آن یار دلنوازم...
خاطره ای بسیار زیبا، از استاد زرین کوب نویسنده و تاریخ نگار ایران
روز #عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویر را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد:
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار.
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل #حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند.
پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟
گفت: سؤالی داشتم
گفتم: بفرما
پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم: خب بله، صددرصد
گفت: ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه؟
گفت: یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ، عاشورا، اگه جواب نداد چی؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد.
متوجه تردیدم شد، گفت: چی شد استاد؟
گفتم : هیچی، الان در خدمتتان هستم.
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
#قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش
#امام_حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود.
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم.
گفت معتقد شدم استاد، معتقد بووودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
#دکتر_عبدالحسین_زرین_کوب
🌴 @masjed_kan
#عظم_الله_اجوركم_وتقبل_عزائكم_بستشهاد_سيد_شباب_اهل_الجنة_واهل_بيته_وصحبه_الميامين_جعلنا_الله_واياكم_من_الفائزين_بحبهم_والاخذين_بثارهم_ان_شاء_الله_تعالى
🌴 @masjed_kan
✅مردم در برابر مشکلات چند دسته اند:
🔆الف: گروهى جيغ و داد مىكنند.
👈 «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «٣»
🔅ب: گروهى بردبار و صبور هستند.
👈 «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»
🔆ج: گروهى علاوه بر صبر، شكرگزارند.
👈 «اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك على مصابهم» "۴"
✔️اين برخوردها، نشانهى معرفت هر كس نسبت به فلسفهى مصايب و سختىهاست.
✨(تفسیر نور)
✨«۱»مريم، ۶٧
✨«٢» انسان، ۱
✨«٣»معارج، ٢۰
✨«۴»فقره آخر زيارت عاشورا
🔔 🌴 @masjed_kan 🔔
مسجدالمهدی کن
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم23 ➖✅🔸🌏🌴 استاد پناهیان: دیدید بعضیا میگن خدایا مشکل منو حل کن تا برات
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم24
🔹➖✅✅
استاد پناهیان:
آیا ما لازم داریم خداوند در دل ما عظمت داشته باشد یا نه؟!
🙇
حالا اگر من می پرسیدم آیا ما باید به خدا عشق داشته باشیم؟
همه محکم می فرمودید بله!
اما اگه می پرسیدم آیا لازم است خدا در قلب ما عظمت داشته باشد؟ همه آرام می گفتید بله!
🔹🔹💥➖👇🔵
واقعش اینه که شما میگید خب حاج آقا ما باید عاشق خدا بشیم ، فدای خدا بشیم دیگه!
خب عزیز من
👇🔸✅👇
کوچه ای که تو می خوای ازش عبور کنی و به خانه ی عشق به خدا برسی
کوچه ای است که باید "اول احساس عظمت خدا در دلت بنشیند..."
(فکر میکنی چرا انقد راحت گناه میکنی؟؟؟
❗🔴❗
خب معلومه چون خدا پیشت عظمت نداره....
چون خدا رو توی زندگیت حساب نمیکنی...
با نماز باید عظمت خدا تو دلت بیفته....
با نماز باید هوای نفست رو از خدا بترسونی تا موقع گناه زیاد پر رو نشه و ازت گناه نخواد.
نماز یعنی زدن هوای نفس....
🆔 🌴 @masjed_kan
مسجدالمهدی کن
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم24 🔹➖✅✅ استاد پناهیان: آیا ما لازم داریم خداوند در دل ما عظمت داشته با
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم25
✅🚩💠
آخرین پیام ازصوتی جلسه اول
استاد پناهیان:
"مرحله ی اول نماز خوب خوندن رفتار در نماز هست که باید مؤدبانه باشه"
😢 آقا ما تو نماز میخوایم توجه به خدا پیدا کنیم !
✅ ببخشید "توجه" رو چطور مینویسن ؟؟؟
با تاء دندونه دار یا دسته دار؟!
اصلا من و تو می فهمیم توجه یعنی چی؟؟؟
❓❗♦
قدرت توجه کردن میدونی چیه؟؟!
چیزیه که "باید خدا از آسمان بالا به انسان هدیه بکنه"
💟👇
نماز یعنی چی؟
" رعایت ادب چشم گفتن"
و فرمان اطاعت کردن
" و این خیلی زیباست "
یه مدتی سعی کن سر نماز ادب رو رعایت کنی بعد یه عشقی از خدا تو دلت می افته که نگو ...
🌺🌹🌺💓✌🔜
یه مدتی ادب رعایت کن در بارگاه ربوبی، یه معرفتی خدا به تو عنایت خواهد کرد که نپرس ...
صورت به خاک بگذار بگو :
😞
خدایا خواستی صورت به خاکم بنگری/
بهر مویت در هلاکم بنگری /
هان ببین افتاده ام از پا برت...
من برای کی سجده میکنم جز تو ؟
""نشون بده سر نماز که از خدا حساب میبری...""
این هیچ کاری نداره...
💠💠💠
🆔 🌴 @masjed_kan
هم اکنون . #کربلای_معلی
مراسم ویژه ( #هروله_طویریج ) با مشارکت چند میلیون عزادار...
این مراسم بعد از نماز ظهر #عاشورا از شهر طویریج (نزدیک کربلا) آغاز ودر #حرم_مطهر_حضرت_ابا_الفضل علیه السلام پایان میابد...
🌴 @masjed_kan
لبيك ياحسين.. (ركضة طويريج)
ها هي يا مولاي قلوب انصارك تهوي اليك من كل حدب وصوب
#وفاء_للحسين
#كربلاء
🌴 @masjed_kan
خرجت السيدة زينب من الفسطاط و هي تنادي وا أخاه وا سيداه وا أهل بيتاه ليت السماء أطبقت على الأرض و ليت الجبال تدكدكت على السهل
🌴 @masjed_kan
مراسم عزاداری شهادت #امام_حسین علیه السلام ویژه سادات در #کربلای_معلی ...
هر سال ذریه #حضرت_زهرا سلام الله علیها در روز #تاسوعا مراسم ویژه ای راه اندازی میکنند...
🌴 @masjed_kan