👨👨👦👦محارم رضایی👨👨👦👦
📎سوال: محارم رضاعی چه کسانی هستند؟
پاسخ:
کودکی که از زن - با رعایت شرایط شیر دادن - شیر خورده است [1]:
الف) اگر پسر باشد، زنان زیر به او محرم می شوند:
1️⃣ زنی که به او شیر داده است؛
2️⃣ مادر و مادر بزرگ زنی که به او شیر داده است و هر چه بالا روند؛
3️⃣ خواهران زنی که به او شیر داده است (اگر چه رضاعی باشند)
4️⃣ دختران و نوه های زنی که به او شیر داده است و هر چه پایین تر روند؛
5️⃣ عمه و خاله زنی که به او شیر داده است و عمه و خاله های بعدی آنها.
ب) اگر دختر باشد، مردان زیر به او محرم می شوند:
1️⃣ شوهر زنی که به او شیر داده و شیر از اوست؛
2️⃣ پدر و پدر بزرگ های شوهر زنی که به او شیر داده است، هر چه بالاتر روند؛
3️⃣ پدر و پدر بزرگ های زنی که به او شیر داده است، هر چه بالاتر روند؛
4️⃣ برادران زنی که به او شیر داده است (اگر چه رضاعی باشند)؛
5️⃣ پسران و نوه های شوهر زنی که به او شیر داده است و هر چه پایین تر روند؛
6️⃣ پسران و نوه های زنی که به او شیر داده است و هر چه پایین تر روند؛
7️⃣ عمو و دایی شوهر زنی که به او شیر داده است (اگر چه رضاعی باشند)، هر چه پایین تر روند؛
8️⃣ عمو و دایی زنی که به او شیر داده است (اگر چه رضاعی باشند)، هر چه پایین تر روند. [2]
--------------------‐---
پی نوشت:
[1]. منظور از محارم رضاعی کسانی هستند که به سبب شیر خوردن به یکدیگر محرم می شوند.
[2]. امام، تحریر الوسیله، ج 3، القول فی النسب و القول فی المطاهره و القول فی الرضاع.
»> برگرفته از کتاب احکام پوشش بانوان، موسسه اطلس تاریخ شیعه، 1391، ص 40 و 41.
#احکام_محرمیت
#احکام_بانوان
➖➖➖➖➖➖
#مسجد_المهدی_کن
🌴 @masjed_kan
#العتبة_الحسينية_المقدسة
السَّلامُ عَلى سَاكِنِ كَرْبَلاءِ ، السَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمَاءِ ، السَّلامُ عَلَى مَنْ ذُرِّيتُهُ الأزكِيَاءُ
#مسجد_المهدی_کن
🌴 @masjed_kan
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا مَلائِكَةَ رَبِّي المُحْدِقِينَ بِقَبْرِ الحُسَيْنِ عليه السلام ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ مِنِّي أَبَداً مابَقِيتُ وَبَقِيَ اللَيْلُ وَالنَّهارِ.
#قناة_كربلاء
#مسجد_المهدی_کن
🌴 @masjed_kan
#قناة_كربلاء 🌼
رغم بُعد المسافة بيننا و بين خالقنا
إلا أنه أقربُ إلينا من حبل الوريد
قال تعالى : " فإني قريبٌ"
🔸️صباحُكم عشقٌ إلهي🔸️
#مسجد_المهدی_کن
🌴 @masjed_kan
مسجدالمهدی کن
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_عارفانه🌹 قسمت ۱۵ ایشان فرمودند:به محل آزمایشات پزشکی ارتش رفتم تاتکلیف سربازی من
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#داستان_عارفانه🌹
قسمت۱۶
#آیینه_ورزان
چن سالی است که برای تبلیغ ازطرف حوزه علمیه ی قم به منطقه ی دماوندمی روم.ماه🌙 رمضان ومحرم رادرخدمت اهالی باصفای روستای آیینه ورزان هستم.به دلیل ارادتی که به شهدا🌷دارم همیشه روی منبرازآن هایادمی کنم.اولین روزهایی که به این روستاآمدم متوجه شدم مردم مومن اینجا یازده شهید🌷تقدیم اسلام وانقلاب کرده اند.من همیشه ازشهدابرای مردم حرف می زنم ونام شهدان روستاراروی منبرمی برم.امابرای من عجیب بود😳وقتی به نام شهیداحمدعلی نیری می رسیدم مردم بسیارمنقلب می شدند.چرامردم بایاداین شهیداین گونه اند?مگراوکه بوده⁉️ازچندنفرقدیمی های روستاسوال کردم.گفتند:اودراینجابه دنیاآمد.اماساکن تهران بود.فقط تابستان هابه اینجامی آمدوحتی این سال های آخرکمتراحمدعلی رامی دیدیم.امانمی دانیدکه این جوان👱 چه انسان بزرگی بود.هرچه خوبی سراغ داشتیم دروجوداوجمع بود.یکی ازقدیمی های روستاکه ازسالکان بزرگ منطقه وازبزرگان دماوندبه حساب می آمدرادیدم.به ظاهراهل مسجدو...نبود❌جلورفتم وسلام کردم.گفتم:ببخشیدشماازشهیداحمدنیری خاطره داری? نگاهی👀 به من کردوباتعجب گفت:احمدعلی رومی گی⁉️باخوشحالی حرفش راتاییدکردم.نگاهی به چهره ام انداخت.اشک درچشمانش حلقه زد😢چندبارنام اوراتکرارکرد وشروع کرد باصدای بلندگریه کردن😫 ناراحت شدم ,کمی که حالش سرجاآمددوباره سوالم رامطرح کردم.بابغضی که درگلوداشت گفت:《احمدرانه من می شناختم,ونه اهالی اینجا,نه هیچ کس دیگر.احمدرافقط خداوندمتعال می شناخت.احمدیک فرشته بوددرلباس انسان,اومدتی به اینجاآمدتابچه های ماواهالی این منطقه,خداوندمتعال رابشناسندوازوجوداواستفاده کنند.》دوباره اشک درچشمانش😢 جاری شد.بعدادامه داد:وقتی احمدعلی به اینجامی آمدهمه ی بچه هاراجمع می کرد.آن هارامی بردمسجد🕌وبرایشان صحبت می کرد.قرآن به بچه هایادمی داد.احکام می گفت.بابچه هابازی⚽️ می کردو....بیشترازبچه هاازلحاظ سنی ازاحمدعلی بزرگتربودند.اماهمه اوراقبول داشتند.✅همه اهالی اورادوست داشتند.احمداستادجذب 💞جوان هابه مسجدوخدای متعال بود.بچه هادوراودرمسجدجامع آینه ورزان جمع می شدندویک لحظه ازاوجدانمی شدند❌خیلی ازاهالی اینجارااحمدعلی هدایت کرد.چندتاازآن هاراه خدای متعال ودین رارفتندوبعدازاحمدشهیدشدند👌یادش به خیراحمدچه آدمی بودمابزرگ ترهاهم تحت تاثیراو💞بودیم نمی دونیدچه گوهری ازدست رفت!خدای متعال می داندوقتی توی این کوچه وباغ هاراه می رفت انگارهمه درودیواربه اوسلام می کردند👌 پیرمرداین هاراگفت ودوباره اشک ازچشمانش جاری شد😭همسرهمین آقاوقتی اشک ریختن شوهرش رادیدباتعجب پرسید:حاج آقاچی شده⁉️ من پنجاه ساله باحاجی زندگی می کنم تاحال ندیدم حاجی گریه کنه.شماچه گفتیدکه اشک حاجی رودرآوردید😱خلاصه سراغ هرکسی ازقدیمی های این روستارفتم همین ماجرابودکوچک وبزرگ ازاحمدآقابه نیکی یادمی کردند😍حتی بعضی ازبچه هااحمدآقارامی شناختندمی گفتندازپدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده و...
#دو_حاجت
به جرئت می توانم بگویم که احمدآقاخودیت نداشت.نفسانیتی نداشت که بخواهدبین اوومعبودش حجاب شود✅برای همین به نظرمی آمدکه به برخی اسرارغیب دست پیداکرد.گاهی اوقات مسائلی برای مامطرح می کردکه دررابطه باهدایت مامفیدبود💯پیش بینی هاوخبرازآینده می دادکه برای مابسیارباارزش بود.من ازدوستان احمدآقابودم.خاطرم هست یک روزدراین سالهای 🗓آخر,درجای به من حرفی زدکه خیلی عجیب بود😳من یک سرِ مخفی بین خودوخداداشتم که کسی ازآن خبرنداشت.احمدآقامخفیانه به من گفت:شمادوتاحاجت داری که این دوحاجت راازخداوندمتعال طلب کردی.اینکه خداوندمتعال حاجت شمارابدهدیانه موکول کرده به اینکه شمادرروزعاشورامراقبه ی خوبی ازاعمال ونفس خودت داشته باشی یانه.من خیلی تعجب کردم😱ایشان به من توصیه کرد:اگرمی خواهی احتیاط کرده باشی,یک روزقبل ازعاشوراویک روزبعدعاشورامراقبه ی خوبی ازاعمالت داشته باش ومواظب باش غفلتی ازشماسرنزند❌
👈 ادامه دارد... 🔜👉
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#مسجد_المهدی_کن
🌴 @masjed_kan