.
🍁نزدیکترین مسافر دور، سلام
آیینهی سبز قامت نور، سلام
🍁بی تو همه خفته اند در این عالم
ای نفخهی دل نواز در صور، سلام
#سلامحضرتخورشید
#امام_زمان♥
♻️ امروز شنبه
۱۴ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی
۱ ربیع الثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
ذکر مخصوص روز شنبه :
«یا رَبَّ العالَمین» ۱۰۰ مرتبه
زندگی اونقدری طولانی نیست
که برای شـاد بـودن
منتظرِ تموم شدنِ سختیها باشیم
بیا از همین امروز سعی کنیم
خودمون رو شـاد کنیم😉
حتی با بهونه های ساده...🤓
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴👈 آیا همسر #امام_حسن_عسکری مادر امام زمان عج اروپایی بودند و از نسل حواریون حضرت عیسی(ع) بودند؟
🔻 ماجرای جالب ازدواج ایشان با حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
🎙استاد_رحیم_پور_ازغدی
.
به خدا قسم!
اگر در پیروی از حکومت و امامتان اخلاص نداشته باشید
خداوند..
دولت اسلام را از شما خواهد گرفت و دیگر هرگز به شما باز نمیگرداند و در دست دیگران قرار خواهد داد.
-مولا علی علیه السلام فرمودند
‹ نهجالبلاغه | خطبه ۱۶۹ ›
در آخرالزمان مشکل اصلی
آدم خوب ها هستند
نه کفار و آدمهای بد؛
همه مسائل برمیگردد
به اینکه خوبها باید خالص بشوند
مشکل این است که ما
در بین خودمان ناخالصی داریم
اینها را باید درست کنیم ..
-استادپناهیان-
#یه_قاچ_کتاب 🍉😋
شاگردی از استاد پرسید: خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
استاد جواب داد: تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید.
اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد.
📕 چهار صد داستان
#منهای_خواستگاری
#طنز_جبهه😂
بیگودی های خواهر کاتبی!😐
حدودا ۱۸-۱۹ ساله بودم که حاج آقای مسجدِ محل یه شب خانوما رو جمع کرد و گفت:
رزمنده ها لباس ندارن و خلاصه یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که ما انجام بدیم!
من و چند تا از خواهرا که پزشکی می خوندیم، پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستانای صحرایی🏩
ما چمدونو بستیم و راهی 🚌 جنوب شدیم
من تصور درستی از واقیعت جنگ 💣 نداشتم، کسی هم برای من توضیح نداده بود و این باعث شد که یه ساک دخترونه 🛍 ببندم شبیه مسافرت های دیگه و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ساک؛ یعنی بیگودی هام 😶 و چند دست لباس و کرِم دست و کلی وسایل دیگه ...
غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم 🤭 یا دستمو کرم بزنم...
به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم...
نمیدونم چطور شد که ساک من و بقیهٔ خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی 🌪 که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه 😰
ما مبهوت به لباسامون که با باد 🌬 این ور و اون ور میرفتن نگاه می کردیم؛ برادرا افتادن دنبال لباسا 😱 و ما هم این وسط خجالت زده 😥
برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما، دلمون می خواست انکار کنیم😣
اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون وایساده بودیم 😑
بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردن که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😂
از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌😤
شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان
صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی
گفت در حال کشیک بودن که این بستهء مشکوک رو پیدا کردن
یه کسایی گفتن بیگودی های خواهر کاتبیه 😮
شب که همه خوابیدن، تصمیم گرفتم چال کنم 🕳 پشت بیمارستان صحرایی
چند روز بعد یکی از برادرا گفت: ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم زمین رو کندیم، اینا اومده بالا
گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐
و من هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم، دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا می دیدم که داره میاد سمتم🏃♂️
خواهر کاتبی🗣
خواهر کاتبی🗣
بیگودی هاتون… 😂😂😂😂😂