eitaa logo
کانال مسجدی ها (مسجدالاقصی)
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3هزار ویدیو
754 فایل
🖤بسم رب الحسین🖤 🕌 ادرس: اراک، خ دانشگاه، منطقه خانه سازی 🇮🇷 مدیر کانال: @mojtaba1570 دارای کانون فرهنگی امام رضا ع با محوطه ورزشي فوتبال و والیبال، اتاق IT، کلاس مهد قران، هیئت مذهبی، کتابخانه، گروه سرود، اتاق پخش فیلم، کلاس هاي کاردستی و خلاقیت ..
مشاهده در ایتا
دانلود
17.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوشه ای از اوصاف سقای حرم، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام استاد بندانی نیشابوری ( به مناسبت تاسوعا ی حسینی) @Sibtayn
17.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽روضه جانگداز تدفین حضرت عباس علیه السلام توسط امام سجاد علیه السلام استاد بندانی نیشابوری @Sibtayn
دغدغه جدی امام حسین(ع)؛ زوال تدریجی دین داری مردم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌸شعر نازم حسين را كه چو در خون خود تپيد شيوا ترين حماسه عالم بيافريد ديدي دقيق بايد و فكري دقيق تر تا پي برد به نهضت آن خسرو رشيد قامت چو زير بار زر و زور خم نكرد در پيش عزم و همّت وي آسمان خميد تا ننگرد مذلّت و خواري و ظلم و كفر داغ جوان و مرگ برادر به ديده ديد بربسته بود باب فضيلت به روي خلق گر قتل او نمي شد اين باب را كليد برگي بُوَد ز دفتر خونين كربلا هر لاله و گلي كه به طرف چمن دميد از دامن سپيد شريعت ز دود شست با خون سرخ خويش، سيه كاري يزيد يكسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت در دين ما سيه نكند فرق با سفيد بُد تشنه عدالت و آزادي بشر آن العطش كه از دل پر سوز مي كشيد چونان كه گفت خواهر خود را اسير باش آزاد تا جهان شود از قيد هر پليد بانوي بانوان جهان، آنكه روزگار بعد از علي خطابه سرايي چو وي نديد لطف كلامش از " اَ مِنَ العدل" بين كه ساخت .رسوا يزيد و پرده اهل ستم دريد خوشبخت ملتي كه از نهضت بزرگ گردد ز روزي معرفت و عقل مستفيد "خوشدل" دريغ و درد كه ما بهره كم بريم. .زين نهضت مقدس و زين مكتب مفيد ❇️ نکاتی از تاریخ عاشورا (طرح موضوع) وقتی که امام حسین(ع) مخالفت خود را با خلافت یزید اعلام کرد افراد مختلفی با اغراض و انگیزه های مختلف با آن حضرت گفتگو کرده اند از آن جمله است مروان که دشمنی دیرینه با اهل بیت دارد با امام حسین (ع) در یکی از کوچه های مدینه مورد گفتگو شد. مروان گفت: یا اباعبداللَّه! من خیرخواه تو هستم بیا با یزید بیعت کن، خودت را به کشتن نده. امام حسین(ع) فرمود: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِ (ص)يَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفيانَ...وَيحَكَ ! أتَأمُرُني بِبَيعَةِ يَزيدَ وهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ ؟...»   انا للّه و انا اليه راجعون و فاتحه اسلام را باید خواند آن گاه که امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند يزيد شده است و من خودم از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى فرمود: خـلافت بر آل ابوسـفيان حـرام است. تو مرا به بیعت با یزید توصیه میکنی در حالی که می دانی یزید مرد فاسقی است. امام حسین(ع) در ادامه به کلام پیامبر در مورد معاویه اشاره فرمود : «فاذا رأیتم معاویة علی منبری فابقروا بطنه فَوَاللَّهِ لَقَدْ رَآهُ أَهْلُ المَدینَةِ عَلی مِنْبَرِ جَدّی فَلَمْ یفْعَلُوا ما أُمِرُوا بِهِ، فَابْتَلاهُمُ اللَّهُ بِاِبْنِهِ یزیدَ» پیامبر فرمود هر گاه معاویه را بر منبر من دیدید شکمش را پاره کنید به خدا قسم مردم مدینه معاویه را بر منبر پیامبر دیدند و به آن وظیفه ای که بدان امر شده بودند عمل نکردند پس خداوند آنها را به یزید مبتلا کرد. ➖مماشات با افراد فاسق، همراهی کردن با افراد دین ستیز و تن دادن به خواسته های اجتماعی آنها ، آنها را را جری تر کرده و با دریدگی بیشتر زیاده خواهی های خود را دنبال خواهند کرد. ➖ برخی افراد متدین ساده لوح که خط مماشات را دنبال می‌کنند باید از این برش تاریخی عبرت بگیرند که اگر به افراد زیاده خواه در جامعه فرصت داده شود به هیچ کس رحم نخواهد کرد و احترام هیچ کدام از مقدسات را نگه نخواهند داشت و حضرت امیر(ع) وصیت فرمود: «لاتَتْرُكُوا الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه اشرار بر شما مسلّط خواهند شد سپس هر چه دعا كنيد مستجاب نمى گردد 👈سید الشهدا (ع)در مسیر کربلا نیز تأسف شدید شان از فاصله گرفتن افراد جامعه از حق و حقیقت و معنویت را ابراز فرمود: «إنّ هذهِ الدُّنيا قَد تَغَيَّرَت و تَنَكَّرَت ، و أدبَرَ مَعروفُها ، فلَم يَبقَ مِنها إلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الإناءِ ، و خَسيسُ عَيشٍ كالمَرعى الوَبيلِ أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ» براستى كه اين دنيا ديگرگونه شده و چهره عوض كرده و خوبى هايش پشت كرده و رفته است و از آن جز ته مانده اى همچون ته مانده آبى در ظرفى و اندك عيشى همانند چراگاهى آفت زده باقى نمانده است. آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل نهى نمى شود؟ 👈با این مقدمه دغدغه مقدس سیدالشهدا(ع) زوال تدریجی دین و ایمان افراد جامعه را مورد بحث قرار خواهیم داد 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
بحث را در دو محور دنبال خواهیم کرد ۱.ابعاد زوال تدریجی دین مداری 🔴مصادیق آویختن قطعات طلا به گردن و دست‌ها توسط مردان، گوش دادن به انواع موسیقی‌های مطرب و زننده غربی، بی اعتنایی به حکم شرعی نجاست برخی از مصادیق نجس مثل سگ،استفاده از مشروبات الکلی به‌ویژه در مجالس لهو و لعب و عروسی‌ها و...، اختلاط شایع میان زنان و مردان در مجالس، رقص‌های مشترک و دسته‌جمعی مردان و زنان در این دست میهمانی‌ها، عدم رعایت پوشش شرعی از سوی شماری از زنان و دختران در محیط اجتماع، عدم اهتمام به اقامه نمازهای یومیه و بالطبع عدم حضور در جبهه و جماعات و شایع بودن روابط میان دختران و پسران به صورت‌های مختلف بدون رعایت شئون و محدویت‌های شرعی و... از جمله مصادیق اباحی‌گری در جامعه ما هستند. 🔴 زمینه ها و عوامل به برخی از عوامل زوال دین در جامعه اشاره میکنیم: 👈 رفـــــــــاه «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً» هنگامی که ما بخواهیم اهل سرزمینی را هلاک سازیم متنعمان آنان را به اطاعت امر می کنیم ولی آنها راه فسق و تباهی در آن دیار را پیش می گیرند. بنابراین، عقاب لزوم خواهد یافت، پس همه آنان را هلاک سازیم. اتراف و رفاه‌طلبی و سرمستی از امکانات و برخوردارى بیش از اندازه از رفاه و آسایش در زندگى دنیوی، زمینه فسق‌ساز است. بسیاری از کسانی که در جامعه نابهنجاری را دامن می‌زنند و پرده‌دری می‌کنند و یا کارهای زشت دیگری را به طور علنی و آشکار انجام می‌دهند از قشر رفاه‌زده و متنعم هستند. با نگاهی گذرا به جامعه رفاه‌زده و به اصطلاح شمال شهری‌ها می‌توان دریافت که مرفهان بی‌درد هستند که جامعه را به سمت و سوی پرده‌دری و فسق سوق می‌دهند و به تشویق و ترغیب دیگران به بی‌حیایی و پرده‌دری می‌پردازند. 👈مشکلات جالب اینکه همان طور که رفاه باعث فراموشی یاد خدا و دور شدن از معنویت و به تعبیر قرآن طغیان می شود مشکلات و گرفتاری ها نیز ممکن است باعث شود انسان را از دین داری دور سازد. ➖ پیامبر فرمود:«کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً ». فقر نزدیک است که کفر باشد .(۱) مقصود از این حدیث این است که گاهی فقر سر از کفر در می آورد به این معنی که شخص فقیر بر فقرش صبر نمی کند و اعتمادش از خالق سلب و به مخلوق روی می آورد و یا بنای نارضایتی به قضای الهی را می گذارد و فکر می کند که اگر واقعا خدایی هست چرا من باید این گونه باشم و یا فقر وناداری موجب می شود شخص دست به دزدی خیانت و قتل و دیگر جنایتها بزند و سر از کفر در بیاورد . چنانچه در واقعه عاشورا افراد به خاطر رسیدن به پول و مادیات جنایت میکردند چنانچه طبق نقل خوارزمی خولی سر امام حسین(ع) را به ابن زیاد آورده و گفت؛ امْلَأْ رِکَابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً إِنِّی قَتَلْتُ الْمَلِکَ الْمُحَجَّبَا قَتَلْتُ خَیْرَ النَّاسِ أُمّاً وَ أَباً وَ خَیْرَهُمْ إِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا رکابم را پر از سیم و زر کن، منم که پادشاه با شوکتی را کشتم؛ کسی را کشتم که بهترین پدر و مادر و برترین نسب را داشت. ابن زیاد از حرف او خشمگین شد و گفت: اگر می‌دانستی او چنین است، چرا کشتی؟ به خدا از من خیری نخواهی یافت و تو را هم به او ملحق می‌کنم. او را پیش خواند و گردنش را زد.(۲) به همین معنا در کلام سیدالشهدا اشاره شده است «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ» به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آن هاست و مادام که برای معیشت آن ها باشد پیرامون آن اند و وقتی به بلا (و رنج و سختی) آزموده شوند دین داران اندک اند.(۳) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
👈 همنوایی و خودباختگی یکی دیگر از زمینه های انحطاط و سقوط دین داران، خودباختگی در مقابل فرهنگ بزک شده غیر مسلمانان و سعی در تقلید از آنان است «تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» یعنی: بسیاری از آنها را می بینی که کافران را دوست می دارند؛ چه بد اعمالی از پیش برای خود فرستادند که نتیجه آن، خشم خداوند بود و در عذاب الهی جاودانه خواهند ماند. قرآن با بیان سرانجام این دوستی، اهل کتاب و همه توحیدگرایان را از تقلید کورکورانه از بیگانگان باز می دارد. حدیثی از امام باقر(ع) نقل شده است که چنین معنایی را تایید می کند: «يَتَوَلَّوْنَ اَلْمُلُوكَ اَلْجَبَّارِينَ وَ يُزَيِّنُونَ لَهُمْ أَهْوَاءَهُمْ لِيُصِيبُوا مِنْ دُنْيَاهُمْ.» یعنی: این دسته کسانی بودند که جباران را دوست می داشتند و اعمال هوس آلود آنان را در نظرشان خوب جلوه می دادند تا به آنها نزدیک شوند و از دنیایشان بهره گیرند. ۲.عواقب دور شدن از دین این بخش را با حدیثی از سیدالشهدا علیه السلام شروع میکنیم امام حسین (ع) فرمودند: «اِیّاکَ اَن تَکونَ مِمَّن یَخافُ عَلَی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم وَ یَأمَنُ العُقُوبَةَ مِن ذَنبِهِ» بپرهیز از این که از کسانی باشی که بر مردم به خاطر گناهانشان بیمناکند، ولی خودشان از عقوبت گناهشان ایمن هستند.(۴) چندمورد از عواقب بی دینی را بر می شمریم: 👈مسلط شدن شیطان رسول خدا(ص) در حديثى فرموده اند: «اِذَا أَرَادَ اللّهُ بِعَبْدٍ شَرّاً قيِّضَ لَهُ شَيطاناً قَبْلَ مَوتِهِ بِسَنَةٍ، فَلَا يَرى حَسَناً اِلَّا قَبَّحَهُ عِنْدَهُ حَتَّى لا يَعْمَلَ بِهِ، وَ لَا يَرى قَبِيحاً اِلَّا حَسَّنَهُ حَتّى يَعْمَلَ بِهِ» هنگامى كه خداوند شرّ بنده اى را [به خاطر «غفلت» و بى خبرى از خدا] بخواهد، شيطانى را يك سال قبل از مرگ او سراغ او مى فرستد [كه همه چيز را در نظر او دگرگون مى سازد] آن گاه هيچ كار خوبى را نمى بيند، مگر اين كه آن كار در نظرش، زشت جلوه مى كند و آن را رها مى سازد و هيچ كار بدى را نمى بيند، مگر اين كه آن كار در نظرش، زيبا جلوه مى كند و آن را انجام مى دهد. 👈احساس پوچی از دیدگاه قرآن، دنیا هم در ذات خود اندک است: «متاع الدنیا قلیل» (نساء/۷۷) و هم در سنجش و مقایسه با آخرت اندک است: «فما متاع الحیوه الدنیا فی الآخره الا قلیل» (توبه/ ۳۸). دنیا از آن جهت که زودگذر و ناپایدار است در ذات خود کم است و آخرت از آن جهت که شی ابدی است در ذات خود فراوان است. روح مجرد انسان با دنیا قانع نمی‌شود و به همین خاطر کسی که افق دیدش مادی و به دور از اعتقاد به دین و آخرت باشد احساس ضیق و بن بست میکند . 👈انحطاط اخلاقی با مراجعه به آمارهای رسمی، به خوبی می‌توان دریافت که دور شدن انسان از تعالیم الهی و ترویج اباحی‌گری، نسل بشر را روز به روز از مسیر سعادت دور می‌سازد. انحطاط اخلاقی، جرم و جنایت و تجاوز اعضای جامعه به حقوق یکدیگر، از نتایج تفکر اباحی‌گری است که بسیاری از روشنفکران غربی نیز وقوع چنین بحران‌هایی را در کشورهای خود اعتراف کرده‌اند.  ➖اگر ایمان ضعیف گشته و توجه به مبدأ و معاد کم گردد، زمینه طغیان شهوات کاملا فراهم مى شود که انسان در چنین شرایطى مثل حیوان درنده اى که از قفس خارج شده باشد و هیچ گونه مانعى در برابر خود نبیند، به همه جا حمله مى کند و اگر کسى در برابرش ظاهر شود، مى درد. در این رابطه در حدیث علوى آمده است: «مَنِ اِشتَاقَ اِلَى الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهواتِ; کسى که مشتاق به بهشت (و معتقد به آن) باشد، شهوات سرکش را به فراموشى مى سپارد». گاهى نیز انسان براى بهره گیرى از شهوات بدون قید و شرط، سدّ ایمان را درهم مى شکند تا در شهوت پرستى آزاد باشد; قرآن مجید مى فرماید: «بَلْ یُریدُ الاِنسانُ لِیَفْجُرَ اَمَامَهُ ـ یَسْئَلُ اَیَّانَ یَوْمُ القیامَةِ ...بلکه انسان مى خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر، گناه کند; (از این رو) مى پرسد: قیامت کى خواهد بود؟!(سؤالى که نشانه انکار یا تردید است)». 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
⚫️ روضه السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه  حضرت قاسم (ع) آن طوری که از نقل‌ها استفاده می‌شود لم یبلغه الحُلم هنوز به حد بلوغ ظاهری نرسیده بود اما بعضی از افراد بلوغ ظاهری ندارند، از بالغ‌ها بالغ‌تر هستند. شب عاشورا امام حسین(علیه السلام) برای اصحاب صحبت کرد، قاسم آمد به عمو عرض کرد که عمو جان! أنا فیمن یقتل؟ من هم جزء شهدا هستم فردا؟ فرمود: یابن أخ،  کیف ترى الموت؟ مرگ را چگونه می‌بینی؟ گفت عموجان! «عندی أحلى من العسل»، یک وقت است انسان رسیده به دوران پیری و فرسودگی، دیگه امراض و آلام و این‌ها احاطه‌اش کرده می‌گوید راضی به مرگ هستم. انسان آن طراوتی که دارد هرگز راضی به مرگ نمی‌شود. «أحلی من العسل»، فرمود بله عزیزم تو هم کشته خواهی شد. روز عاشورا آمد صدا زد عموجان! اجازه بده بروم میدان، «استأذن و لم أذن فلم یزل الغلام یقبّل یدیه و رجلیه و یسأله الإذن حتى أذن له» افتاد روی پاهای امام حسین(علیه السلام)، نه تنها دست عمو را می‌بوسید، پای عمو را می‌بوسید تا اجازه گرفت. وقتی اجازه گرفت خب به سر این بچه سیزده ساله کلاه خُود استوار نیست، یک پارچه‌ای را امام حسین (علیه السلام)به سر این بچه بست، این عبارتی که از حمیدبن مسلم است می‌گوید که من دیدم که قاسم می‌آید سوار بر اسب است . مثل یک پارچه ماه است. می‌گویند علتش این است؛ چون پیشانی‌اش بسته شده بود، همه‌ی صورت نمایان نبود. امام حسین وقتی آمد «نظر الیه نظر آیس منه ثمّ اعتنقه و جعلا یبکیان حتی غشی علیهما» آمد دست انداخت گردن قاسم، آن‌قدر این عمو و پسرعمو گریه کردند که هر دو غش کردند، بی‌هوش شدند. سوار شد، حمیدبن مسلم می‌گوید من فراموش نمی‌کنم این آقازاده وقتی سوار بر اسب شده بود پاهایش به رکاب اسب نمی‌رسید اما وقتی آمد توی میدان دیدم دارد گریه می‌کند. گفتم خب این سپاه، سی هزار نفر سپاه مسلح، یک بچه سیزده ساله آمد توی میدان شروع کرد خودش را معرفی کردن، وقتی با این شعرها خودش را معرفی کرد فهمیدم گریه‌اش برای غربت عمویش حسین است. إن تنکرونی فأنا فرعُ الحسن          سبط النبیّ المصطفى و المؤتمن‏ هذا الحسین کالأسیر المرتهن  بین اناس لا سُقوا صوبَ المُزَن حمله کرد، شجاعانه می‌رزمید تا این‌که عمربن سعد ازدی گفت من الان داغ این جوان را به دل مادرش می‌گذارم. مادر قاسم، رَمله در کربلا بوده، مرحوم سماوی در إبصارالعین تصریح می‌کند که ایشان در کربلا بوده؛ با نیزه از پشت سر زد، قاسم روی زمین افتاد صدا زد عموجان به دادم برس! «فجاء الحسین کالصقر المنقض»‏ ابی‌عبدالله با عجله آمد ، اما وقتی رسید «وَ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلَامِ وَ الغلام یَفْحَصُ بِرِجْلِه» نگاه کردم دیدم امام حسین(علیه السلام) بالاسر قاسم ایستاده، قاسم پاها را به زمین می‌زند. ‏ وسَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَیَّ مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ این تن غرقه به خون مصحف پا مال من است  این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است  اِرباً اربا شده مثل علی اکبر، پسرم  پیرهن از تن و تن پاره تر از پیرهن است  خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز  اشک در دیده و خون جگرش در دهن است  زخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟  اسب ها از چه نگفتید که این قلب من است؟  کاش یک بار دگر اسم عمو را می برد  حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است  اشک می ریزم و با دیده ی خود می نگرم  که گلم دستخوش باد خزان در چمن است  سیزده ساله ی من، ماه شب چاردهم  از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است  بر تن پاک تو ای حجله نشین یم خون  پیرهن جامه ی خونین شده، خلعت کفن است  بزم دامادی تو دامن صحرای بلاست  خونِ رخساره حنا، شاخه ی گل زخم تن است  میثم آتش به شرار جگرت ریخته اند  آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن است  ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱الکافی، ج ۲، ص: ۳۰۷. ۲.متقل الحسین (ع)،ج۲،ص ۳۹ ۳.تحف العقول ص۲۴۵. ۴.تحف العقول، ص ۲۴۰. 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منبرفضایل حضرت ابوالفضل بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوَانُهُ وَعَلی رُوحِک وَبَدَنِک أَشْهَدُ وَاُشْهِدُ اللّه أنَّک مَضَیتَ عَلَی مَامَضَی بِهِ الْبَدْرِیونَ وَالُْمجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّه 🌸شعر قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق در روز حشر رتبۀ او آرزو کنند عباسِ نامدار که شاهان روزگار از خاک کوی او طلب آبرو کنند سقای آب بود و لب تشنه جان سپرد می خواست آب کوثرش اندر گلو کنند بی دست ماند و داد خدا دست خود به او آنانکه منکرند بگو روبرو کنند گردست او نه دست خدائی است پس چرا از شاه تا گدا همه رو سوی به او کنند درگاه او چو قبله ی ارباب حاجت است باب الحوائجش همه جا گفتگو کنند ☑️مقدمه بحث به شاعر اهل بیت، ژولیده نیشابوری گفتند به صورت بداهه درباره حضرت عباس(ع) ، شعری بگو که پنج بار، کلمه «چشم»  در آن به کار رفته باشد ایشان شعری گفتند که ده مرتبه کلمه چشم در آن بود : چشم ها از هیبت چشمم، به پیچ و تاب بود محو چشمم، چشم ها و چشم من بر آب بود چشم گفتم، چشم دادم، چشم پوشیدم، ز آب من سراپا چشم و چشمم جانب ارباب بود. به عشق چشمان زیبا و نافذ حضرت ابوالفضل(ع) نکاتی درباره «چشم گفتن» که همان عبودیت و اطاعت از خداوند است را تقدیم کنیم. ➖در زيارتنامه حضرت عباس(ع) ميخوانيم؛ السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله ولرسوله ولأميرالمؤمنين والحسن والحسين صلي الله عليهم وسلّم. ➖در این زیارت نامه اولین و مهم ترین فضیلت حضرت ابوالفضل(ع) که به آن اشاره می شود عبودیت آن حضرت است در باره عبودیت به یک حدیث توجه کنیم؛ شخصی از امام صادق(ع) از معنی عبودیت سوال کرد، امام فرمود:« ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ: أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللهُ إِلَيْهِ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللهُ تَعَالَى بِهِ؛ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ؛ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِينَ؛ قَالَ اللهُ تَعَالَى: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.» به سه چيز است: اول اينكه بنده آنچه را خدا به او بخشيده ملك خود نداند، زيرا بندگان مالك نيستند، بلكه مال را از آن خدا مى بينند، و هر كجا خدا فرمان داد مصرفش مى كنند. دوم اينكه: بنده تدبير امور خودش را نمى نمايد، سوم اينكه: تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترك نواهى او كند؛ بنا براين، هر گاه بنده چيزى را كه خدا به او بخشيده ملك خود نداند، انفاقش در راه خدا بر وى آسان گردد، و هر گاه تدبير امورش را به دست مدبّر واقعى سپرد، سختيهاى دنيا برايش آسان شود، و هر گاه بنده به امر و نهى خدا گردن نهاد، هيچ گاه با مردم جدال نمى كند، و به آنان فخر نمى فروشد. هر گاه خداوند به بنده اين سه خصلت را عطا فرمود، دنيا و شيطان و مردم در نظرش خوار مى شود، و به خاطر مال جمع كردن و فخر فروشى به دنبال دنيا نمى رود، و از مردم عزّت و مقام نمى طلبد، و اوقاتش را هدر نمى دهد، اين اوّلين درجه پرهيزگاران است، خداوند متعال مى فرمايد: جهان آخرت را براى كسانى مهيّا نموديم كه در روى زمين دنبال مقام پرستى نرفته و مرتكب فساد نشده باشند و پايان نيك براى پرهيزگاران است.(۱) 👈در ادامه به برخی دیگر از ویژگی ها و تاریخ درس آموز حضرت ابوالفضل علیه السلام می پردازیم 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
🟢بصیرت حضرت عباس در روایت است که حضرت عباس‌بن علی «کان افقه‌الناس»؛ او فقیه‌ترین افراد زمان خویش بود، لذاست که او شمع شهیدان کربلا گردید. امام صادق(ع) فرمود: «کان عمّنا‌العباس نافذ‌البصیرة، صلب‌الایمان، جاهد مع أبی‌عبدالله، و ابلی بلاء حسنا، و مضی شهیدا» عمویم عباس، انسانی هوشمند و ژرف‌نگر و آراسته به ایمانی آگاهانه و استوار و عمیق بود؛ به همراه حسین(ع) دلیرانه مبارزه کرد و در آزمون سخت زندگی- با به جان خریدن رنج‌ها و گرفتاری‌های بسیار در راه خدا- سرفراز و سربلند سر بر آورد و پس از جهادی سترگ و شجاعانه، جان خود را در راه خدا هدیه کرد.(۲) 🔵توصیه حضرت امیر به بصیرت و صبر به مناسبت این ویژگی مهم حضرت عباس(ع) اهمیت بصیرت یعنی آگاهی و هوشمندی،را از بیان پدر حضرت ابوالفضل(ع) بشنویم: «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً . أَلَا وَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّهَا فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذِيرِهَا وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِيفِهَا وَ سَابِقُوا فِيهَا إِلَى الدَّارِ الَّتِي دُعِيتُمْ إِلَيْهَا وَ انْصَرِفُوا بِقُلُوبِكُمْ عَنْهَا وَ لَا يَخِنَّنَّ أَحَدُكُمْ خَنِينَ الْأَمَةِ عَلَى مَا زُوِيَ عَنْهُ مِنْهَا وَ اسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَضْيِيعُ شَيْ‏ءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ قَائِمَةَ دِينِكُمْ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ دِينِكُمْ شَيْ‏ءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ ». بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مى‏كنم، كه تقوا بهترين چيزى است كه عباد حق يكديگر را به آن سفارش مى‏كردند، و از بهترين عاقبتها نزد خداست. بين شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و اين پرچم را به دوش نمى‏كشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مى‏شويد انجام دهيد، و از آنچه‏ نهى مى‏گرديد باز ايستيد، و در كارى تا دقيقا بررسى نكنيد شتاب نورزيد، زيرا آنچه را شما (از روى جهل) منكر آن هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. بدانيد دنيايى كه نسبت به آن آرزومنديد و به آن ميل داريد، و آن گاهى شما را به خشم و زمانى به خشنودى مى‏برد، نه خانه شماست و نه منزلى كه براى آن آفريده شده‏ايد، و نه جايى كه شما را به آن دعوت كرده‏اند. بدانيد كه دنيا براى شما باقى نمى‏ماند و شما هم در آن باقى نخواهيد ماند، اگر دنيا شما را به ظاهرش فريفت از شرّش نيز بيم داد. پس به خاطر بيم دهيش از آنچه فريبتان مى‏دهد چشم پوشى كنيد، و به خاطر ترساندنش از طمع به آن خوددارى نماييد، و در دنيا براى آخرتى كه به آن دعوت شده‏ايد بر يكديگر پيشى گيريد، و با عمق دل از دنيا روى بگردانيد، نبايد احدى از شما به خاطر چيزى از دنيا كه از او گرفته شده چون كنيز ناله بزند. و با شكيبايى بر طاعت خدا و محافظت بر آنچه از كتابش كه حفظ آن را از شما خواسته است نعمت خدا را بر خود تمام كنيد. بدانيد در صورتى كه پايه دين خود را حفظ نموده باشيد. از دست دادن متاع دنيا به شما زيانى وارد نكند. و بدانيد در صورت تباه كردن دين آنچه از دنيا حفظ كرده‏ايد به شما سودى ندهد. خداوند دلهاى ما و شما را متوجه حق كند، و شكيبايى را به ما و شما ارزانى دارد.(۳) 👈آنچه از آیات و احادیث بر می آید برای داشتن بصیرت و آگاهی انسان باید عناصری مانند عبادت خدا، تفکر در باره خداوند، آخرت اندیشی، عبرت پذیری را در خود جمع کند و از غفلت و بی مبالاتی مبرا باشد. 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
🟢وفاداری و ثبات قدم يك ويژگي ايشان ثبات قدم است، كه اين ويژگي منشأ بسياري از صفات حميده و ارزش هاي انساني است. خيلي ها خوب شروع مي كنند، ولي خوب تمام نمي كنند. خيلي ها آغاز پرشوري دارند، ولي پايان خمودي دارند. با ورق زدن صفحات تاريخ، به موارد فراواني بر مي خوريد كه آغاز با نشاطي داشتند، اما ثبات قدم خوبي نداشتند. 💠روز تاسوعا [جلوه وفاداری حضرت عباس] ➖امام صادق(ع) در توصیف روز تاسوعا می‌فرمایند: «تاسوعا یَومٌ حوصِرَ فیهِ الحُسَینُ(ع) وَ اَصحابُهُ بِکربلاء وَ اجتَمَعَ عَلَیهِ خَیلُ اَهلِ الشّامِ وَ اَناخوا عَلَیهِ وَ فَرِحَ ابنُ مَرجانَةَ و عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِتَواتُرِ الخَیلِ وَ کَثرَتِها وَ استَضعَفوا فیهِ الحُسَینَ(ع) وَ اَصحابَهُ وَ اَیقَنوا اَنَّهُ لایَأتی الحُسینَ(ع) ناصِرٌ و لایَمُدُّهُ أهلُ العِراقِ»، تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحابش در کربلا محاصره شدند و سپاه شامی علیه آنان گرد هم آمدند، ابن‌زیاد و عمر بن سعد نیز از فراهم آمدن آن همه نیرو خوشحال شدند و آن روز حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او کمکی نخواهد رسید و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد. ➖دو بار برای حضرت عباس(ع) امان آوردند، نخست مردی به‌ نام عبدالله بن ابی المحل بن حزام، امان نامه‌ای به حضرت عباس(ع) و برادرانش از جانب عبیدالله گرفت و این امان نامه را به یک غلامی داد تا به عباس(ع) بدهد. نامه را برد و داد. حضرت عباس(ع) فرمود «لا حاجَةَ لَنا فی أمانِک» ما به امان تو احتیاج نداریم، «فَإنَّ أمان الله خیراً من أمان إبنِ مَرجانَة» امان خدا از امانی که عبیدالله فرزند مرجانه می‌دهد بهتر است، ما به آن امان احتیاج نداریم، این امان نامه چند روز قبل تر از عاشورا اتفاق افتاده. امان نامه دوم همان است که شمر آورد و آمد، در برابر خیمه گاه امام حسین ایستاد، «فَنادی بأعلی صَوتِهِ» با صدای بلند فریاد کرد «أینَ بنوا اُختِنا» فرزندان خواهر ما کجاست؟ اسم برد، جعفر، عباس، عبدالله. امام (ع) به برادران فرمودند که جواب او را بدهید، ولو این‌که فاسق است، تشریف آوردند، فرمودند: چه می‌گویید؟ چه می‌خواهید؟ گفت: ای فرزندان خواهر ما! شما در امان هستید، چرا خودتان را به کشتن می‌دهید؟ شما در امان هستید، خودتان را با برادرتان به کشتن ندهید «اَلزَموا طَاعَةَ أمیرِ المُؤْمِنینَ یَزِیدَ» بیایید زیر باز اطاعت یزید در امان هستید، «فَقَالَ لَهُ العَبّاسُ (سَلَامُ اللهِ عَلَیه) تَبّاً لَکَ یا شِمر» خدا بکشد تو را، خدا تو را لعنت کند، لعنت کند آن‌چه که آوردی، امانت را هم خدا لعنت کند، ای دشمن خدا، تو به ما می‌گویی که ما بیاییم در اطاعت دشمنان خدا و ترک کنیم یاری برادرمان را، این را هم رد کردند رفت. عباس(ع) همه وجودشان فداکاری است.»(۴) 💠شب عاشورا [جلوه ای دیگر از وفای حضرت ابوالفضل] شب عاشورا امام حسین با همه اتمام حجت کرد و فرمود: فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ‏ أَصْحَابِی‏ وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِّی خَیْراً أَلَا وَ إِنِّی لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِر مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا. من یارانى برتر و بهتر از یاران خویش، و أهل بیتى نیکوکارتر و پرهیزکارتر از اهل بیت خود نمى‏‌شناسم، خداوند به همه شما جزاى خیر عطا کند؛ آگاه باشید، گمان مى‌‏کنم فردا روز [برخورد] ما با این دشمنان است. نظرم اینست که شما همگى بروید. از ناحیه من عهدى بر گردن شما نیست؛ شما را [تاریکى شب‏] [از دید دشمن‏] مى‏‌پوشاند، آن را مرکب خود قرار دهید [و بروید]. هر مردى از شما دست یکى از مردان أهل بیتم را بگیرد و در آبادی‌ها و شهرهایتان پراکنده شوید، تا اینکه خداوند گشایشى ایجاد کند. این قوم [سپاه عمر بن سعد] مرا مى‏‌طلبند و اگر به من دست یابند از تعقیب دیگران صرف نظر مى‌‏کنند. [ابتدا] عباس بن على سخن را آغاز کرد و گفت: چرا این کار را بکنیم؟ آیا براى اینکه بعد از تو باقى بمانیم؟! لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى‏ بَعْدَک خدا هرگز چنین روزى را نیاورد. بعد برادران و فرزندان [حسین علیه‌السلام] و فرزندان برادرش [حسن علیه‌السلام] و دو پسر عبد الله بن جعفر [محمد و عبد الله‏] به همین نحو یا مانند آن سخن گفتند.»(۵) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
⚫️ فرات شاهد وفادری عباس(ع) هنگامي كه حضرت ابوالفضل(ع) به سوي فرات آمد و با تلاش خود را به آب رسانيد تشنگي بر ايشان چيره شده بود، دست زير آب نمود تا بنوشد به ياد تشنگي امام حسين(ع) و اهل‌بيتش افتاد، آب را ريخت؛ يا نفس من بعدالحسين هوني و بعده لا كنت ان تكوني هذا حسين وارد المنون و تشربين بارد المعين هيهات ما هذا فعال ديني و لا فعال صادق اليقين خطاب به خودش فرمود: اي عباس بعد از حسين(ع) خواهان زندگي هستي؟ بعد از حسين(ع) مبادا زنده بماني حسين(ع) به سوي مرگ (و شهادت) مي‌رود و تو آب سرد مي‌نوشي؟ اين كار با دين و آئين من سازگار نيست، و اين كار از شخص راستگو بدور است. به دريا پا نهاد و تشنه لب بيرون شد از دريا فتوت بين، جوانمردي نگر، غيرت تماشا كن ⚫️دستانش شهادت وفاداری او اوج وفاداری ایشان آن‌گاه بود که باران تیر و نیزه بر او باریدن گرفت و زید بن ورقا بر او حمله کرد و دست راست آن حضرت را برید، حضرت، شمشیر را به دست چپش داد و این رجز را خواند: والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین ⚫️روضه «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صلّي الله عليه و آله». محضر سيدالشهدا(ع) آمد. تا آخرين ساعت عاشورا، در كنار سيدالشهدا(ع) بود. وقتي اصحاب و اهل بيت(ع) در محاصره دشمن بودند، او بود كه دشمن را كنار زد و از نو لشکر را آرايش داد. هم فرمانده لشكر بود، هم پرچم دار، هم ساقي، هم حامي و محافظ خيمه ها. از این رو، تا زنده بود، امام حسين(ع) نگران خيمه ها نبود. ایشان با خاطری آسوده به ميدان مي رفت و برمي گشت، ولي بعد از قمر بني هاشم، وقتی امام حسين(ع) مي خواست برود ميدان، نگران خيمه ها بود. نقل كردند دشمن متوجه اين نكته شده بود كه سيدالشهدا(ع) نمي تواند خيمه ها را تنها بگذارد. وقتی در آخرين لحظات که امام در گودي قتلگاه بود و دشمن به طرف خيمه های ایشان تمام توانش را جمع كرد و روي زانوهايش ايستاد و فرمود: «يا شيعة آل أبي سفيان إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم ... فقال إني أقول أقاتلكم و تقاتلونني». شما با من مي جنگيد، چه كار به خيمه هاي من و نواميس رسول خدا(ص) داريد؟ از این رو، دشمن بين امام حسين(ع) و قمر بني هاشم فاصله انداخت و حضرت را در درون نخلستان ها دور از خيمه ها محاصره كردند، در حالي كه با تمام وجودش سعي مي كرد، آب را به خيمه برساند. حضرت عباس خود را سپر آب كرده بود. دست راستش را قطع كردند. رجز مي خواند و به طرف خيمه ها حركت مي كرد. دست چپش را قطع كردند. باز هم به خودش نويد داد و در ميدان نبرد، استقامت كرد و به راهش ادامه مي داد، ولي لحظه اي پيش آمد که متحير وسط ميدان ايستاد. وقتي آب ها روي زمين ريخت و دید ديگر آب ندارد که براي خيمه ها بياورد و دست هم ندارد تا از امام حسين(ع) و حريمش حمايت كند. متحیر ماند. دشمن كه از شجاعت او پروا داشت، وقتي متوجه شد که او ديگر دست ندارد، حلقه محاصره را تنگ تر كرد و از هر طرف به او حمله ور شد. تيراندازها از فاصله نزديك او را تيرباران كردند. چشم نازنينش را هدف قرار دادند. وقتي چوبه تیر به چشمش اصابت كرد و دست نداشت كه تير را بيرون بياورد، ناچار سر را فرود آورد و زانوها را بالا آورد که كلاه خود از سر حضرت زمين افتاد. اي واي! به گونه ای با عمود آهنين، حضرت را هدف قرار دادند كه ديگر نتوانست روي اسب بماند. این در حالي است که تير به چشم و بدنش خورده بود. دشمن از هر طرف به او حمله ور شد. در همين حال بود كه امام حسين(ع) به سرعت از خيمه بیرون آمد و دشمن را پراكنده كرد. وقتي كنار بالين عباس نشست، فرمود: «الآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى وَقَلَّتْ حيلَتى 🌸 شعر چون شاه دید پیکر عباس روی خاک گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟ خوش گفت آن که گفت چنین این زبان حال آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم: از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم قامت ز من شكسته و از تو به روي خاك كو قامتي كه خواهر خود را خبر كنم  عباس خوش بخواب شدي راحت از جهان اما بگو چه چاره من ِخون جگر كنم   صوت روضه ای مشابه برای حضرت عباس را اینجا بشنوید🔊 ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص ۳۲۶. ۲.ابصار‌العین/ص۳۰ ۳.نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳ ۴.نقل از آیت الله جاویدان ۵.مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۱ 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
پیام های تاریخ عاشورا [گفتگوی امام با فرزدق] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❇️تاریخ هنگامی که امام(ع) به سوى کوفه پیش مى رفت فرزدق شاعر معروف عرب را دید، فرزدق سلام کرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى با آن که آنان پسر عمویت مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند؟» اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: «رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ إِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، أَلاَ إِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا»؛ خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است. سپس این اشعار را ایراد فرمود: فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفیسَةً فَدارُ ثَوابِ اللّهِ أَعْلى وَ أَنْبَلُ وَ إِنْ تَکُنِ الاَبْدانُ لِلْمُوتِ أُنْشِأَتْ فَقَتْلُ امْرِىء بِالسَّیْفِ فِی اللّهِ أَفْضَلُ وَ إِنْ تَکُنِ الاَرْزاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِی الرِّزْقِ أَجْمَلُ وَ إِنْ تَکُنِ الاَمْوالُ لِلتَّرْکِ جَمْعُها فَما بالُ مَتْرُوک بِهِ الْحُرُّ یَبْخَلُ اگر (لذّات) دنیوى با ارزش به شمار آید، سراى پاداشِ الهى (بهشت) از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدن ها براى مرگ آفریده شده، شهادت در زیر ضربات شمشیر در راه خدا بهتر است و اگر روزى ها به تقدیر الهى تقسیم شده، حریص نبودن در طلب روزى زیباتر است و اگر اموال و دارایى براى واگذاشتن جمع آورى مى شود، چرا آزاد مردان (در بذل و بخشش آن) بخل بورزند؟ طبق نقلی دیگر هنگامی که فرزدق با کاروان امام حسین(ع) برخورد کرد. امام(ع) از وضعیّت مردم کوفه سؤال کرد و فرزدق پاسخ داد: «دل هاى مردم با تو و شمشیرهایشان بر ضدّ توست!». امام(ع) فرمود: «یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمانِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ وَ اسْتَأْثَرُوا فِی أَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکینَ وَ أَنَا أَوْلى مَنْ قامَ بِنُصْرَةِ دینِ اللّهِ وَ إِعْزازِ شَرْعِهِ وَ الْجِهادِ فِی سَبِیلِهِ؛ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِىَ الْعُلْیا»؛ (اى فرزدق! اینان گروهى هستند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند و باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یارى دین خداوند و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد. ✅پیام ها این سخن به خوبى نشان مى دهد که امام(ع) روى حمایت و وفادارى مردم کوفه به هیچ وجه حساب نمى کرد، بلکه رفتن به سوى سرزمینى که شهادت او در آن، موج عظیمى را در جهان اسلام بیندازد، و پایه هاى قدرت ظالمان فرومایه را متزلزل کند وظیفه خود مى دانست و الاّ سزاوار بود با شنیدن سخن فرزدق و با جوابى که خود به او داد، مسیر خویش را تغییر داده به مکّه بازگردد، یا راه دیگرى را در پیش گیرد. ➖ امام(ع) مبارزه با کسانى که اطاعت شیطان را بر اطاعت خدا مقدّم شمرده و حدود الهى را تعطیل و فسق و فجور را آشکار ساخته و حقوق مستضعفان را پایمال کرده بودند وظیفه اصلى خود مى دانست؛ به هر قیمتى که تمام شود و هر بهایى که لازم است براى آن بپردازد. ➖سخن فرزدق که مورد تایید امام حسین(ع) قرار گرفته « تفاوت دلها و شمشیرها» پیام مهمی دارد و آن اینکه 👈پاک بودن دل که شعار برخی افراد شریعت گریز است زمانی ارزشمند است که عمل انسان آن با آن مطابقت کند و الا همان می‌شود که فرزدق گفت دل شان امام حسینی بود عمل شان یزیدی . 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 ✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰 @masjedolaghsa
18.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ روضه حضرت علی اکبر در حضور امام خمینی (ره) 🔰 جوانان بنی‌هاشم بیایید... علی را بر در خیمه رسانید @Sahifeh_noor
41.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به زنی که روضه امام حسین (علیه السلام) را برپا کرده بود. حجت‌الاسلام‌والمسلمین مسعود عالی @varesoon
وارثون: عنایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به زنی که روضه امام حسین (علیه السلام) را برپا کرده بود. حجت‌الاسلام‌والمسلمین مسعود عالی @varesoon قال امیرالمومنین (علیه السلام): إِنَّكُمْ فِي زَمَانٍ الْقَائِلُ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ وَ اللِّسَانُ فِيهِ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ وَ اللَّازِمُ فِيهِ لِلْحَقِّ ذَلِيلٌ أَهْلُهُ مُتَعَكِّفُونَ عَلَی الْعِصْيَانِ مُصْطَلِحُونَ عَلَی الْإِدْهَانِ فَتَاهُمْ عَارِمٌ وَ شَيْخُهُمْ آثِمٌ وَ عَامِلُهُمْ مُنَافِقٌ وَ قَارِيهِمْ مُمَارِقٌ [مُمَازِقٌ‏] لَا يُعَظِّمُ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُمْ وَ لَا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُم‏ بدرستی که شما در روزگاری به سر می‌برید که گوینده حق کم است و زبان راستگو در لکنت است و کسی که همراه حق باشد خوار است. اهل این روزگار ملازم گناه اند، با یکدیگر در فریب مصالحه نموده اند. جوان ایشان متکبر است و پیران گناهکارند و عمل کننده منافق است و قاری قرآن در این زمان از دین خارج شده، کوچک تعظیم و احترامی برای بزرگتر قائل نیست و ثروتمند توجهی به فقیر ندارد. تصنیف غرر/حدیث۲۱۳۳ @masjedolaghsa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 توسّل به حضرت اباالفضل (سلام الله علیه) 🔹 مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری نقل می‌کرد: يک‌وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین‌الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصّص چشم و اوّلین چشم‌پزشک تهران بود و بعداً به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد. دکتر امین‌الملک چشمم را عمل کرد. 🔸 حاج میرزا فخرالدین می‌گفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی - برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی - شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسّل خیلی مؤثر است: ای ماه بنی‌هاشم خورشیدْ لقا عباس ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس از محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم دست من مسکین گیر از بهر خدا عباس 🔹 در میان اهل دعا معروف است که این شعر تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد اگر چه از نظر شعری ارزش چندانی ندارد. 🔸 این شعر را خواندم و خوابیدم. در خواب به من گفتند که به «حاج شیخ» هم متوسّل شوید. «حاج شیخ» در اصطلاح ما به حاج شیخ عبدالكريم حائری - مؤسس حوزه - اطلاق می‌شد. از خواب بیدار شدم و فاتحه‌ای برای آقای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم. در خواب دیدم: در دریا افتاده‌ام و در حال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود. به من فرمود: دستت را به من بده و اشاره کرد و مرا نجات داد. از او پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: عبّاس! 🔹 این واقعه همان شبی واقع شد که من چشمم را عمل کردم. فردا دکتر امین‌الملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقاسیّد، معجزه کردی؟ گفتم: چطور؟ گفت: آن چشمی که من دیده بودم و عمل کردم، چشم نبود. چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله، معجزه شده است و ماجرای توسّلم به حضرت اباالفضل (سلام الله علیه) را برایش نقل کردم. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۷۵ @masjedolaghsa
💥 شرح فرازی از زیارت‌نامه حضرت عباس (سلام الله علیه) 🔹 أشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَالتَّصْدِيقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ 🔸تسلیم: اسلام، دین تسلیم است. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»(نساء/۶۵) وجود مقدس قمر بنی‌هاشم، در عظیم‌ترین درگیری‌های تاریخ وارد شده و تسلیم محض بوده است. اگر الان برای ما مسئله، بعد از ۱۴۰۰ سال حل شده غیر از آن زمان است؛ زیرا آن زمان، خیلی‌ها که خودشان را بزرگ می‌دانستند و صحابی بودند و وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین و امام مجتبی را درک کرده بودند و شاگردی آن حضرات را کرده بودند، نمی‌توانستند بپذیرند که این راه، راه صوابی است. تسلیم شدن نسبت به وجود مقدس سیدالشهداء در این بلاء عظیم، در این امتحان سخت و سر باز نزدن و قوای خود را در اختیار معصوم قرار دادن قدم اول است. تسليم مقام اسلام است؛ يعني قلب انسان دنبال قلب وليّ خدا حركت كند و سلم در مقابل او باشد. 🔸 التصدیق: قدم دوم، تصدیق است. یعنی امام را عین صدق محض بدانی و شک و ریب و تکذیب نسبت به امام، در انسان پیدا نشود. خیلی‌ها در ته دلشان نسبت به حقانیت سیدالشهداء(ع) تردید کردند. ما یک تصدیق داریم، نقطه مقابلش از شک شروع می‌شود، بعد به ریب و بدگمانی می‌رسد، بعد به تکذیب ختم می‌شود. مقابل تصدیق، تکذیب است. انسان، معصوم را تکذیب می‌کند و می‌گوید: درست نیست، صدق نیست، فرمان خدا نیست، راه صواب نیست. اولش هم از یک تردید و شک آغاز می‌شود. انسان اگر در حقانیت جبهه انبیاء و اولیاء الهی تردید کرد این تردید، همین جا نمی ماند؛ بلکه شیطان، انسان را قدم به قدم پیش می‌برد تا به مقام ریب و بعد هم مقام تکذیب می‌رساند. تصدیق کردن معصومین و آنها را عین حق و صدق دانستن و شک نکردن در سختی‌ها به‌خصوص آنجایی که به حسب ظاهر با تعلقات ما درگیر می‌شود، کار بسیار سختی است؛ چون ما وقتی می‌خواهیم تصدیق کنیم، ترازوی ما، تعلقات ما هستند. تصديق، يعني در امواج سنگين‌ترين ابتلائات و امتحان‌هايي كه وليّ خدا از انسان می‌گیرد در ورود به باب او ترديد به‌ خود راه ندهد و ذرّه‌اي در حقّانيت و صدق و پاكي و طهارت او شک نکند. با يقين كامل وليّ خدا را همراهي كند. 🔸 الْوَفاء: آدمی که تسلیم امام است؛ به فهمی می‌رسد و محاسباتش با امام همراه می‌شود. عقل عملش، تعلقاتش، خوب و بد کردن‌هایش، زشت و زیبا کردن‌هایش، درکش از معروف و منکر، با امامش هماهنگ شده و تابع و دنباله‌رو امام و نورانی به نور امام می‌شود. حالاست که می‌تواند وفا بکند و پیمانه‌اش را پر می‌کند و عهدهایی که با امامش داشته، بتمامه انجام دهد. «وافی» آن کسی است که پیمانه را پر می‌کند. قرآن می فرماید «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ». کسی با خدا وفا کرد، خدای متعال در وفاداری، بر همه، سابق است و اصلاً وفاداری همه، از او است. روز قیامت، همه شهدا و خصوصاً شهدای کربلا که گُل سرسبد گل‌ها هستند؛ وقتی جایگاه حضرت ابالفضل را نسبت به حضرت سیدالشهداء می‌بینند، غبطه می‌خورند. وفا، يعني اين‌كه همۀ سرمايه‌اش را بدهد و خود را نه‌تنها هيچ‌كاره، که بدهكار بداند. 🔸النصیحه: از این لطیف‌تر، نصیحت است. نُصحِ برای امام؛ به معنای نصیحت کردن و موعظه کردنِ امام نیست، بلکه بیش از وفا، و به‌معنای خیرخواهی کردن است؛ یعنی پیمانه ات را که پر کردی، آنچه را هم که از تو نخواستند، بروی انجام بدهی؛ یعنی کار را زیباتر و بیشتر از آنکه خواستند، انجام دادن. همان که خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»(طه/۱-۲) پیغمبر ما! نگفتیم این قدر زحمت بکشی؛ بلکه ما گفتیم برو دست بندگان ما را بگیر و بیاور. برو عالم را آباد کن و با عبادت خودت عالم را نورانی کن. نگفتیم این‌طور به زحمت بیفت. این نصیحت است. سیدالشهداء، امام است؛ اگر کاری بکنی که بگویند او نسبت به امامش نصیحت کرد و بیش از آنکه وظیفه‌اش بود و عهد داشت، با امام خودش نُصح داشت که خیلی چیز عجیبی است. این است که حضرت فرمود: عموی من در روز قیامت یک درجه‌ای دارد که همه شهدا به او غبطه می‌خورند. این است که همه ائمه علیهم السلام ایشان را دوست دارند و افتخار می‌کنند. در حالی که معصوم، مدار همه کائنات است؛ ولی به مثل حضرت اباالفضل افتخار می‌کنند و حرفش در دستگاه آنها ردخور ندارد. نصیحت؛ يعني بالاتر از تكليف بار برداشتن. @masjedolaghsa
◾️ حال و روز مخدّرات در عزای علمدار سپاه حسین علیه‌السلام... صاحب "ریاض المصائب" می‌نويسد: فَلَمَّا رَأَتِ النّساءُ ما فُعِلَ بِالْعبَّاسِ، شَقَقنَ الْجُیوبَ و خَمَشنَ الْخُدودَ و نادَینَ بِالْوَیلِ و الثّبُورِ ▪️وقتی که زنان حرم از شهادت حضرت عباس با خبر شدند، گریبان ها دریدند و صورت ها را خراشیدند و ناله بیچارگی سر دادند. 📚ریاض المصائب(خطی) ورقه٢١٧ 📚بحرالمصائب ج۴ص٢٧۴ ⚡️باز نقل کرده اند: وقتی که حضرت زینب علیهاالسلام خبر شهادت حضرت عباس علیه السلام را شنید، با صدای بلند ضجه میزد: وا أخاه! وا عبّاساه! وا ضَيعَتاهُ مِن بَعدِكَ. ▪️ای وای برادرم! ای وای عباسم! ای وای از بیچارگی و آوارگی بعد از تو... سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام که ناله های خواهر را شنید، رو به حضرت زینب علیهاالسلام کرد و فرمود: إي و اللّهِ: وا ضَيعَتاهُ! وا انْقِطاعَ ظَهراهُ بَعدَك أباالفضلِ! يَعِزُّ عَلَيَّ و اللّهِ فَراقُكَ. ▪️آری به خدا! چه بیچارگی است بعد از عباس... چه آوارگی است بعد از عباس... چگونه کمرمان شکست از داغ عباس... به خدا سخت است بر ما فراقت ای عباس... فَاجْتَمَعَتِ النِّساءُ حَولَهُ و جَعَلْنَ يَبكينَهُ و يَندُبنَهُ، و الْحسينُ يَبكي مَعَهُنَّ، أغميٰ عليه مِن شِدَّةِ الْبُكاءِ ▪️پس زنان و اطفال، دور تا دور سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام را گرفتند و همگی گریه کردند و ناله سر دانند و آن قدر حضرت سیدالشهدا علیه السلام گریست که از هوش رفت. 📚مقتل الحسين عليه السّلام، بحرالعلوم ص۳۱۷ @masjedolaghsa
◼️ درد و دل جگرسوز سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام در علقمه با قمر بنی هاشم علیه السلام برخی از مقاتل، نوشته اند: وقتی که سیدالشهدا علیه السلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیه السلام می آمد، اینگونه فریاد برمی آورد: أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟ ▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟ و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد : يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ، ▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم. ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان می‌کنند که من از جنگ می ترسم يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ. ▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم. ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟! 📚وسیلة الدارین ص ٣١۵ @masjedolaghsa
◼️ به فدای مظلومی که با آستین، اشک چشمش را پاک می‌کرد... وقتی که سیدالشهدا علیه السلام از علقمه به خیمه ها برمی‌گشت ، نوشته اند: و رَجَعَ إلىٰ الْخَيمَةِ و هو يُكَفْكِفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ. ▪️ او به خیمه بازمی‌گشت و با آستین لباسش، سيلاب اشک چشمانش را پاک می‌کرد. فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟ ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت: ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟ می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند. آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟ فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ. ▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود: عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است. 📚أسرار الشّهادة، /ص۳۳۸ @masjedolaghsa
◼️ چرا با آن قد و قامت رشید ،قبر کوچکی دارد؟ در زمان مرحوم علامه سید بحرالعلوم، گوشه ای از مرقد مطهر قمر بنی هاشم علیه السلام ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازي پیداکرد. این جریان را به علامه بحرالعلوم خبر دادند و باشد که وي با معمار در روز معینی براي دیـدار قبر مقـدس و تعیین مقـدار تعمیر به سـر مرقـدمطهر بروند. آن روز فرا رسید و آن دو با هموارد سـرداب گردیدند و از نزدیک بناي قبر را دیدنـد. در این بین، معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسـید: آقااجازه میفرمایید سؤال یکنم؟ علامه فرمود: بپرس. معمارگفت: ما تاکنون خوانده وشـنیده بودیم که حضـرت ابوالفضل العباس علیه السلام قامتی بلند داشته اند، به طوريکه هرگاه بر اسب سوار می‌شدند زانوانایشان برابر گوشهاي اسب میرسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بيشتري داشته باشد، ولی من میبین مصورت قبر کوچک است، آیاشنیده هاي من دروغ است، و یا کوچکی قبر علت ديگري دارد؟! علامه به جاي پاسخ،سـر به دیوار نهاد و به شدت شـروع به گریستن کرد.گریه ي طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد: آقاي من،چرا منقلب وگریان شدي، مگر من چه گفتم؟! علامه فرمود: شـنیده هاي تو درست است، و همانگونه که گفتی حضـرت عباس علیه السـلام قامتی بلند و رشـیدداشته است،ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضـرت عباس علیه السـلام انـداخت؛ زیرا به قـدري ضـربت شمشـیر و نیزه و تیر بر وي واردشـد که بـدنش را قطعه قطعه نمود و آن قـامت بلنـد به قطعاتی کوچـک تبدیل یـافت. آیا تو انتظار داري بـدن حضـرت ابوالفضل العباس علیه السلام که قطعات آن توسط امام سـجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام جمع آوري و دفن شده، قبري بزرگتر از این قبر داشته باشد؟! 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم ج١ص٢٣٣ @masjedolaghsa
◼️ چرا شیخ کاظم،روضه ي مرا نمیخواند؟! مرحوم سیدعبدالرزاق مقرم در «مقتل الحسين علیه السلام» نقل میکند: دانشمندبزرگ،شیخ کاظم سبتی، براي من نقل کردکه، یکی از علماي برجسته و مورد اطمینان نزد من آمدوگفت: من رسول و فرستاده حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام از سوي او هستم، و افزود: من آن حضرت را درخواب دیدم، به من فرمود: چراشیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمیخواند؟! عرض کردم: من همواره می‌شنوم که شیخ کاظم مصیبت شما را میخواند. فرمود: به شـیخ کاظم بگو این مصـیبت را بخوان، و آن اینکه، هرگاه سوارکار از پشت اسب بر زمین سـقوط کند دستهایش را به زمین میگذارد، ولی اگر تیرها به سینه ي او فرورفته باشند و دستهایش نیز بریده باشند، بِماذا یَتَلَقِّی الْأرض؟! ▪️چگونه و باچه سختی یی، به زمین برخورد خواهدکرد؟! 📚 مقتل الحسين عليه السّلام مقرم 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام ج١ص٣٣۴ @masjedolaghsa
◼️ آیا می دانی روزعاشورا با من چه کردند؟ مرحوم سـیدمحمـدابراهیم قزوینی(متوفی١٣۶٠ هجري قمري) درصـحن مطهرحضـرت ابوالفضل علیه السـلام امـام جماعت بودند و مرحوم آقا شـیخ محمدعلی خراسانی که واعظی بی نظیر بود، بعـداز نمـاز ایشان منـبر میرفت. یک شب، مرحوم واعظ خراسانی مصـیبت حضـرت ابوالفضل علیه السلام راخوانده و از اصابت تیر به چشم مقدس آنحضرت یاد کرده بود. مرحوم قزوینی،که سـخت متأثرشده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود: چنین مصیبت‌ها سخت را، که سند خیلی قوي هم ندارد چرا میخوانید؟! شب در عالم رؤیا به محضـر مقدس حضـرت ابوالفضل علیه السلام مشرف شده بود، آقا خطاب به ایشان فرموده بود: سیدابراهیم، آیا تو درکربلابودي که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟! پس از آنکه دو دسـتم از بدن جداگردید،سـپاه دشـمن مرا تیر باران کردند، در این زمان تیري به چشم من رسید هرچه سـر را تکان دادم که تیر بیرون بیایـد، بیرون نیامد و کلاه خود (یا عمامه) از سـرم افتاد، زانوها را بالاآوردم و خم شدم که به وسیله دو زانو، تیر را ازچشم بیرون بکشم، که در همین حین بود دشمن با عمود آهنین بر سرم زد... 📚 چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام ج١ص٢٣۴ @masjedolaghsa
⚫️ تاسوعا ، یَومٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَیْنِ... حضرت امام صادق علیه السلام ضمن روایتی فرمودند : تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحسَیْنُ (علیه السلام) وَ أَصحَابُهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا ▪️تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السّلام و يارانش رضوان الله علیهم در كربلا محاصره شدند و آن روز لشكريان شام گِرد هم آمدند و عرصه را به آن حضرت سخت گرفتند. ابن مرجانه و عمر بن سعد لعنهم الله به انبوه لشكر خود خوشحال شدند. وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصحَابَهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحسَیْنَ (علیه السلام) نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ ، بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ ▪️ در آن روز امام و يارانش را ضعیف نمودند و يقين كردند كه هيچ يار و ياورى بر امام نخواهد آمد و مردم عراق ایشان را يارى نخواهند كرد. پدرم فداى آن ضعیف‌شدهٔ غریب! 📚 الکافي ج۴ص ١۴٧ @masjedolaghsa
◼️ مقتل حضرت عباس علیه السلام از کتاب شریف"بحارالانوار" علامه مجلسی "رحمه الله" می‌نویسد: لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتىٰ أخاهُ و قالَ يا أخي هَل مِن رُخصَةٍ؟ ▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیه السلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟ فَبَكَىٰ الْحسينُ علیه السلامُ بُكاءً شَديداً  ▪️امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد. ثُمَّ قالَ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي ▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم می پاشد. فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِین. ▪️حضرت عباس علیه السلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ ▪️امام حسين عليه السلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.  فَذَهَبَ الْعَباسُ و وَعَّظَهُم و حَذَرَهُم فَلَم يَنْفَعهُم  ▪️اباالفضل العباس علیه السلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد فَرَجَعَ إلىٰ أخيهِ فَأَخبَرَهُ ▪️عباس به سوى امام حسين مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود.  فَسَمِعَ الْأطفَالَ يُنادونَ الْعَطَشَ الْعَطَشَ ▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!  فَرَكِبَ فَرَسَهُ و أَخَذَ رُمحَهُ و الْقِربَةَ و قَصَدَ نَحوَ الْفُراتِ ▪️حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.  فَأَحاطَ به أربَعَةُ آلافٍ مِمَّنْ كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُراتِ ▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  و رَمَوهُ بِالنِبالِ فَكَشَفَهُم ▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت . و قُتِلَ مِنهُم عَلىٰ ما رُوِيَ ثَمانينَ رَجُلاً حَتّىٰ دَخَلَ الْماءَ. ▪️و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  فَلَمَّا أرادَ أنْ يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحسينِ و أهلِ بَيتِهِ فَرَمَىٰ الْماءَ ▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.  و مَلَأَ الْقِربَةَ و حَمَلَها عَلىٰ كِتفِهِ الْأيمَنِ و تَوَجَّهَ نَحوَ الْخَيمَةِ ▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.  فَقَطَعوا عليه الطَّريقَ و أحاطوا بِه مِنْ كُلِّ جانِبٍ ▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  فَحارَبَهُم حَتّىٰ ضَرَبَهُ نوفِلُ الْأزرَقِ عَلىٰ يَدِهِ الْيُمنَىٰ فَقَطَعَها ▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. فَحَمَلَ الْقِربَةَ عَلىٰ كِتفِهِ الْأيسَرِ فَضَرَبَهُ نوفِلٌ فَقَطَعَ يَدَهُ الْيُسرَىٰ مِنَ الزِّند ِ ▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  فَحَمَلَ الْقِربَةَ بِأسْنانِهِ ▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت.  فَجاءَهُ سَهمٌ فأصابَ الْقِربَةَ و اُريقَ ماؤُها ▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت ثُمَّ جاءَهُ سَهمٌ آخَرَ فأصابَ صَدرَهُ ▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! فَانْقَلَبَ عَن فَرَسِهِ ▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني ▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.  فَلَمَّا أتاهُ رَآهُ صَريعاً فَبَكَىٰ ▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد  و قالَ الْحسينُ الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي. ▪️امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و بی چاره شدم. 📚بحارالانوار ج۴۵ص۴١ @masjedolaghsa
◼️ خدایا! عموی‌مان را به سلامت به ما برسان... ⚡️در نقلی آمده است: خیمه ای مخصوص مشک های آب بود، حضرت عباس علیه السلام داخل آن خیمه شد و دید که اطفال حرم ، آن مشک های خالی ولی نَمدار را برداشته و شکم های خود را بر آن ها می گذارند تا از عطش آن ها کاسته شود. به آن ها فرمود: اکنون میروم و برای شما آب می‌آورم. ⚡️در نقلی دیگر آمده است: چون حضرت عباس ناله طفلان را شنید، مشک را برداشت و به آن ها فرمود: این قدر گریه نکنید بلکه دعا کنید من به سلامت برگشته و آب برای شما بیاورم. پس آن طفل ها دست بلند کرده و عرض کردند: بارالها! عموی مان عباس را صحیح و سالم به ما برسان که ما از تشنگی هلاک شدیم و جگر ما از عطش کباب شد... 📚تذکرة الشهداء ج١ص۵٨٨ 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس ج١ص٢١١ @masjedolaghsa
◼️ درد و دل جگرسوز سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام در علقمه با قمر بنی هاشم علیه السلام برخی از مقاتل، نوشته اند: وقتی که سیدالشهدا علیه السلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیه السلام می آمد، اینگونه فریاد برمی آورد: أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟ ▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟ و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد : يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ، ▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم. ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان می‌کنند که من از جنگ می ترسم يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ. ▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم. ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟! 📚وسیلة الدارین ص ٣١۵ @masjedolaghsa