eitaa logo
مسجد جامع صاحب الزمان(عج) قلعه میر
212 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
25 فایل
شورای فرهنگی(مکتب حاج قاسم) گام دوم انقلاب ،ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی(ارواحنا فداه) با فریضه جهاد عظیم تبیین محله ی اسلامی شهید حسن باقری
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️ رقص در مجالس زنانه بدون موسیقی 🔷س 5546: رقص در مجالس زنانه بدون آهنگ موسیقی حرام است یا حلال؟ و در صورتی که حرام باشد، آیا ترک مجلس بر شرکت کنندگان واجب است؟ ✅ج: رقص زن برای زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند مثل این که جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، محل اشکال است و احتیاط واجب در ترک آن است؛ در غیر این صورت هم اگر به گونه ای باشد که شهوت را تحریک کند و یا مستلزم کار حرام و یا ترتّب مفسده ای باشد، حرام است و تَرک آن مجلس به عنوان اعتراض بر کار حرام، چنانچه مصداق نهی از منکر محسوب شود، واجب است. 📕منبع: khamenei.ir 🆔 @resale_ahkam
💠خود را از مردم پابرهنه و مستضعف و بی پناهی که تمامی عزت ما رهین منت و خدمت آنان است، و شهیدان و جانبازان و اسرا و مفقودین نیز از همین قشرند، دور نسازید. 📚صحیفه نور ،جلد ١٩،صفحه ٢٩٧ 👥کانال صحیفه نور امام خمینی(ره) @Sahifeh_noor 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌺 عالم، متعهد، باتقوا 📝 خاطرات و روابط مشترک امام و پدر رهبر انقلاب 📆 پانزدهم تیرماه سال 1365، خبری منتشر شد که پدر رییس جمهور در شامگاه روز گذشته، دار فانی را وداع گفته است. حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی خامنه‌ای، حالا پنج سالی را در کسوت ریاست جمهوری گذرانده بود و باید برای به خاک سپاری پدر عازم شهر مشهد، زادگاه خود می‌شد. پیام امام خمینی درباره رحلت پدر و استاد محبوب آقای خامنه‌ای، آرامش‌بخش قلب داغدیده رییس جمهور بود: 📌 اما آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای که بود؟ نامی که با وجود آنکه پدر رییس جمهور وقت بود، کمتر شناخته شده بود و جز اهالی مشهد که او را به خوبی می‌شناختند، در دیگر نقاط کشور آوازه‌ای نداشت. حاج سیدجواد خامنه‌ای، اصالتی آذربایجانی داشت و از نسل عالمان مبارز آن خطه در دوران مشروطه بود. تحصیلات حوزوی را در مشهد و نجف گذراند و از علمای بزرگی چون نائینی، اصفهانی و کمپانی اجازه اجتهاد دریافت کرد. حاج سیدجواد از روحانیون محبوب مشهد به شمار می‌آمد و در میان روحانیون هم با «بسیاری از معاریف علمای ایران و عراق از جمله آیت‌الله میلانی، علامه طباطبایی، حاج شیخ هاشم قزوینی، امام خمینی و بیشتر علمای آذربایجان روابط نزدیک و دوستانه‌ای داشت.»... 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت جامع امام‌خمینی (ره) مراجعه کنید مراجعه کنید👇 @Sahifeh_noor 🌐http://emam.com/posts/view/21493
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 دستخط اجازه اجتهاد و روایت آیت‌اللّه نائینی به آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای 🔻 آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای -پدر رهبر انقلاب-، روحانی زاهد و ساده‌زیست و فرزند آیت‌الله سیدحسین خامنه‌ای از روحانیون آزاداندیش و حامی مشروطه‌ی آذربایجان بود. 🔹 ایشان حوالی سال‌های ۱۲۹۷ هجری شمسی بود که راهی مشهد شد و بعد از حدود نه سال اقامت در مشهد برای تکمیل مراتب علمی‌ راهی نجف اشرف و حوزه‌ی علمیه‌ی این شهر شد. آیات عظام محمدحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی از جمله اساتیدی بودند که سیدجواد در این مدت پای درسشان حاضر بود. 🔸حاج سیدجواد پس از چند سال حضور در درس آیت‌الله نائینی از ایشان اجازه‌ی روایت و اجتهاد گرفت و بعد از پنج سال دوباره راهی مشهد شد. 🔹تصویر بالا نسخه‌ای از دستخط اجازه اجتهاد و روایت آیت‌اللّه نائینی است به آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای که حضرت آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی آن را تأیید کرده است.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 آیت‌الله مصباح، ماست و در اخلاص است. @haerishirazi
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹 🔸وقتی قول دادم جبران کنم، در باز شد!🔸 👈 (خاطره ای در مورد عواقب ) ▫️خیلی سخت است کسی در مقام شهادت دادن باشد اما شهادت را انکار کند. گاهی به خاطر «یک ریال»، انسان را زمین می زنند! من آنچه برای خودم واقع شده را برای شما می گویم که سعی کنید برایتان تکرار نشود. ▫️زمانی که قم زندگی می کردم، گاهی به زیارت حضرت (سلام الله علیه) می رفتم. امامزاده ای است و علاقه داشتم به آنجا بروم. یکبار که اتوبوس سوار شده بودم، کنار دست من هم یک آقای سیدی نشسته بود. آن موقع، فاصلۀ بین حرم تا علی بن جعفر را یک ریال می گرفتند. شاگرد رانندۀ این اتوبوس آمد و پول ها را جمع کرد. سراغ آن سید آمد که بگیرد. گفت من دادم به شما! شاگرد گفت ندادی! این سید گفت که این آقا شاهد بودند که من دادم. من اگر کمی بیشتر به یاد می آوردم. منتها برای این که وقتم را صرف این مسائل نکنم، فکر کردم وارد بحث اینها نشوم. گفتم که من توجه نداشتم. مسألۀ ساده ای به نظرم رسید و از کنار آن رد شدم. ▫️آمدم در این حرم امامزاده. هر وقت آنجا می آمدم، حالت اقبال و توجه برایم محسوس بود. این دفعه در باز بود، اما در بسته بود!! وقتی آنجا نشستم دیدم، که اصلاً مثل این که داخل حرم نیستم! نه اقبالی، نه توجهی، نه حال عبادتی، هیچ چیز نداشتم. متوجه شدم که یک اشکالی در کار بوده. مسأله ای بوده. امامزاده که همان است که همیشه بود. پس من شده ام. ▫️گاهی هست که انسان به حضور امامزاده می رود اما چیزی نمی بیند. می گوید امامزاده از آن امامزاده های صحیح النسب نیست! نمی گوید حال خودش و راه آمدنش و ظهورش و حضورش درست نیست. ضعف خودش را به امامزاده نسبت می دهد و با خودش می گوید امامزاده ها فرق می کنند؛ بعضی هایشان چیزهایی دارند که به آدم بدهند ولی بعضی هایشان چیزی ندارند که به آدم بدهند!! خب اگر انسان افتاد در این دنده، مشکل می شود. همیشه خودش را توجیه می کند. ▫️من دیدم که نه! این امامزاده کسی نبوده که من بتوانم در رابطه با آن بگویم که این، دارایی ای ندارد. فکر کردم، یادم آمد که نسبت به این جریانی که در اتوبوس اتفاق افتاد، مسامحه کردم. شاید نیم ساعت من بر اساس همین مسأله به ایشان التماس می کردم و قول می دادم که من می روم و او را هر جوری هست پیدا می کنم و می کنم. بعدش ! وقتی من از روی صمیمیت قول دادم، برگشت به همان حالت های قبلی. ▫️مدتی دنبال او می گشتم تا او را پیدا کردم. گفتم آقا آن روز شما در اتوبوس من را به شهادت طلبیدی و من مقصرم در رابطه با شما. گفت: «آقا دقت کنید، این مسامحه ها گاهی مسأله ایجاد می کند». خودش این کار را حمل به عمدی بودن هم نکرد. خودش می دانست. اما به هر حال، گاهی هست که در مقام شهادت، مسامحه کردن مسأله ساز می شود. ▫️کتمان شهادت، خیلی مسأله بزرگی است. قرآن می گوید «و من اظلم ممن کتم شهاده عنده من الله». در این انتخابات گذشته، من بنا داشتم اصلاً نظری ندهم. یکی از آقایان شرکت کننده، نامه ای را آورد که آن کسی که قبل از شما بوده و در این مقام خدمت می کرده، این جور درباره من گفته. شما در رابطه با این، چه می گویید؟ در واقع استشهاد کرد. دیدم مقام، مقام شهادت است و کتمان شهادت، بد است. با اینکه دوست نداشتم در این قسمت مداخله کنم، اما دیدم مسأله، مسألۀ دیگری است. برای کتمان شهادت، چه جوابی به خدا بدهم؟ آن که در علی بن جعفر خوردم، کمک کرد که دیگر این چوب دوم خورده نشود. گاهی همین چوب ها، به انسان کمک می کند. یکی از الطافی که خدا در زندگی مؤمن به او دارد این است که او را به خود واگذار نمی کند. نگهش می دارد. @haerishirazi
📌روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت ✍شهید پورجعفری که از همرزمان و دوستان شهید سلیمانی بود، در خاطره‌ای به تشریح یک روز کاری حاج قاسم و خطرات و سختی‌هایی که با آنها دست و پنجه نرم می‌کرد، پرداخت. سردار حسنی سعدی به بیان خاطره‌ای از شهید پورجعفری درباره یک روز از زندگی شهید حاج‌ قاسم سلیمانی پرداخت و اظهار داشت: شهید پور جعفری عزیز می‌گفت من فقط یک روز از زندگی حاج قاسم را برایتان تعریف می‌کنم که ای‌ کاش وقت داشتیم و می‌نشستم بیشتر می‌گفتم. یک روز رفتیم کردستان عراق که داعش آنجا آمده بود. مردم خانه‌ها را خالی کرده و رفته بودند. در خانه‌ای مستقر شدیم و صبحانه خوردیم. حاج قاسم دوربین را برداشت و در منطقه راه افتادیم. بر روی پشت‌ بام یک خانه کنار بالکن، دوربین را گذاشت و شروع به شناسایی منطقه کرد. من دیدم بلوکی آن کنار افتاده است. این بلوک را برداشتم و روی بالکن گذاشتم تا وی از سوراخ‌های بلوک، منطقه را دید بزند تا تک‌تیرانداز‌های داعش ما را نزنند. هنوز بلوک را نگذاشته بودم روی بالکن که تک‌تیرانداز تیر زد و خورده‌های بلوک روی من و حاج قاسم پاشید. از این خانه به پشت‌ بام خانه دیگری برای شناسایی رفتیم. آنجا هم تیری زدند و آن هم از کنار گوش حاج‌قاسم رد شد و داخل دیوار رفت. از آنجا هم رفتیم. حاج قاسم به من گفت: حسین، برو ببین اینجا سرویس بهداشتی کجا هست؟ جایی تمیز که در آن وضو بگیریم و آبی به صورت بزنیم. رفتم و گشتم اما جای تمیزی نبود در نتیجه به حاج قاسم گفتم به بغداد برویم، اینجا سرویس تمیز نیست. حاج قاسم گفت: تا بغداد ۱۸۰ کیلومتر راه هست. می‌رویم خانه‌ای که امروز آنجا صبحانه خوردیم و من قبول کردم. وقتی رسیدیم، من نشستم و حاج قاسم رفت وضو بگیرد. احساس کردم که دلم شور می‌زند و استرس دارم. دنبال او رفتم تا ببینم کجا رفت. دیدم وضو گرفته است و اورکتش روی دست راستش و جوراب‌هایش هم در دست چپش هستند و دارد می‌آید. گفتم: حاجی، از این جا برویم. گفت: حسین، تو را امروز چه شده؟ از او خواستم که برویم. گفت بگذار جوراب‌هایم را بپوشم. گفتم داخل ماشین بپوش. با زحمت او را سوار ماشین کردم و در را بستم و راه افتادیم. ۱۰۰ متری که از آن خانه فاصله گرفتیم، تمام خانه با ۱۷ نفر از نیرو‌های خودی که داخلش بودند، منفجر شد. در زمان دیگری برای شناسایی و ارتباط با بچه‌ها و دوستانمان رفتیم. سوار ماشین بودیم که یک مرتبه شنیدیم بچه‌ها داد زدند: «بایست، بایست و جلوتر نیا». ایستادیم. در جاده یک بمب کار گذاشته بودند که چاشنی کششی داشت و ۲۰ سانتی متر دیگر مانده بود تا ماشین ما روی آن برود و منفجر شود. شب که برای استراحت به بغداد رفتیم، فقط حاج قاسم یک کلام گفت: عجب؛ امروز دو سه بار می‌خواستیم شهید شویم اما نشدیم. سردار سعدی در آخر این خاطره گفت: تمام زندگی حاج قاسم استرس، خطر، ریسک، تلاش و کار و دست‌ و پنجه نرم کردن با مرگ بود. / دفاع پرس ✅کانال عاشقان شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 حمایت تمام‌قد از سلامت جامعه 👈 گزارشی درباره حمایت از توصیه‌های کارشناسان بهداشتی و تشویق به تولید واکسن داخلی 🔻 با آشکارشدن نشانه‌های بیماری کرونا از اواخر سال ۱۳۹۸ و نمودارشدن آن در قالب یک بیماری همه‌گیر، همزمان دو محور مهم در اقدامات و بیانات رهبر انقلاب در جایگاه یک فقیه دینی و رهبر سیاسی قابل مشاهده و رصد است. ایشان به مانند دیگر فقهای دینی عصر حاضر نه‌تنها تعارضی بین علم و دین نمی‌بینند، بلکه پیروی از توصیه‌ی کارشناسان متعهد و معتقد را جزو لاینفک وظایف خود می‌دانند. خود نیز نخستین فرد عامل به توصیه‌های کارشناسان بهداشت و درمان بودند؛ لغو سخنرانی نوروزی ایشان در نوروز ۱۳۹۹ در حرم رضوی جزو نخستین اقداماتی بود که از سوی ایشان انجام گرفت. 🔹️ این محور در ادامه‌ی رویکردهای رهبر انقلاب نیز با تأکید بیشتری ادامه پیدا کرد؛ لغو دیدارهای حضوری و تبدیل آن به ارتباطات زنده‌ی تصویری، توصیه برای برگزاری مراسم شب‌های قدر با قواعد سخت‌گیرانه‌ی بهداشتی و پزشکی، تذکر خاص به مسئولان برای رعایت اصول اوّلیه‌ی بهداشتی به‌خصوص ماسک و رعایت فاصله‌ی اجتماعی، تأکید به لزوم تبعیت همه‌ی افراد از تصمیمات ستاد ملی کرونا درباره‌ی راهپیمایی اربعین، مطالبه‌ی ضابطه‌گذاری حاکمیتی برای کاهش و تعطیلی بعضی فعالیت‌ها و سفرها در دوران بیماری و برگزاری مراسم و آیین‌های دینی از قبیل مراسم عزاداری در حسینیه امام خمینی رحمه‌الله‌علیه بدون حضور جمعیت از جمله رفتارهای معنادار ایشان در این مدت بود. 🔍 ادامه مطلب👇 https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=48254
هدایت شده از کانال شاخه طوبی
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. • علم رهزن نیست رهبر است چه مرد چه زن تعقیبات نماز ظهر حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را ببینید حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌گویند که بارالها من شکر می‌کنم تو را که در هیچ مرحلۀ قرآن توقف ندارم می‌فهمم بالا می‌آیم من را با اسرار قرآن آشنا کردید این جناب فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) جناب فضه [از] خانواده‌ای بود [که] پدرش یکی از امرای عصر سرمایه داران اسم دار. خانم دنبال علم می‌رود آمده به پیشگاه حضرت صدیقه طاهره پرسان پرسان دنبال علم تا آمده به خدمت حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) خواسته‌های خودش را گفتند این خانم خیلی چیزها می‌داند زانو زده، زانو زد و ماند. گفت من خدمتگزار شمام، من خدوم خانه شما باشم و به من علم یاد بدهید و در خدمت بی‌بی (سلام‌الله‌علیها) مانده. و بی‌بی (سلام‌الله‌علیها) چه کرده است؟! علامه حسن زاده آملی @shakhehtoba
🌹آخر ذی‌القعدة الحرام🌹 ▪️شهادت امام جواد عليه السلام▪️ زندگينامه حضرت امام محمد تقي جوادالأئمه علیه السلام 🔻 امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجري در مدينه ولادت يافت . 🔻 نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقي است . 🔻 القاب ديگري مانند : رضي و متقي نيز داشته ، ولي تقي از همه معروفتر مي باشد . پدر ایشان حضرت امام رضا (علیه السلام) و مادر گرامي اش صبيه يا خيزران است كه اين دو نام در تاريخ زندگي آن حضرت ثبت است . 🔻 امام محمد تقي (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 هجری مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت ✅در اين روز در سال 220 هجری امام جواد عليه السلام به زهر معتصم به شهادت رسيدند، 👈و هنگام شهادت از سن مباركشان 25 سال و سه ماه و 12 روز گذشته بود. ◀️بعد از شهادت حضرت رضا عليه السلام، مأمون جواد الائمه عليه السلام را به بغداد طلبيد و دخترش ام الفضل را به آن حضرت تزويج نمود. پس از مدتي كه آن حضرت از سوء معاشرت مأمون بسيار ناراحت بودند براي حج به مكه تشريف بردند. سپس به مدينه رفتند و در آنجا بودند تا مأمون به درك واصل شد و معتصم برادر او خليفه شد. 👈معتصم حسادت خاصي نسبت به آن حضرت داشت، و آن امام معصوم عليه السلام را به همراه ام الفضل به بغداد احضار كرد. آن حضرت در حضور اكابر شيعه و ثقات اصحاب خود در مدينه امام هادي عليه السلام را امام بعد از خود معرفي كردند و ودايع امامت را تسليم ايشان نمودند و در 28 محرم سال 220 هجری‌ وارد بغداد شدند. 👈ام‌الفضل به تحريك عمويش معتصم و به قولي جعفر بن مأمون، امام عليه السلام را در سن 25 سالگي مسموم كرد. 📚(خلاصه‌اي از قلائد النحور: ج ذي القعده، ص 279)