☘نهرهايى كه گناهان را مى شويند☘
🌑 گناه و معصيت روح و روان آدمى را مى آلايد و صفاى زندگانى دنيا را كدر مى كند و تا پاك نشود به بهشت كه ماواى پاكان است راه نمى يابد،پس ناگزير در يكى از نهرهاى زير بايد پاكيزه گردد؛
١🌹-نهر توبه نصوح؛يعنى تو به اى صادقانه و خالصانه .
٢🌹-نهر حسنات و نيكي هايى كه بر گناهان فزونى كند وآنهارا بشوید
🌹٣-نهر مصايب و گرفتارى ها وبیماریهاكه براى مسلمان كفاره گناهانش مى گردد.
🌹 اگر خداوندمتعال به بنده اى اراده خير نمايد وبنده نیز اراده نماید وى را در يكى از اين نهرها مى شويد و پاكيزه به قيامت منتقل مى نمايد و گر نه بايد در كوره دوزخ زدوده گردد،
👈 پس اكنون كه فرصت هست در يكى از اين نهرها در آييد و پاكيزه برآييد كه بهشت جاى پاكان است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜حاجت گرفتن با حدیث کسا
جایی که حدیث کسا خوانده شود پنج تن حاضر میشوند‼️
حجت الاسلام والمسلمین #عالی
#راستگویی
بزرگترین مزیت
راستگویی این است که،
نیازی نیست
گفته هایمان را بخاطر بسپاریم!
و نیازی به یک حافظه خوب،
نخواهیم داشت!
تلاش برای فریب دیگران
مانند تار تنیدن به دور خودمان است
رسول اکرم ﷺ فرمودند:
بدترین مردم کسى است
که بر خانوادهاش سختگیر باشد...
گفتند اى رسول خدا..!
سختگیرى بر خانواده چگونه است؟
پیامبر ﷺ فرمودند:
مرد وقتى وارد خانه شود،
همسرش از او هراسان
و فرزندان از او گریزان شده، فرار کنند
و چون بیرون رود همسرش شاد شود
وخانوادهاش با یکدیگر انس گیرند !
📚مجمع الزوائد و ..، ج۸، ص۲۵
📚#حکایت
✍میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافلهای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.
چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را میدهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمیبیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
چون زرگر این را میبیند میگوید: «ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!»