27.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من مذهبی ام ولی بچه هام از دین فراری هستند😳
♡اللّــهم عجّل لولــــیک الــــــفرج♡❤️
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
♦️نقشه قالی های هر استان ایران
#دیدنی
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️آیا خودکفایی در صنعت خودرو یعنی پرایدی که همه را به کشتن داده؟
چراغی نماینده مردم دهلران:
🔹براساس اصل ۳ قانون اساسی؛شما موظف هستین در صنعت خودرو خودکفایی ایجاد کنید و این را باید در برنامه ها پررنگ ببینید. از نظر شما آیا خودکفایی یعنی پرایدی که همه را به کشتن داده؟ و جاده ها را به جاده مرگ تبدیل کرده است.
🔹در اصل ۲۸ قانون اساسی دولت موظف است مشاغل را برای مردم به صورت مساوی ایجاد کند.آیا این اتفاق افتاده است؟ در مناطق محروم ما شغلی نمیبینیم.
🔹ثروت نباید در دست افرادی خاص قرار بگیرد،دولت نباید به صورت کارفرما عمل کند و این یک اصل در قانون اساسی است.
#کابینه #رای_اعتماد #خودرو
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی بده همسایه فضول😜😂😍🤗
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
🔺داستان راستان چوب معلم !!
امیر نصر سامانی از امرای نامور سامانی که از سال 301 تا 331 ه.ق پادشاهی کرد در ایّام کودکی معلّمی داشت، که نزد او درس می خواند، ولی به دست معلّم کتک بسیار خورد. امیر نصر کینه ی معلم را به دل گرفت و با خود می گفت: هر گاه به مقام پادشاهی برسم، انتقام خود را از او گرفته و به سزای عملش می رسانم.وقتی امیر نصر به پادشاهی رسید، یک شب به یاد معلمش افتاد و در مورد چگونگی انتقام از او اندیشید، تا این که فکری به نظرش رسید و آن را چنین اجرا کرد: به خدمتکار خود گفت: برو در باغ چوبی از درخت «به» بگیر و بیاور.خدمتکار رفت و چنان چوبی را نزد امیر نصر آورد و امیر به خدمتکار دیگرش گفت تو نیز برو آن معلم را احضار کن و به اینجا بیاور.خدمتکار نزد معلم رفت و پیام جلب امیر را به او ابلاغ کرد، معلم همراه او حرکت کرد تا نزد امیر نصر بیاید، معلم در مسیر راه از خدمتکار پرسید: علت احضار من چیست؟خدمتکارجریان را باز گفت.معلم دانست امیر نصر در صدد انتقام است، در راه به مغازه ی میوه فروشی رسید، پولی داد و یک عدد میوه ی «بِهِ خوب» خرید و آن را در میان آستینش پنهان کرد. هنگامی که نزد امیر نصر آمد، دید در دست امیر نصر چوبی از درخت«به» هست و آن را بلند می کند و تکان می دهد. همین که چشم امیر نصر به معلم افتاد، خطاب به او گفت: از این چوب چه خاطره ای داری؟در همان دم معلم دست در آستین خود کرد و آن میوه ی «به» را بیرون آورد و به امیر نصر نشان داد و گفت:« عمر پادشاه مستدام باد،این میوه ، به این لطیفی و شادابی از آن چوب به دست آمده ست.» ( یعنی بر اثر چوب و تربیت معلم، شخصی مانند شما به مقام ارجمندی رسیده است.)امیر نصر از این پاسخ زیرکانه ، بسیار مسرور و شادمان شد، معلم را در آغوش محبت خود گرفت، جایزه ی کلانی به او داد و برای او حقوق ماهیانه تعیین کرد، به طوری که زندگی معلم تا آخر عمر در خوشی و شادابی گذشت.
نتیجه:نیمکت های چوبی بیشتر از درختان جنگل میوه میدهند.چون ریشه در تلاش معلم دارند.یادتان باشد مدرک تحصیلی شما و توان خواندن متن بالا؛ نتیجه زحمات معلم تان است .پس به نیکی از آنان یاد کنید.,
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز فكر نکنید فلان مرحله زندگی بگذرد، همه چیز درست میشود!
از همه چالشها لذت ببرید
هنر زندگی دوست داشتنِ مسیرِ زندگی است ...
سلام صبحتون پربرکت
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونی چرا رابطهها سرد میشه؟!
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد رحیم پور ازغدی
🏴 هدف عزاداری را گم نکنیم❗️
هر نوع اشکی را از ما نخواسته اند
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin
🔖✍ديدار اهل بيت (عليهم السلام) از شهداى كربلا در روز اربعين
✍يزيديان در هنگام حركت به سوى كوفه، به اهل بيت امام حسين (ع) اجازه عزادارى نداده بودند؛ ازاين رو خاندان داغديده رسالت، پس از ورود به كربلا، براى شهيدان خود به عزادارى پرداختند. سيد بن طاووس در كتاب مقتل خود به نام لهوف مى گويد: «كاروانيان مجلس عزا به پا داشتند و تا سه روز بدين منوال سپرى شد».
✍زمانى كه اهل بيت حضرت سيدالشهدا (ع) از شام به مدينه برمى گشتند، در عراق از كاروان دار خواستند كه آنها را از راه كربلا ببرد. چون بر تربت پاك امام حسين (ع) رسيدند، جابر بن عبدالله را با گروهى از طايفه بنى هاشم و مردانى از آل پيغمبر (ص) ديدند كه به زيارت حضرت آمده اند. آنان شروع به عزادارى و نوحه سرايى كردند. زنان قبائل عرب نيز كه در آن اطراف بودند، جمع شده و عزادارى كردند.
امام سجاد (ع) وقتى كه اوضاع را چنين ديد، دانست كه اگر زنان و كودكان در كنار اين قبور مطهر بمانند، خود را در اثر شيون و زارى هلاك مى كنند؛ ازاين رو فرمان داد تا بار شتران را ببندند و از كربلا به سوى مدينه حركت كنند. چون بارها را بستند و آماده حركت شدند، حضرت سكينه، اهل].
حرم را براى وداع، با ناله و فرياد به سوى مزار مقدس امام حركت داد و همگى در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. سكينه قبر پدر را در آغوش گرفت و به شدت گريست و اين ابيات را زمزمه كرد: «اى كربلا! بدنى را در تو به امانت گذاشتيم كه بدون غسل و كفن مدفون شد، اى كربلا، كسى را به نزد تو يادگار نهاديم كه روح احمد و وصى اوست... ».
كاروانيان سپس از آنجا به سوى مدينه كوچ كردند.
👈لهوف، سيد بن طاووس، ترجمه سيد ابوالحسن ميرطالبى
#اربعین
عضویت درکانال مسجد حضرت ام البنین(س)👇
https://eitaa.com/masjedomolbanin