اطلاع نگاشت| فتوایی که دنیا را تکان داد
به مناسبت حمله ساعاتی پیش به سلمان رشدی ملعون در نیویورک، نگاهی به فتوای امام خمینی در مورد مهدورالدم بودن عوامل کتاب آیات شیطانی میاندازیم.
🆔 @rasanewsagency
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 👈 ترور نوآ:
🔹نمیدونم کدوم بیشتر وحشتناکه این که در لیست ترور باشی یا یکی بپره بیرون بگه جان بولتون پدرسگ ....آیا شما کسی مهمتر سراغ ندارین که بکشیمش؟
🔹بولتون گفته بود از مبلغ ناچیزی که برای ترور من ایران قرار داده، شرمنده است.
🆔 کانال فتح
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۲۳ مرداد ۱۴۰۱
میلادی: Sunday - 14 August 2022
قمری: الأحد، 16 محرم 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️9 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️18 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️33 روز تا اربعین حسینی
▪️41 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️43 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
🔗 ایتا: eitaa.com/taqvim_shia
🔗 سروش: sapp.ir/taqvim_shia
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🕌مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها:
@masjedefatemehzahra
زلال وحی: اعمال و آثار اعمال(1)
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» (یس/12)
«همانا ما مردگان را زنده مىكنيم و آن چه را از پيش فرستادهاند و آثارشان را مىنويسيم و هر چيزى را در (كتاب و) پيشوايى روشن برشمردهايم.»
نکته ها
آنچه از انسان سرمىزند، در پرونده عمل او ثبت مىشود و در قيامت به شكل كتابى در اختيار او قرار مىگيرد. اين كتابها سه نوع است:
الف: كتاب شخصى. «اقْرَأْ كِتابَكَ» (اسراء/14)
ب: كتاب امّتها. «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا» (جاثيه/28)
ج: كتاب جامع. «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»، «فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ» (بروج/22)
كلمه «امام»، هم به كتاب گفته شده، «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً» (هود/17) و هم به اشخاص، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/124). در روايات، حضرت علىّبن ابىطالب عليهما السّلام به عنوان يكى از مصاديق «امام مبين» معرّفى شده كه همهى علوم در نزد اوست.
بيشتر مفسّران مراد از «إِمامٍ مُبِينٍ» را لوح محفوظ دانستهاند كه در قرآن به آن «أُمُّ الْكِتابِ» (زخرف/4) گفته شده است و از آن جايى كه اين كتاب حاوى تمام دانشها است و همه چيز و همه كس تابع مقدّراتى است كه در آن نوشته شده، به آن «امام» گفتهاند. (منبع: تفسیر نور)
🕌مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها:
@masjedefatemehzahra
برای شرکت در مهرواره بانور باید عدد ۱ را به شماره ۵۰۰۰۱۷۵پیامک کنید ✨ هدف مهرواره بانور ✨
🔹️1 -تقویت بنیاد خانواده و سالم
سازي فضاي خانواده ها در محله ها👨👩👦👦
🔸️2 -ایجاد امید در محله با حل
مسائل آنها در حوزه خانواده🏩
🔹️3 -فعالسازي ظرفیتهاي عظیم
بانوان مسجدي در حل مسائل
خانواده و اصلاح باورهاي جامعه
در حوزه فرزندآوري و ازدیاد نسل🤱
♦️4 -ایجاد انگیزه در همسران امام
براي تقویت نقش شریکه الامامی و
توانمند سازي آنان👏
💠 5-تقویت هویت بانوان مسجدي 💥
🟣6 -شناساندن ظرفیت هاي بانوان مسجدي در حل
مسائل محله به ویژه مسائل حوزه خانواده🌀
🟢7 -ارتقــاء روش هــاي شناســایی مسئله هاي
خانواده، ظرفیتها و راههاي حـل مسـئله👌
🔻8 -تقویت و ارتقاء شبکه راهیاري بانوان بنیاد هدایت✅
💫🍀💫🍀💫🍀💫🍀
22.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستنـــد⟦افســــانه آیات شیطانی⟧
سلمان رشدی چه نوشت که باعث دستور امام خمینی"ره" برای مرگش شد؟‼️
🆔@Clad_Girls
#خاطره_ای_زیبا_از_دکتر_زرین_کوب
🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.
🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :
🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم
🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟
🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار
🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند
🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟
🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم !
🔹پرسیدم : من چه کاری می تونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟
💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟
🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه
🔹گفت : یک فال برام بگیر
🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست
🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟
🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال
🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟
🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد
🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان
🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
💥رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت
💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
💥از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
💥زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
💥ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست
💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !
🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه می کرد، طوری که تمام بدنش می لرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر می دانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .
🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .
🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !
🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
🔹پیشنهاد می کنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.