eitaa logo
قرارگاه فرهنگی مسجد رضویه
124 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
107 فایل
امام خامنه ای(مدظله العالی):مسجد، مظهر آمیختگی دنیا و آخرت و پیوستگی فرد و جامعه در دیدگاه و اندیشه‌ی مكتب اسلام است.۱۳۸۹/۰۷/۱۸ این کانال در راستای اطلاع رسانی برنامه ها و فعالیت های مسجد رضویه ورامین تاسیس شده است۰
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌹🌿 مجموعه من عاشق جمهوری اسلامی هستم، چون...
سلام طنز روز نوه‌های هیتلر به سپاه ما می‌گن 😂 اروپایی که در مجموع دو جنگ جهانی حدود ۸۰میلیون آدم را کشت، به سپاه می‌گوید تروریست! همانطور که جرج بوش از صلح حرف می‌زد! جالبه که این سپاه بود داعش را از بین برد و صدام را نابود کرد و.....
🚉سازندگان داعش، نابود کنندگان داعش را تروریست نامیدند!🚉 روزنامه نیوزویک نوشت: او (سردار سپاه) در حال له کردن داعش است. نکته: وقتی مشخص شد، داعش در جهان منفور است و چون قصاب با مردم خاور میانه رفتار کرد و صدها بلکه هزاران نفر از مردم عادی را گردن زد آنهم بدون محاکمه، شما طرفداران حیوانات اگر سگ هاری کشته شود محکوم می کنید، بعدا نابود کنندگان افراد جانی که جرثومه فساد و قاتلان بالفطره چون داعش بودند را بجای تشویق تنبیه!!؟؟ لعنت بر نظم جهانی که شما خائنین به بشریت متولی آن هستید. در واقع پاسداران انقلاب اسلامی مردم جهان را نجات دادند، حتی شما که سازندگان آنها بودید. ما به داشتن نیروهای مسلحی چون سپاه پاسداران افتخار می کنیم، که منافع نامشروع شما را که چند هزار کیلومتر از خاور میانه دور هستید در این منطقه بخطر جدی دچار کرد، می بالیم...
ده خاطره از ده مادر شهید 1) نه دلشان می آمد من را تنها بگذارند ،نه دلشان می آمد جبهه نروند .این اواخر قبل از رفتنشان هر روز با هم یکی به دو می کردند. شوهرم به پسرم می گفت :«از این به بعد ،تو مرد خونه ای .باید بمونی از مادرت مراقبت کنی .» پسرم می گفت :«نه آقاجون .من که چهارده سالم بیش تر نیست.کاری ازم بر نمی آد.شما بمونید پیش مادر بهتره» -اگه بچه ای ،پس  می ری جبهه چه کار ؟بچه بازی که نیست. - لااقل آب که می تونم به رزمنده ها بدم. دیدم هیچ کدام کوتاه نمی آیند،گفتم «برید هر دو تاییتون برید» 2) برام نامه می دادند؛سواد نداشتم بخوانم .دلم می خواست خودم بخوانم ،خودم جواب بنویسم ،به شان زنگ بزنم .اما همیشه باید صبر می کردم.تا یکی بیاید و کارهای من را بکند. یک روز رفتم نهضت اسم نوشتم. تازه شماره ها را یاد گرفته بودم .یک روز بچه ها یک برگه دادند دستم ،گفتم «شماره پادگان محسنه .می تونی به ش زنگ بزنی.» خیلی وقت بود ازش بی خبر بودم .زود شماره را گرفتم .تانگاه کردم ،دلم هری ریخت .گفتم « این که شماره بیمارستانه.»گفتند:«نه مادر .شما که سواد نداری.این شماره ی پادگانه .»  گفتم :« راستش رو بگید .خودم می دونم بچه ام طوریش شده . هم (ب) رو بلدم ، هم (الف) رو. پادگان رو که با (ب) نمی نویسن.» 3) کم حرف می زد. سه تا پسرش شهید شده بودند. ازش پرسیدم «چند سالته ،مادر جان؟» گفت :«هزار سال.» خندیدم . گفت «شوخی نمی کنم. اندازه هزار سال به م سخت گذشته .» صداش می لرزید. 4)صبح آمدم بیمارستان وقت صبحانه دیدم به هر کدام از مجروح ها نان خشک داده اند با یک تکه پنیر . به پرستار ها گفتم «این چیه ؟ این که ازگلوشان پایین نمی ره.» گفتند «ما تقصیر نداریم .همین رو به ما داده اند .»گشتم آبدار خانه را پیدا کردم .در را باز کردم ،دیدم دارند صبحانه می خورند.نان داغ توی سفره شان بود .دادم بلندشد.گفتم «انصافه شما که سالمید نون تازه بخورید،مجروح ها نون خشک؟» نان ها را از جلوشان جمع کردم ،بردم برای مجروح ها. 5)بین چهار تا پسرم که شهید شدند، اصغرم چیز دیگری بود. برای من هم کار پسر ها را می کرد، هم کار دختر ها را وقتی خانه بود، نمی گذاشت دست به سیاه وسفید بزنم .ظرف می شست، غذا می پخت .اگر نان نداشتیم ،خودش خمیر می کرد ،تنور روشن می کرد. خیلی کمک حالم بود. وقتی رفت جبهه ،همه می پرسیدند«چطور دلت آمد بفرستیش ؟» فقط به شان می گفتم « آدم چیزی رو که خیلی دوست داره ،باید در راه دوست بده» 6)به راننده ی آمبولانس سپرده بود «اگه شهید شدم ،حتما باید جنازه م رو به مادرم برسونی.یه برادرم شهید شده یکی هم مجروحه .دلم نمی خواد چشم انتظار من هم بمونه.» 7)پسرم که شهید شد، دیدم یک پیرمرد توی مجلس بیش تر از همه ناراحتی می کند. بعد ها فهمیدم این پیرمرد همان مغازه داری بوده که علی به ش کمک می کرده. تا نرفته بود جبهه ،صبح ها قبل از مدرسه مغازه اش را آب و جارو می کرد. این آخری ها دیده بودم موتورش نیست.سراغ موتور را ازش گرفتم،گفت داده به پیرمرد.به من سپرده بود به کسی نگویم. 8) همه چیز را آماده کرده بودند؛کت وشلوار براش سفارش داده بودند؛ برای اتاق ها پرده ی نو دوخته بودند؛ حتی میوه ها را هم شسته بودند توی حیاط گذاشته بودند. دیگر جز منتظر ماندن کاری نمانده بود. انتظاری که هیچ وقت تمام نشد. 9) اخبار جنگ را که تلویزیون می دیدم،ازخودم خجالت می کشیدم که پسرهام توی خانه هستند. بالاخره خودم راهیشان کردم. آن ها هم از خدا خواسته ،هر چهار تا با هم رفتند. 10)بعد از چند وقت آمده بود خانه .مثل پروانه دورش می گشتم.شام که خوردیم ،خودم  رختخوابش را انداختم .خیلی خسته بود . صبح که آمدم بیدارش کنم،دیدم رختخواب جمع شده گوشه اتاق است،خودش هم خوابیده .بیدار که شد ، ازش پرسیدم «پس چرا این جوری خوابیدی؟ رختخوابت رو چرا جمع کردی؟ گفت دلم نیومد توش بخوابم . بچه ها اون جا روی زمین می خوابن.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اثرات عجیب و فوق العاده ی خواند سوره ی واقعه در شب جمعه ‌🎙حجت الاسلام مسعود عالی ‌ ‌ ‌✒أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: «مَنْ قَرَأَ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ اَلْوَاقِعَةَ ، أَحَبَّهُ اَللَّهُ وَ أَحَبَّهُ إِلَى اَلنَّاسِ أَجْمَعِينَ، وَ لَمْ يَرَ فِي اَلدُّنْيَا بُؤْساً أَبَداً وَ لاَ فَقْراً وَ لاَ فَاقَةً، وَ لاَ آفَةً مِنْ آفَاتِ اَلدُّنْيَا، وَ كَانَ مِنْ رُفَقَاءِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، وَ هَذِهِ اَلسُّورَةُ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) خَاصَّةً، لَمْ يَشْرَكْهُ فِيهَا أَحَدٌ». ‌📚البرهان في تفسير القرآن ج ۵، ص ۲۴۹ ‌ ______________________ 📌 در نشر خوبی ها سهیم باشید و برای دیگران ارسال کنید🌹 ☑️ عضو کانال شوید ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش یه توانایی داشتم که به کل مردم ایران این کلیپ رو نشون میدادم!