eitaa logo
کانال نمازگزاران مسجد امام سجاد(ع) آباده🌹
225 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
18 فایل
سلام هدف از تشکیل کانال مسجد امام سجاد(ع) اطلاع رسانی مراسم و گزارش فعالیتهای مسجد و ارسال پستهای مفید است. لینک کانال نمازگزاران مسجد @masjedeamamsajjadAbadeh پستهای مفیدتون را برای درج در کانال برای اینجانب به آی دی زیر ارسال فرمایید👇 @mh_khalifeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ آیت الحق و العرفان انصاری همدانی مكروهات، قرقگاه معصیت است. آدم را تا لب جهنم می برد و از كجا معلوم كه هلت ندهد تو ؟ پس سعی كنید از مكروهات بپرهیزید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمرد افغانستانی به امید دختر دار شدن ۴ تا زن گرفته از زن اولش ۱۸ تا پسر داره. از زن دومش ۱۶ تا. از زن سومش ۱۴ تا. از زن چهارمش ۱۲ تا. جمعا ۶۰ تا پسر داره ولی خدا بهش دختر نداده. خدا رو شکر ناامید شده وگرنه باید به ضرب گلوله متوقفش میکردن 😄
برنامه هفتگی تفسیر صحیفه سجادیه در مسجد امام سجاد علیه السلام چهارشنبه هر هفته بعد از نماز مغرب و عشا توسط حجت الاسلام والمسلمین علیزاده این هفته 👇👇
🇮🇷گروه شهید سلیمانی آباده🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2172781219C9616860533 دوستان عضو بشید و برا دیگران هم ارسال کنید و دعوت کنید عضو بشن
15.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یَشِیْبُ ابْنُ آدَمَ وَیَشبُّ فِیْهِ خَصْلَتَانِ: ألْحِرْصُ وَطُوْلُ الْأمَلِ. انسان پير مى شود و دو چيز در وجود او جوان مى گردد: آزمندى به مال، و آزمندى به زندگى 📖جامع السعادات : ج 2 ص 78 حجت الاسلام بندانی يَهرَمُ ابنُ آدَمَ و يَشِبُّ مِنهُ اثنانِ : الحِرصُ علَى المالِ ، و الحِرصُ علَى العُمرِ . 📗 الخصال ج۱ ص۷۳ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : آدميزاده پير مى شود و دو چيز در وجود او جوان مى گردد: آزمندى به مال، و آزمندى به زندگى.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Sahifeye.Sajadiye.01.Mp3.24kbps_p30download.com.mp3
2.02M
📚 کتاب صوتی "صحیفه سجادیه" از امام زین العابدین علیه السلام 🌻هر شب یک دعا 🌱دعای اول 🔮🍀🔮🍀🔮🍀🔮🍀🔮 👈برای خوبان ارسال نمایید 💐 به کانال نمازگزاران مسجد امام سجاد آباده بپیوندید👇 https://eitaa.com/masjedeamamsajjadAbadeh
📚روایت واقعی برای بیداری والدین📚 متاسفانه هستند والدینی که از هر راهی (حلال و حرام ) جمع می کنند برای فرزندانی که نمک نشناسند و در آخرت باید پاسخگو باشند . پاسخگوی حلالها که از کجا جمع کردی 🤔. وای بحال جمع شده های از راه حرام😭😭😭😭 حتما این متن را بخوانید و عبرت بگیریم. متأسفانه بد زمانه ای شده، این یک روایت واقعی است، در همین جریان کرونای سه سال گذشته اتفاق افتاد. بعد از ۶۰ سال زحمت، تو این دنیا ۴ دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان با همسرم تنها زندگی میکنم و ۴ فرزندم ازدواج کردند و زندگی مستقل تشکیل داده اند. دو تا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه های شیرین زبان. یکی از مغازه ها را خودم میچرخونم و بقیه را اجاره دادم . اوایل شروع کرونا، همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم، چون با مشتری های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم . همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه بچه ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود. من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیر وقت رسیدم خونه. دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه ... پرسیدم چی شده، مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟ گفت: بشین شام بخور برات تعریف کنم.  بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمیکنه میره درِ مغازه با این همه آدم سر و کار داره می ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما، ببینیم میتونیم راضیش کنیم نره مغازه. اما همشون به بهانه های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی تونیم بیایم. گفتم: اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتند. گفت: چه کاری؟ اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن. راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و... به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه ها رفتیم کیش. بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم. ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت: تو به فکر مادر بزرگ زنت هستی، نمی پرسی بابات کجاست و حالش چطوره ؟ پسره: گفت چطور مگه ؟ همسرم گفت: راستش بابات کرونا گرفته، الآن چند روزه آوردمش بیمارستان، حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست. پسره مثلاً ناراحت شد و گفت: نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم، باید چکار کنیم ؟ همسرم گفت: هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش میکنن و مراسم هم که ممنوعه و... منم کلی خندیم و گفتم: خوب فکری کردی که اینطوری گفتی بهشون، ببینیم چه کار میکنند.! حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم. البته تو این مدت بچه ها باز هم زنگ میزدند و احوال منو از مادرشون میپرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت: بابات فوت کرده و مشغول کارهای قانونیش برا دفن هستم. آخرین باری که بچه ها به مادرشون زنگ زدند، همه می گفتند: احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟! ایشون هم گفت: نه ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم! بهمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند، تا اینکه یه روز بهشون گفت: نترسید، آزمایش دادم و خوشبختانه من نگرفتم. اومدن خونه رو ضدعفونی هم کردن و...  گفتن پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم. وقتی بچه ها اومدن، پس از کمی ابراز ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و... یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه ها که جوونن نیومدن که کرونا بگیرن. یکی از دامادا گفت: خدا رحمتش کنه، حمید جان دیر وقته، اون برگه ها را نشون مامان بدید...! یکی از دخترا ناراحت شد و گفت: حالا چه وقت این کارهاست و... هر چهار تاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه ها را توافق و تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی هم بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سندها را می گرفتند...!!! همسرم گفت: حداقل بذارید کفن خدا بیامرز خشک بشه و... تو همین لحظه از اتاق اومدم بیرون و مثل شیر غران خدمت همه شون رسیدم... وقتی دیدم به جای ۴ تا فرزند، «چهارتا ویروس کرونای پفیوز» بزرگ کردم، همونجا تصمیم گرفتم مغازه ها و آپارتمانم را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بار تره... ✍️ امیرستار نصیریانی (نیکوکاری که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی کازرون، اهدا کرد)»۱۴۰۲/۱۱/۱۱