eitaa logo
مسجد امام هادی شعبانيه بیرجند
1.3هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
5هزار ویدیو
64 فایل
کانال رسمی مسجد امام هادی علیه السلام شعبانيه بیرجند ارتباط با ادمین @ali_1384_313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 این نامه شهداست به شما... روز پانزدهم ماه مبارک رمضان به از شهدای گمنام شعبانیه به محضر اقا و ‌مولامون امام زمان (عج)از تقدیم می شود... 📚 گمنامی علاقه خاصی هم به حضرت سلام الله علیها داشت هم نسبت به سادات و فرزندان ایشان. یادم نمیاد توی سنگر٫چادر٫خانه یا هر جای دیگری او زودتر از من وارد شده باشد. یکبار می خواستیم بریم جلسه، پشت در اتاق که رسیدیم گفت:بفرما.بهش گفتم: اول شما برو. لبخندی زد و گفت: تو که میدونی من جلو تر از سید، جایی وارد نمیشم. گفتم حاج آقا اینجا دیگه خوبیت نداره من اول برم! نا سلامتی شما فرمانده هستی ، اینجا هم که جبهه است و بالاخره باید ابهت و پرستیژ فرماندهی حفظ بشه این که من جلوتر برم ، پرستیژ شما رو پایین میاره. خندید و گفت: اون پرستیژی که می خواد با بی احترامی به سادات باشه ، می خوام اصلا نباشه. (پیکر پاک شهید بعد از ۲۷ سال در روز ولادت حضرت زهرا(س) با عده ای از یارانش در کنار دجله توسط عزیزان تفحص به وطن باز گشت) 🔸 سهم هر نفر روزانه یک صفحه همراه با 🔹در این امر خیر سهیم باشید @fatehan12
1_3634050.mp3
4.15M
💠 (تند خوانی) جزء پانزدهم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱ زمان: ۳۴دقیقه @fatehan12
💠 مسابقه قرآنی تلاوت نور با شهدا (۱) ⁉️ سوال: آیه ۷۱ سوره مبارکه به چند مورد از دین اشاره می کند؟ آن فروع را نام ببرید. 🔹جهت شرکت در پاسخ مورد نظر را همراه با نام و نام خانوادگی و نام پدر به شماره ۰۹۳۹۳۹۶۶۱۴۰ ارسال نمایید. 🔰اگر تمایل به در ( هر نفر روزانه یک صفحه ) و سهیم بودن در این را نیز دارید کلمه «شهید» را به شماره بالا ارسال نمایید. @fatehan12
من و حسین تازه به جبهه آمده بودیم و فقط همدیگر را مى شناختیم ! فرستادنمان دژبای و شدیم نگهبان.💂‍♀💂‍♂ حسین خیلى شاکى بود .😡 همان شب اول قرار شد دو نفرى باستیم جلوى ورودى پادگان.😤 حالا چه موقعى است؟ ساعت دو نصفه شب🕑 و ما تشنه خواب و اعصاب مان خطخطى و کشمشى. 🛌 حسین که خیلی حرص مى خورد گفت »: شانس نیست که، برویم دریا، آبش خشک مى شود و باید یک آفتابه آب ببریم « ! 🚰 پِقى زدم زیر خنده.😂 حسین عصبانى شد و مى خواست بزندم 😤که از دور چراغ هاى یک ماشین را دیدیم که مى آید🚘. حسین گفت که بعداً حسابم را مى رسد. ماشین رسید. طبق آموزشى که دیده بودیم، من ایستادم نزدیک باجه نگهبانى و حسین جلو رفت. دو، سه نفر تو ماشین بودند. ریشو و باجذبه.🧔👨‍🦳👴 حسین گفت »: برگه تردد « ! نفرى که بغل دست راننده بود گفت »: سلام برادر.😊 ما غریبه نیستیم « . حسین گفت »: برادر برادر نکن.🤨 من غریبه و آشنا حالیم نمیشه برگه تردد لطفاً « ! ✉ راننده که معلوم بود خسته اس گفت اذیت نکن»: برو کنار کار داریم « !😒 مرد کنارى راننده به راننده اشاره کرد که چیزى نگوید.🙂 بعد از جیب بلوزش دسته برگى درآورد و شروع کرد به نوشتن.📃 حسین پوزخند زد و گفت »: آقا را. مگر هرکى هرکى است؟ خودت مى نویسى و خودت امضا مى کنى؟ نخیر قبول نیست « . راننده عصبانى شد و گفت »: بچه برو کنار. من حالم خوب نیست « 😡 حسین زد به پررویی و گفت »: بچه خودتى. اگر تو حالت خوب نیست من بدتر از توام.🤬 سه ماه آموزش دیده ام و حالا شده ام دربان « ! دوباره پِقى زدم زیر خنده. 😂 آن سه هم خندیدند.😁😁😁 حسین بهم چشم غّره رفت.🧐 مرد کنار راننده گفت »: پس اجازه بده تلفن کنم به فرماندهى تا بیاینید اینجا.آنها ما را مى شناسند « .😫 حسین گفت - مگر هرکى هرکى است که شما مزاحم خواب فرمانده لشکر بشوید؟😜 نخیر👿 دیدم حسین هیچ جور از خر شیطان پیاده نمىشود. 😈 آن سه هم کم کم داشتند اخمو مى شدند.😤😤 رفتم جلو وساطت کنم که حسین »صدا بلند کرد و نطقم کور شد. 😳 بعد رو کرد به راننده و گفت »: به یک شرط مىگذارم تلفن کنى. باید سوت بلبلى بزنى « !😳🤯🤯 راننده با عصبانیت در ماشین را باز کرد.😡 اما مرد کنارى اش دستش را گرفت🤫 و رو به حسین گفت »: باشه برادر. من به جاى ایشان سوت بلبلى مى زنم « . بعد به چه قشنگى سوت بلبلى زد.🔊🔊🔊🔊 بعد رفت و تلفن زد.📞 چند لحظه بعد دیدم چند نفر دوان دوان مى آیند . 😮😮😮 فرمانده مان بود و چند پاسدار دیگر. 😶😐 فرمانده مان تا رسید مى خواست من و حسین را بزند که آن مرد نگذاشت. 🤕🤕 فرمانده مان رو به من و حسین که بغض کرده بودیم گفت »: شما ایشان را نشناخت ! ایشان فرمانده لشکرند « ! 😱😱 حسین از خجالت پشت سرم قایم شد. فرمانده لشکر خندید و گفت »: عیب ندارد. عوضش بعد از چند سال یک سوت بلبلى حسابى زدم « ! 😂😂😂 من و حسین با خجالت خندیدیم😅😅 @fatehan12
📣توجه 📣توجه به زودی در این کانال بررسی و توضیح کتاب ‹‹سه دقیقه در قیامت›› بارگزاری می شود. پیشنهاد می کنیم پیشاپیش کتاب را تهیه کرده و آن را مطالعه کنید. @fatehan12
⭕️چرا از مرگ مى‌ترسیم؟ 👤حجت الاسلام قرائتی: راننده زمانى در جاده می ترسد كه یا بنزین ندارد؛ یا قاچاق حمل كرده؛ یا اضافه سوار كرده؛ یا با سرعت غیر مجاز رفته؛ یا جاده را گم كرده؛ یا در مقصد جایى را آماده نكرده؛و یا همراهانش نا اهل باشند. اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد،راه را بداند، در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد،و دوستانش افراد صالح باشند،و حركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛نگرانى نخواهد داشت! @fatehan12
💠 این نامه شهداست به شما... روز شانزدهم ماه مبارک رمضان به از شهید بصیری پور به محضر اقا و ‌مولامون امام زمان (عج) تقدیم می شود... 📚 شهیدانه زیستن همسرم همیشه از همان اول که عضو سازمان شده بود برای رفتن به میل و علاقه داشت و همیشه به حال شهدا می‌خورد، زندگینامه شهدا را مطالعه می‌کرد و همیشه با به من می‌گفت:"من هم باید روزی بروم و از اهلبیت دفاع کنم" بالاخره رفت و به آرزوی خودش رسید. روای: همسر شهید مرتضی بصیری پور 🔸 سهم هر نفر روزانه یک صفحه همراه با 🔹در این امر خیر سهیم باشید @fatehan12
1_328933886.mp3
3.95M
💠 (تند خوانی) جزء شانزدهم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱ زمان: ۳۲دقیقه @fatehan12
▪️ نکات کلیدی جزء شانزدهم قرآن کریم @fatehan12
💬سوال مقدار مسافت شرعی چقدر است؟ تمام مراجع ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️پاسخ میزان و مقدار مسافت شرعی: 🌷آیات عظام امام، صافی، نوری، فاضل، گلپایگانی،بهجت: مقدار مسافت شرعی 22 و نیم کیلومتر است. 🌷امام خامنه ای:مقدار مسافت شرعی 20 ونیم کیلومتراست.‌‌‌ 🌷آیات عظام خوئی، تبریزی، سیستانی ، وحید: مقدار مسافت شرعی 22 کیلومتر است. 🌷آیات عظام مکارم، مظاهری: مقدار مسافت شرعی 21 و نیم کیلومتر است. 🌷آیت الله زنجانی: مقدار مسافت شرعی 20 کیلومتر است. @fatehan12
1_67706700.mp3
3.85M
💠 (تند خوانی) جزء هفدهم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱ زمان: ۳۱دقیقه @fatehan12