فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه های زیارتی
⚫️⚫️⚫️
جانم به رضا هشتمین نور خدا
بانی عزاداری کربوبلا
یاد داده به یادت بسوزم همه جا
حدیث ابن شبیب چه آه شعلهوری
شمس و شموس غم شصت و یک قمری
❣سوره ی مریم را که باز میکنی
دنیایی سراسر شگفتی میبینی
از دعای حضرت زکریا برای درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی تا تولد بدون پدر حضرت عیسی و سخن گفتن در گهواره ی او و ...
اما نکته ی جالب اینجاست
(قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ ۖ )
[سورة مريم 21]
(پرودگارت گفت ، این کارها نزد من بسیار آسان است...)
یعنی خداوند شگفت انگیز ترین کارها برای ما را ، آسان ترین کارها برای خود میداند
و جالب اینجاست این جمله را چندین بار تکرار میکند تا همواره به تو ، اطمینان دهد که:
آنچه تو سخت و دشوار و محال می پنداری
نزد خداوند ابدااااا سختی و دشواری ای ندارد.
به قدرتش اعتماد کن ، بر او توکل کن
بی شک ، او تو را به سر منزل
مقصودت خواهد رساند..🍃🍃🍃
و خدایی که به شدت کافیست .🙏
👤دکتر الهی قمشه ای
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
♦️داستان
🔹روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار برروی زمین کشاورزی دید.
حاکم پس از دیدن آن مرد، دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بینوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گرانبهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید.
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیدهای محکم پس گردن او نواخت.
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید: مرا میشناسی؟
کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیام میخواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را میخواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که میخواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیدهای که به من زدی. فقط میخواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد.
🔹از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بینهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بیانتهاست ولی به خواستهات ایمان داشته باش.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
ماهی تا موقعی که دهانش بسته باشد,
کسی نمی تواند آن را صید کند,
رازهایت را فاش نکن,
بعضی ها در آرزوی صید یک اشتباه
در انتظار نشسته اند...
🔻 آیا میدونستید اعتراف گناه نزد مردم خودش یه گناهه ؟ 😦
اِعتراف به گناه بازگو کردن گناه خود نزد دیگران یا خودافشایی است. در دین اسلام اعتراف به گناه نزد دیگران به دلیل اشاعه فحشا و ریخته شدن آبرو، جایز نیست. اعتراف به گناه فقط در پیشگاه خدا جایز بوده و در روایات برای این عمل آثار معنوی مانند آمرزش گناهان برشمردهاند
🍁 در وضو چه اسراری نهفته است؟🍁
✅پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی
می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها
و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.
◆ شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر
گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست
وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو
بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر
خاک بگذارم.
◆ شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه
دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم
مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.
◆ مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال
باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را
تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به
دور می اندازم.
◆ مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان
زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که
با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم.
📚 من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۰۲
چـه شـب زيبـایی
خواهد بود وقتی برای
دوستـان و عـزیـزانمـان
آرامـش مـوفقيت
و سلامتی بخواهيم ...
با آرزوی
شبی آرام برای شما
#شبتون_بخیر
💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚