ماجرای سفره افطاری امیرالمومنین(ع) برای رهبر وقت حزب الله (شهید حجت الاسلام والمسلمین سید عباس موسوی قبل از سید حسن نصرالله ) وهمسرش
آماده کردن این غذا وقتی نمی خواست، در وقت اضافه هر دو مشغول دعا شدیم که ناگهان کسی در زد. سید رفت در را باز کند، اما من دلم هری ریخت. با خود گفتم نکند در این حال، نیازمندی باشد و چیزی بخواهد و یا مهمانی برای افطار آمده باشد.
سید عباس وقتی دستش تنگ می شد، باقی مانده پولش را می داد به من که زندگی را تا سر ماه مدیریت کنم. این بار هم دستش تنگ شده بود.
دم غروب که آمد منزل، ته مانده پول را دادم به سید عباس که مقداری سبزی،سیب زمینی و نان تهیه کند تا افطاری آماده کنم.
نزدیک غروب بود و هوا داشت تاریک می شد که سید عباس وارد شد. با عجله رفتم تا وسایل را از دستش بگیرم.
اما به ناگاه با دستان خالی سید روبرو شدم.
در همین حال پرسیدم: بازار بسته بود؟
سید ابروانش را به علامت انکار بالا برد.
– افطار جایی دعوتیم؟
بازهم سید سرش را به نشانه انکار بالا برد.
– حتماً پول ها را گم کردی؟
نه اصلاً، آنها را تبدیل به ده برابر کردم. منظورش صدقه بود.
گفتم: «در خانه هیچ چیز نداریم جز تکه ای نان خشک که باید با آن فتوش (نوعی غذا که با نان و پیاز و گوجه و خیار تهیه می کنند و روی آن سماق و آویشن می باشند.) درست کنم.»
سید خندید و گفت: امیرالمؤمنین ما را با فتوش و آویشن و آب مهمان کرده است. نظرت چیست؟ نمی خواهی امشب میهمان امیرالمؤمنین علی باشیم؟
گفتم: چه چیزی بهتر از این.
آماده کردن این غذا وقتی نمی خواست،
در وقت اضافه هر دو مشغول دعا شدیم که ناگهان کسی در زد. سید رفت در را باز کند، اما من دلم هری ریخت. با خود گفتم نکند در این حال، نیازمندی باشد و چیزی بخواهد و یا مهمانی برای افطار آمده باشد
شنیدم که می گفت: سید لنگه دیگر در را هم باز کن. دو سینی یک پر از غذا و دیگری پر از میوه. میوه ها و غذاهایی رنگارنگ و لذیذ.
سید گفت: «امیرالمؤمنین نپسندید که ما را به کمتر از اینها مهمان کند».
اشک هر دومان سر ریز شد. مقداری از میوه ها و غذاها را جدا کردم تا سید برای طلاب ببرد. سید گفت: خدا خیرت بده.
راوی: ام یاسر؛ همسر شهید
کتاب هم قسم؛ زندگی ام یاسر، همسر شهید
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به به عجیب شنیدنیه🤌😄این خواب تحلیل گر مسائل خاورمیانه،روزنامه نگار ایرانی اسرائیلی آقای منشه امیر
✅چرا گاهی بدون دلیل غمگین میشویم؟
🔻ابابصیر می گوید:
به خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم:
فدایتان شوم ای فرزند رسول خدا! من گاهی غمگین و محزون می شوم بدون آنکه علت و سببی برای آن بدانم.
حضرت فرمودند:
این حزن و یا شادی که به شما می رسید از سوی ماست. هرگاه ما محزون یا مسرور شویم این حزن و سرور بر شما نیز وارد می شود. زیرا ما و تنها شما از نور الهی هستیم و خدا طینت ما و طینت شما را یکی خلق کرد.
📚علل الشرائع ج۱ ص ۹۳
-------------------------
@masjedealzahraa
🕯اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمات....
پنجشنبه است
به یاد مسافران بهشتی
آنان که روزی در بین ما بودند
و امروز
عکسی هستند در قاب دیوار
روحشان شاد و یادشان گرامی🥀
🌸رسول خدا صلی الله علیه و اله :
هرڪہ وارد قبرستانے شود و《سوره توحید》را ۱۱ مرتبہ بخواند و ثواب آن را بہ روح اموات هدیہ ڪند خداوند بہ تعداد مردگان آنجا بہ او پاداش مےدهد.
📿با فاتحه و صلوات روحشان را شاد کنیم.
@masjedealzahraa