#حدیث
اهلبيت(ع)، اهل سرّ خدا
امام حسين (علیه السلام ) فرمود:
«ما كسانى هستيم كه علم قرآن، و بيان آنچه در آن است، نزد ماست، و آنچه در نزد ماست نزد هيچيك از آفريدگان خدا نيست، زيرا ما محرم راز خداييم».
(بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۱۸۴ ح۱۱ )
🏴🏴🏴
✍🏻 کاری کنید اسم شما در دفتر عزاداران #حسین_بن_علی علیهماالسلام ثبت شود؛ که البته این بسیار مشکل است.
💖 خیلی #خلوص میخواهد، #صفا میخواهد، #پاکی_عمل میخواهد؛ دستگاه، دستگاه #قرب خداست.
❇️ حسین بن علی علیهماالسلام #باب_الله_اعظم است.
🌺 همچین موجودی که گل سرسبد عالم خلقت است، در دستگاه او راه پیدا کردن به سادگی نیست.
✅ جوری رفتار کنید که اسمتان در دفتر #سیدالشهدا ثبت شود؛ باب نجاة الامة، رحمة الله الواسعة.
🏴 این عزاداری ها باید توأم باشد با #تقوا؛ این نص قرآن است: «انما یتقبل الله من المتقین.»
🔴 دستگاه خدا اینجور است؛ سیدالشهدا هم #فانی_فی_الله است.
❗️وقتی کار مهم شد، مایهی نجات شد، آنجاست که شیطان متمرکز است؛
⚠️ قسم یاد کرده به عزت تو، همه را گمراه خواهم کرد الّا عبادک منهم المخلَصین؛ رخنهی شیطان در کار هر کسی به تناسب آن کار است.
🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
⚫️#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
نمیدانم چرا در اضطرارم
برادر جان ببین من بی قرارم
در این وادی دل زارم شکسته
غبار غم به روی من نشسته
زمینش می دهد بوی جدایی
به گوشم می رسد سوز صدایی
صدای ناله ی مادر میاید
صدای گریه ی اصغر میاید
زمین کربلا غم دارد انگار
هوای اشک و ماتم دارد انگار
برادر تاب دل کندن ندارم
غمی دارم که میخواهم ببارم
علیّ اصغر تو شیرخوار است
سه ساله دختر تو بی قرار است
ولی خوشحالم از اینکه قمر هست
برای خیمه ها میر و سپر هست
امان از وقت دلسوز جدایی
که گردی بین آن گودی فدایی
❣❣❣❣
🏴آیت الله مجتهدی تهرانی
◾️هرجادسته سینه زنی و عزاداری دیدی خودت راقاطی آنها کن و مواظب باش مبادا علم و مدرک ولباس برای تو غرور و تکبر بیاورد و در گوشه ای فقط نظاره گر باشی بلکه برو جلو وسینه بزن شاید بخاطر آن مردم بی ریا و شرکت در عزاداری دست مارا هم بگیرند..
مراسم عزاداری
شب سوم محرم
مسجد المهدی (عج) کن
توسط امام جماعت محترم مسجد
حجت الاسلام و المسلمین محمد سجاد باجلان
چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰
بعد از نماز مغرب و عشا
✍مسجد المهدی (عج) کن
🏴🏴🏴 @masjed_kan
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
🔹دختر اِنّا فَتَحنا🔹
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
قصۀ کربوبلا را دختری تغییر داد
کاخها ویرانه شد، ویرانهاش شد بارگاه
چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید
سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه
دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است
چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه
دختر اِنّا فَتَحنا اشک میریزد ولی
گریههای او ندارد رنگ زاری هیچگاه
بر سرش میریخت خاک از بامها، میسوختند
دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه
بین طوفان، غنچه و گل سر در آغوش هماند
او به زینب یا که زینب میبَرَد بر او پناه
تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت
شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه
چون زبانش بند میآمد خجالت میکشید
با سرِ بابا سخن میگفت، اما با نگاه
آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین
رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه
ماند داغِ نالۀ من بر دل دشمن، فقط
خیزران وقتی که خوردی زیر لب میگفتم آه
جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی
عمه میجنگید با دستان بسته، بیسلاح
اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر
این امانت دار را شرمندهتر از این مخواه
بعد از این هرجا که رفتی با تو میآیم پدر
پای من زخمیست اما روبهراهم روبهراه...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی