⚫️💫🌕💫⚫️💫🌕💫⚫️
نمازهایت را عاشقانه بخوان.
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،
قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری.
آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی.
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست..
💫"شهید مصطفی چمران "
یکی از روز ها امام به طلاب فرمودند : سعی کنید تا جوان هستید خصلت های بد در وجودتان ریشه ندواند زیرا با گذشت عمر این خصلت ها راسخ می شود و انسان به حالی می رسد که رهایی از دست این خصلت ها امکان پذیر نیست .
تا جوان هستید به عبادات و خصلت های خوب خودتان را عادت بدهید .
برداشت هایی از سیره امام خمینی ͺ ج5 ͺ ص 189
خاتمه قمه زنی در یک شهر با یک استدلال قرآنی
حجت الاسلام قرائتی در خاطره ای که مجله مبلغان، در شماره 39 فروردین 1382،منتشر شده است، از استدلال قرآنی جالبی که برای متقاعد کردن مردم یکی از شهرهای کشور برای خاتمه دادن به قمه زنی اینگونه سخن می گوید: در یکی از شهرها با وجود توصیه های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست برنمی داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.
وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده ای برای قمهزنی بگویی. گفتم: شغل من چیست؟ گفتند: تو معلم قرآن هستی. گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو . من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» «ای کسانی که ایمان آورده اید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا".» و بعد توضیح دادم که: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین . «لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه ای دارد و قصه اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن . یعنی آرامتر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی. «راعنا» را هم می شود از ریشه «رعی» گرفت و هم از ریشه «رعن». اگر از «رعی» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن» است، ولی اگر از ریشه «رعن» گرفته شود، رعونت به معنای خر کردن است و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»
وقتی که مسلمانان می گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن» را اراده می کردند، ولی یهودیها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمانها به پیغمبرشان می گویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.» یعنی کلمه ای را که دشمن از آن سوء استفاده می کند به کار نبرید .
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می کند . این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده میکرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می دهد که از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده میکند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمه زنی شما سوء استفاده می کنند، شما دیگر قمه نزنید. گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی زنیم .
پس از این جلسه به تهران رفتیم و آن سال در آن شهر جز چند نفر کسی قمه نزد .
حکايتي شگرف از مقدس اردبيلي
مير فيض الله تفرشي ، که از شاگردان مرحوم مقدس اردبيلي بود، براي انجام کاري شبانه از خانه بيرون مي رود. هنوز به در خانه مقدس اردبيلي نرسيده بود که مقدس از خانه بيرون آمد و متوجه روضه ي مقدسه علويه (ع)شد. حس کنجکاوي مير فضل الله او را به دنبال مقدس کشاند. نيمه شب بود و آسمان روشن از مهتاب، لطف ديگري داشت. کوچه هاي نجف خلوت و خالي بودند، سکوت سنگيني بر گرده شهر سايه انداخته بود. گاه سکوت نشسته را صداي گريه ي کودکي يا ناله ي مرغي مي شکست.
مقدس آهسته قدم بر مي داشت. سايه قامت رشيدش به روي ديوارهاي گلي مي افتاد و همراه او حرکت مي کرد. مير فيض الله دنبال مقدس راه افتاده بود و در تعقيب او سر از پا نمي شناخت. در پشت نخل ها و ديوارها پنهان مي شد تا اگر مقدس نگاهي به عقب انداخت او را نبيند. هميشه آرزو کرده بود که شبي شاهد خلوت او با خدايش باشد و آن شب که به پندار خود، چنين فرصتي دست داده بود چقدر خوشحال بود. دلش در انتظار مشاهده ي وصال عارفانه استادش لحظه اي از تپش نمي ايستاد.
مقدس تا به صحن حرم رسيد، درها گشوده شد. درکنار ضريح ايستاد و سلام کرد، صداي جواب زمزمه وار به گوش مير فيض الله رسيد و او گوش تيز کرد که ديگر چه خواهد گذشت و مقدس چه خواهد گفت و چه جوابي خواهد شنيد. اما مقدس تنها دست به ضريح مقدس برد و صورت بدانجا گذاشت و آرام چيزهايي زمزمه کرد و لحظاتي بيرون آمد وبه سوي مسجد کوفه رهسپار شد.
مير فيض الله باز از پي او راه افتاد و او را مشاهده کرد که داخل مسجد شد و به طرف محراب رفت . مير فيض الله از لاي در مسجد، چشم به طرف محراب دوخت. توي محراب کسي رو به قبله نشسته بود. مقدس نزديک شد و در کنار آن شخص زانوي ادب زد و خاضعانه شروع به سخن گفتن با او کرد. مير فيض الله از ديدن اين صحنه به تعجب و حيرت افتاد و با خود مي گفت:
اين کيست خدايا؟مگر داناتر از مولاي ما مقدس نيز کسي در اين شهر وجود دارد که مولاي ما خاضعانه در مقابل او زانو مي زند و از او سوال مي کند؟
قلبش تپيد و بدنش لرزيد . هنوز از تماشاي صحنه نگاه بر نگرفته بود که مقدس بلند شد و بيرون آمد . مير فيض الله به کناري رفت و پنهان شد و مخفيانه باز به تعقيب مقدس پرداخت . مقدس خوشحال و قبراق راه مي رفت . نزديک حرم مطهر رسيده بودند که مير فيض الله سرفه اي کرد و مقدس فورا سر به عقب گرداند:
- مير فيض اللهً ! اينجا چه کار مي کني؟
عرق شرم بر پيشاني مير فيض الله نشست و از خجالت سر به زير انداخت و خاموش شد. مقدس خودش را به او رساند و ملاطفت کرد ودوباره سوال فرمود:
- تو با من بودي اولاد پيغمبر؟!
- بلي! براي پرسيدن سوالي به طرف خانه شما راه افتاده بودم . وقتي به نزديکي هاي در رسيدم شما از خانه بيرون آمده بوديد نخواستم مزاحم بشوم . اما حس کنجکاوي مجبورم کرد که دنبال تو بيايم و ببينم کجا مي روي ؟
ملايمت و ملاطفت آخوند شرم و خجلت را از وجود فيض الله برگرفت و ميرفيض الله جرات کرد او را سوگند دهد که وي را خبر دهد از آنچه مشاهده کرده بود . مقدس قبول کرد و فرمود:
- مسئله اي از مسائل دين بر من مشکل شده بود، آمدم به خدمت حضرت اميرالمومنين(ع) و از آن حضرت پرسيدم. آن حضرت فرمود :« امروز امام زمان تو حضرت صاحب الامر (عج)در اين شهر است ، برو به مسجد کوفه از آن حضرت سوال کن.» پس رفتم به نزد محراب مسجد و آن مساله را از آن حضرت سوال نمودم و جواب شنيدم .
منبع: کتاب غم عشق
#ستارگان_مسجد
حضور نوجوانان مسجد در نماز جماعت مغرب و عشا و هماهنگی برنامه های فرهنگی مسجد
دوشنبه شب مورخ ۹۹/۱۱/۱۳
✍مسجد المهدی کن
°•🌹•°@masjed_kan
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #دوشنبه ۱۳ بهمن ماه ۱۳۹۹ مصادف با ۱۸ جمادی الثانی
📖📿ذکر روز دو شنبه : یاقاضی الحاجات
✳️ذکر روز دو شنبه موجب کثرت مال میشود.
💐۱۳ بهمن ماه سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم احمد مجدی
🕊شهید مدافع حرم حجت باقری
🕊شهید مدافع حرم اصغر پاشاپور
🕊شهید مدافع حرم علی اکبر عربی
🕊شهید مدافع حرم اسماعیل شجاعی
🕊شهید مدافع حرم جواد سنجه ونلی
🕊شهید مدافع حرم مصطفی قاسم پور
🕊شهید مدافع حرم مرتضی ترابی کمال
🕊شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی
🕊شهید مدافع حرم محمد علی قلی زاده
🕊شهید مدافع حرم محمد حسین سراجی
🕊شهید مدافع حرم علیرضا حاجیوند قیاسی
🕊شهید مدافع حرم سیداحسان حاجی حتملو
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐اولین سالروز شهادت شهید مدافع حرم #اصغر_پاشاپور گرامی باد.
#صلوات
#پوستر_اختصاصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش ویدویی از مراسم آئین نکوداشت ۷۲ مادر شهید منطقه ۱۷ دارالشهدای تهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ﴿۱﴾
براى مردم [وقت] حسابشان نزديك شده است و آنان در بى خبرى رويگردانند (۱)
مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ ﴿۲﴾
هيچ پند تازه اى از پروردگارشان نيامد مگر اينكه بازى كنان آن را شنيدند (۲)
لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۳﴾
در حالى كه دلهايشان مشغول است و آنانكه ستم كردند پنهانى به نجوا برخاستند كه آيا اين [مرد] جز بشرى مانند شماست آيا ديده و دانسته به سوى سحر مى رويد (۳)
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✍مسجد المهدی کن
°•🌹•°@masjed_kan
الأنبياء
قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
[ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ] ﮔﻔﺖ : [ ﺭﺍﺯﮔﻮﻳﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻜﻨﻴﺪ ، ﺯﻳﺮﺍ ]ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﻫﺮ ﺳﺨﻨﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ، ﻭ ﺍﻭ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ .(٤)
الأنبياء
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ
[ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ] ﮔﻔﺘﻨﺪ : [ ﻧﻪ ، ﻗﺮﺁﻥْ ﺳﺤﺮ ﻧﻴﺴﺖ ] ﺑﻠﻜﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﻳﻲ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﻭ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، [ ﻧﻪ ] ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺮﺑﺎﻓﺘﻪ ، [ ﻧﻪ ] ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻭ ﺷﺎﻋﺮِ [ ﺧﻴﺎﻝ ﭘﺮﺩﺍﺯﻱ ]ﺍﺳﺖ ، [ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ] ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ [ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ] ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ .(٥)
الأنبياء
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ
ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺍﻫﻞ ]ﻫﻴﭻ ﺷﻬﺮﻱ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻛﺮﺩﻳﻢ [ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﻣﻌﺠﺰﻩ ]ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ; ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ؟ !(٦)