💙🍃
🍃🍁
#یڪ_دقیقه_مطالعه 📚
■✍فردے همسایه اے ڪافر داشت هر روز و هر شب با صداے بلند همسایه ڪافر رو لعن و نفرین می ڪرد!
ڪه خدایا ، جان این همسایه ڪافر من را بگیر ، مرگش را نزدیڪ ڪن (طورے ڪه مرد ڪافر می شنید)
□✍زمان گذشت و او بیمار شد . دیگر نمی توانست غذا درست کند ولی در ڪمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد!هرروز بر سر نماز می گفت خدایا ممنونم ڪہ بنده ات را فراموش نڪردے و غذاے مرا در خانه ام ظاهر می ڪنی و لعنت بر آن ڪافر خدا نشناس!
■✍روزے از روزها ڪه خواست برود غذا را بر دارد ، دید این همسایه ڪافر است ڪہ غذا برایش می آورد ،
از آن شب ب بعد ، هر شب سر نماز می گفت : خدایا ممنونم ڪه این مرتیڪه شیطان رو وسیله ڪردے ڪه براے من غذا بیاورد . من تازه حڪمت تو را فهمیدم ڪہ چرا جانش را نگرفتی ...
□✍حڪایت خیلی از آدماے امروزیه :
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی !
✨﷽✨
🌼سَر درِ خانه ات بنویس...
✍درخبرها آمده است که فرعون پیش از آن که ادعای خدایی کند امر کرده بود که بالای درب قصرش کلمه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم» را بنویسند و چون ادعای خدایی کرد حضرت موسی علیه السلام از ایمان آوردن او ناامید شد، از وی به خداوند شکایت نمود، از طرف پروردگار متعال خطاب رسید: «ای موسی! تو در کفر او نظر داری و هلاکت او را از من می خواهی اما نظر من در آن کلمه عظیمه ای است که بالای قصر او نوشته شده است. قسم به عزت و جلالم تا وقتی که آن نام در آن جا نوشته شده من او را عذاب نمی کنم.»
وضویی دست و پا کن، قلم و کاغذی بردار و این ذکر مبارک را بنویس و بالای درب ورود به منزلت نصب کن،در این روزهای بیماری ایمن می شود انشاءالله خانه ات از عذاب الهی و برکت و نور جاری می شود در فضای آن، تا رنگ و بوی امام زمان هم بگیرد این ذکر آسمانی انتهای آن بنویس: « وَ بِذکْرِ وَلیّه، یعنی، و به یاد ولی او حضرت صاحب الزمان»
بالای سَرَم نام تو را نقش نمودم
یعنی که سَرِ من به فدایِ قدم تو
#یا_صاحب_الزمان
📚 نفایس الاخبار صفحه ی چهارصد
#حدیث
🔅امام حسن علیه السلام :
♦️خوشا به حال کسی که روزگار حضرت مهدی علیه السلام را درک کند و سخن او را بشنود.
📚إثبات الهداة، ج۵، ص۱۴
#تلنگر
📌 معنی چشمانتظاری
❤️ مادرِ شهید بود؛ شهیدِ مفقودالاثر. از بنیاد شهید واسش دعوتنامهٔ سفر به مکه فرستادن، قبول نکرد. دعوتنامهٔ سفر به کربلا فرستادن، قبول نکرد. حتی دعوتنامهٔ سفر به مشهد رو هم قبول نکرد.
❓ بهش گفتن: چیزی شده مادر؟ نکنه از ما ناراحتی؟
🔰 گفت: شماها نمیدونید چشم انتظاری یعنی چی. من با نگرانی تا سرِ کوچه میرم که نکنه یه وقت پسرم برگرده و من نباشم!
💢 با خودمون صادق باشیم! آیا چشم انتظاری ما هم این شکلی هست؟!
🙏 اللهم عجل لولیک الفرج
#تلنگر 📚
یک تحویلدار بانک تعریف میکرد:
روزی ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه.
ﮔﻔﺘﻢ: ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ!
ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ!
ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭمم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟!
ﮔﻔﺘﻢ:فرقی نمیکنه! ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ!
رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭنج دیدﻩ ای داشت،
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ... .
ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ:
ﭼﺸﻢ ﺗﻪ ﻗﺒﻀﻮ ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ.
ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ...
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ!
ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ...
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ
ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ!
بعضی وقتا میشه تیغ باشی اما نبُری
تبر باشی اما نشکنی👌