eitaa logo
"مســجدامیــرالمــومنین‌ عــلی(علیه‌السلام)"
408 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
💠 کانال رسمی مسجدامیرالمومنین علی(سلام الله علیه) 📍 همدان، میدان شهید مدرس، بلوار آزادگان 🕌شهرک مدرس،میدان توحید پل ارتباطی @Miremad1398
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  "احســاس جـــوان "
دعوتید به ۲۳ اُمین سوگواره شهادت حضرت مادر سلام الله علیها 🎙 باکلام شعورانگیز حجت الاسلام و المسلمین احمد ورمزیار (زید عزه) | @dr_ahmadvarmazyar 🎤 با نوای شورانگیز کربلایی محمدرضا خلیلی (زید عزه) ⏰ از یکشنبه ۱۱ آذر ماه به مدت ۴ شب | همراه با نماز مغرب و عشا 🍃 مهمان ویژه داریم ... شهید آوردند 🏴 دسته عاشورایی فاطمیه روز پنجشنبه ۱۵ آذرماه | ساعت ۹ صبح 📍 میدان شهید مدرس، بلوار آزادگان، حسینیه امام علی (سلام الله علیه) | @mojtameemamali_hmd (ع) ------------------------------------------------------ 🔆 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «من احب فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی ومن ابغضها فهو فی النار: هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است .» ------------------------------------------------------ 🏴 @ehsasejavan_ir | هیأت جوانان فاطمیون همدان 🖤
هدایت شده از  "احســاس جـــوان "
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعوتید به ۲۳ اُمین سوگواره شهادت حضرت مادر سلام الله علیها 🎙 باکلام شعورانگیز حجت الاسلام و المسلمین احمد ورمزیار (زید عزه) | @dr_ahmadvarmazyar 🎤 با نوای شورانگیز کربلایی محمدرضا خلیلی (زید عزه) ⏰ از یکشنبه ۱۱ آذر ماه به مدت ۴ شب | همراه با نماز مغرب و عشا 🍃 مهمان ویژه داریم ... شهید آوردند 🏴 دسته عاشورایی فاطمیه روز پنجشنبه ۱۵ آذرماه | ساعت ۹ صبح 📍 میدان شهید مدرس، بلوار آزادگان، حسینیه امام علی (سلام الله علیه) | @mojtameemamali_hmd (ع) ------------------------------------------------------ 🔆 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «من احب فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی ومن ابغضها فهو فی النار: هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است .» ------------------------------------------------------ 🏴 @ehsasejavan_ir | هیأت جوانان فاطمیون همدان 🖤
به این عکس‌ها خیره شو خیره شو
گردهمایی بهشتی در تکه‌ای از زمین ح‌ر: از مدرسه برگشتند. کوله خود را گوشه اتاق گذاشتند. لباسهای مدرسه را از تن بیرون کردند. دوست داشتند کمی استراحت کنند اما صدایی از اعماق تاریخ آنان را بی‌قرار و شیدا کرده بود. صدایی از میان آتش و دود. صدایی از درب سوخته خانه‌ای کوچک صدای بغض شکسته در گلویی که تن زمین و زمان را لرزاند بود. صدای ابرمردی غریب که سر در چاه فرو برده بود. صدای حزینی که از کوچه‌های مدینه می‌آمد! «کجایند اصحاب آخر الزمانی من؟! مگر تنهایی علی ع را نمی‌بینید؟!» با وجود این همه صدا مگر میتوان چشم بر هم نهاد و در آغوش تشک و بالشت آرمید؟! نه، اینان نمی‌توانند! سریع ناهارشان را خوردند و درس‌های خود را نوشتند و راهی مجتمع شدند. علی اصغر و محمد هم مستقیم از سر کار به آنجا رفته بودند. دعوتنامه‌ها را روی فرش گستردند و دور آن حلقه‌ زدند. یکی آنها را تا می‌کرد و دیگری آن را داخل پاکت می‌گذاشت. گهگاهی با هم خوش و بش و شوخی می‌کردند. گاهی هم زیر لب ذکری می‌گفتند و روضه‌ای می‌خواندند. آنها بنا داشتند که همه حال خوب و معنویت و‌ نور خود را در پاکتهای کاغذی بی‌جان فرو ریزند و روح فاطمی بر آن بدمند. باید تا صبح ۱۰۰۰ دعوتنامه را به اهالی فاطمیه برسانند. بنابراین معطل نمی‌کنند. پاکت‌ها که آماده می‌شود هر یک کوله خود را پر می‌کند و راهی کوچه‌های تاریک شهر می‌شود. آری، هوا دیگر تاریک شده اما آنها ترسی از تاریکی و شب و سیاهی ندارند. آنها نور بر دوش گرفته‌اند. کیسه هایی از نور بر پشت خود گذاشته‌اند و آن را پشت درب خانه‌ها می‌برند. شاید خودشان هم ندانند که نامه آنها در کدام نقطه شهر به دست دل‌هایی خواهد رسید؛ شاید ندانند کدام چشم‌های منتظر با خواندن این دعوتنامه‌ها بارانی خواهد شد و کدام قلب خسته، جانی تازه خواهد گرفت. ساعتی از نیمه‌شب گذشته است. خیابان‌ها خلوت‌اند و سکوت سرد زمستان، تنها با صدای قدم‌هایشان شکسته می‌شود. با دست‌هایی که از سرما سرخ شده، نامه‌ها را یکی‌یکی لای در خانه‌ها می‌گذارند. "شاید این نامه به خانه‌ای برسد که سال‌هاست در آن نام حضرت زهرا شنیده نشده،" یکی از جوانان زمزمه می‌کند. دیگری پاسخ می‌دهد: "یا شاید به دست کسی برسد که دلش غبار گرفته و حالا، با یک خط از این دعوتنامه، به یاد بانوی دو عالم بیفتد." آن‌ها ادامه می‌دهند؛ قدم به قدم، نامه به نامه. گاهی زیر نور چراغی توقف می‌کنند و دست‌های یخ‌زده‌شان را به نفس گرم می‌کنند، اما خستگی برایشان معنایی ندارد. در ذهنشان تصویر محافلی شکل می‌گیرد که با حضور مردم پر می‌شود؛ محافلی که اشک‌ها جاری می‌شوند و نام حضرت زهرا در دل‌ها طنین می‌اندازد. آنها شاید ندانند که فردا که خورشید طلوع می‌کند چه اتفاقی خواهد افتاد. چند نفر را هوایی کرده‌اند. چند خانواده را آسمانی کرده‌اند. بر کدام زمین حاصلخیز دانه عشق فاطمه س را کاشته‌اند. اما آن‌ها می‌دانند که رسالتشان همین است: رساندن نور در دل تاریکی! امتداد فاطمه س تا سال ۱۴۰۳. آنها می‌دانند که شاید کارشان ساده و کوچک بنظر برسد اما برای ساختن ساختمان فاطمیه یک آجر هم سهم بزرگی دارد و اگر همان آجر نباشد دست تمام عالم در پی آن خواهد بود. شاید کسی در زمین از کار آنها باخبر نشود اما فرشتگان آسمان در صفی بلند ایستاده‌اند و تمام‌ مدت به آنان خیره شده‌اند. آنها از دیدن این منظره زیبا در زمین به وجد آمده‌اند و از پرسش ازلی خود در مورد خلقت آدم سخت پشیمان هستند. گویی بهشت را بر زمین می‌بینند. و مگر نگفته‌اند زهرا را زهرا نامیدند چون مانند ستاره‌ای برای آسمانیان می‌درخشید؟! و مگر جز این است که نام زهرا است که اینان را تماشایی کرده است؟!