه ساندویچی شلوغ بود، جوانی بود و هزار غرور، نمی‌توانستم به فروشنده نزدیک شده و در گوشش بگویم که پولی ندارم. لقمه را آرام آرام می‌خوردم چون اگر تمام می‌شد، باید پول را می‌دادم. می‌خواستم دیر تمام شود تا فکری به حال و آبروی خودم کرده باشم. آرام در چهره چند نفری که ساندویچ می‌خوردند نگاه کردم تا از کسی کمک بگیرم ولی تیپ و قیافه و کیف سامسونت در دستم بعید می‌دانستم کسی باور کند واقعاً بی‌پولم. با شرم نزد مرد جوانی رفتم کارت دانشجویی‌ام را نشان دادم و آرام سرم را به نزد گوشش بردم و گفتم پول‌هایم گم شده است، در راه خدا 200 تومان کمک کن. مرد جوان تبسمی کرد و گفت: سامسونت‌ات را بفروش اگر نداری. خنجری بر قلبم زد. سرم را نتوانستم بالا بیاورم ترسیده بودم چند نفر موضوع را بدانند. مجبور شدم پشت یخچال رفته و با صدای آرام و لرزان به فروشنده گفتم: من ساندویچ خوردم ولی پولی ندارم، ساعت‌ام را باز کردم که 4 هزار تومان قیمت داشت به او بدهم. مرد جوان دست مرا گرفت و گویی دزد پیدا کرده بود، با صدای بلند گفت: «من این مغازه شاگرد هستم باید پیش صاحب مغازه برویم.» عصبانی شدم و گفتم: «مرد حسابی من کجا می‌توانم فرار کنم؟ تا وقتی که این اتوبوس هست من چطور می‌توانم فرار کنم در وسط بیایان؟؟؟» با او رفتیم، مردی جوان در داخل رستوران دور بخاری نشسته بود. که چند نفر کنارش بودند. مرد ساندویچی گفت: «بیا برویم تو.» گفتم: «من بیرون هستم منتظرم برو نتیجه را بگو.» مرد ساندویچی رفت و با صاحب مغازه بیرون آمد. گفت: «اشکالی ندارد برو گذرت افتاد پول ما را می‌دهی.» گفتم: «نه. گذر من شاید اینجا نیفتد اگر چنین بمیرم مدیون مرده‌ام. یا ساعت را بگیر یا به من 200 تومان را ببخش یا از صدقه حساب کن. که شهرم رسیدم 200 به نیابت از شما صدقه می‌دهم.» مرد جوان گفت: «بخشیدم.» آن روز یاد گرفتم که هرگز نیاز کسی را از ظاهرش تشخیص ندهم و به قول الله‌تعالی، نیازمند واقعی چنان است که انسان نادان او را از نادانی ثروتمند می‌پندارد. •✾📚 Dastan 📚✾•
روایتی عجیب از امام محمد باقر علیه السلام در عظمت زیارت امام حسین علیه السلام امام محمد باقر علیه السلام : اگر مردم می‌دانستند که در زیارت قبر حسین بن علی ـ عليه‌السلام ـ چه اجر و ثوابی است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهی می‌کردند و به خاطر حسرت‌ها نفس‌هایشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد. راوی می‌گوید گفتم: در زیارت آن‌ حضرت چه اجر و ثوابی است؟! حضرت فرمودند: کسی که از روی شوق و ذوق به زیارت آن‌ حضرت رود، خداوند متعال هزار حج و هزار عمره قبول شده برایش می‌نویسد، اجر و ثواب هزار شهید از شهدای بدر، اجر هزار روزه‌دار، ثواب هزار صدقه قبول شده، ثواب آزاد نمودن هزار بنده که در راه خدا آزاد شده باشند برایش منظور می‌شود و پیوسته در طول ایام سال از هر آفتی که کم‌ترین آن شیطان باشد، محفوظ مانده و خداوند متعال فرشته کریمی را بر او موکل کرده که وی را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زیر قدم، نگهدارش باشد. اگر در اثنای سال فوت کرد، فرشتگان رحمت الهی بر سرش حاضر شده و او را غسل داده، کفن نموده، برایش استغفار و طلب آمرزش کرده، تا قبرش مشایعتش نموده و به مقدار طول شعاع چشم در قبرش وسعت و گشایش ایجاد کرده و از فشار قبر در امانش قرار داده و از خوف و ترس دو فرشته منکر و نکیر بر حذرش می‌دارند و برایش دری به بهشت می‌گشایند و کتابش را به دست راستش می‌دهند و در روز قیامت نوری به وی داده می‌شود که بین مغرب و مشرق از پرتو آن روشن می‌گردد و منادی ندا می‌کند: این کسی است که از روی شوق و ذوق امام حسین علیه‌السلام را زیارت کرده، و پس از این ندا، احدی در قیامت باقی نمی‌ماند، مگر آن‌که تمنا و آرزو می‌کند که کاش از زوار حضرت اباعبداللَّه الحسین ـ عليه‌السلام ـ می‌بود کامل الزیارات ص 154
<📖☕> دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند. اسماعیل همیشه زمین اش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند. ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصول اش همان شد. زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید. در راز این کار حیرت ماند. اسماعیل گفت: من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما ،پرندگان گرسنه راکه چیزی نیست بخورند، آنها را هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند و لی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان انسان ها نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را .برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت ، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند. •✾📚 Dastan 📚✾•
روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل: غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید: این عتیقه چیست؟ شیطان گفت: این نا امیدی است... شخص گفت: چرا اینقدر گران است؟ شیطان با لحنی مرموز گفت: این موثرترین وسیله من است! شخص گفت: چرا اینگونه است؟ شیطان گفت: هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم... این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است... از امیرالمومنین (ع) پرسیدند: بزرگترین گناه کبیره چیست؟ حضرت نگفتند بی‌ نمازی؛ بی‌ حجابی؛ و یا روزه نگرفتن! فرمودند: «مایوس و ناامید شدن از رحمت خداوند.. •✾📚 Dastan 📚✾•
خوشبختى سراغ کسانى می‌رود که بلدند بخندند. این زندگى نیست که زیباست. این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مى‌بینیم. دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشید. از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید. اگر آن‌ها را کنار هم بگذارید، مى‌توانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید. - ازکتابِ : کمی قبل از خوشبختی🌸 - انیس لودیگ •✾📚 Dastan 📚✾•