eitaa logo
مثنوی هشت ساله
195 دنبال‌کننده
384 عکس
171 ویدیو
12 فایل
مادراینجا ازکسانی مینویسیم ومیگوییم که رفتندتامابمانیم،ازشهداوازرزمندگان وازادگان عزیزوازخیانت وجهالت متولیان امرترویج فرهنگ شهیدوشهادت ارتباط بامن. @sadooghi_hamid
مشاهده در ایتا
دانلود
با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ ۲۵ دی ماه به عنوان روز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی در تقویم ملی ایران ثبت شد ۲۵ دیماه در تقویم رسمی کشور به عنوان «روز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی» ثبت شد. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۲۵ دی ماه مقارن با انتشار نامه تاریخی امام راحل در سال ۶۷ برای تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، به عنوان "روز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی" نامگذاری شد. سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران و جمعی از اعضای مجمع هماهنگی مراکز تاریخ پژوهی و بانک‌های اسنادی ایران (مهتاب) طی مکاتبه‌ای در بهمن ماه سال ۱۴۰۰ با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خواستار نامگذاری روز ۲۵ دی ماه به عنوان «روز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی» در تقویم رسمی کشور شدند. این پیشنهاد پس از بررسی در جلسه ۷۷۱ شورای فرهنگ عمومی کشور، جهت درج ۲۵ دی ماه در تقویم رسمی کشور به عنوان "روز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی" به تصویب رسید. شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در جلسه اخیر خود که در تاریخ ۱۴۰۱/۰۷/۲۶ و به ریاست رئیس جمهور برگزار شد، این پیشنهاد را به تصویب رساند؛ بنابراین ۲۵ دیماه در تقویم رسمی کشور به عنوان «روز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی» ثبت شد. امام خمینی (قدس سره) در تاریخ ۲۵ دی‌ماه سال ۱۳۶۷، با صدور پیامی سید حمید روحانی را مأمور تدوین تاریخ انقلاب اسلامی کردند. در بخشی از پیام امام (ره) چنین آمده است: «امروز همچون همیشه تاریخ انقلاب‌ها، عده‏‌ای به نوشتن تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند. تاریخ جهان پر است از تحسین و دشنام عده‌‏ای خاص، له و یا علیه عده‏‌ای دیگر و یا واقعه‌‏ای در خور بحث. اگر شما می‌‏توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده‏‌های مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده‏‌اید. باید پایه‌‏های تاریخ انقلاب اسلامی ما، چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها باشد». نامه پیشنهادی نامگذاری ۲۵ دیماه به عنوان روز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی، به امضای مجموعه سازمان‌های اسنادی (سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر و مرکز بررسی اسناد تاریخی) رسیده است.
شماره۳۲: مراسمات شهدا تبدیل به تعزیه های باشکوهی شده که سخنران وعوامل هم ازان سکویی برای ارتقای خودساخته اند. برای گفتن ازجناح خودشان و رای جمع کردن.
این روزها مصادف است باسالگردشهادتت ای مردقبیله ما. سردارشهیداصغرحسینی محراب
سلام برتوکه همه جوانی ات راپشت خاکریزهای خط مقدم بیادگار گذاشتی. تنهاجوانی ات؟ همه وجودت راگذاشتی. ازتو وازان اندام تنومند،فقط مشتی گوشت واستخوان به شهرت رسید تا که تاابد زیارت گاه عاشقان وعارفان باشد
شماره ۳۳: تولیدهفته نامه دیجیتالی با موضوع ترویج فرهنگ شهیدوشهادت دراستان خراسان یکی از ارزوهای من است که همزمان باگسترش فضای مجازی درکشور،اهمیت ان رااحساس کرده وبا مسولین مربوطه درمیان گذاشته ام. سابقه ان برمیگرددبه همان ایامی که نرم افزارچند رسانه ایی حماسه کاوه راتولیدکردیم وموفق به کسب رتبه دوم درکشور شدیم. متاسفانه این مهم تاکنون محقق نشده است. این هفته نامه که باکمترین هزینه تولیدخواهدشد،میتواند حجم قابل توجهی اطلاعات به مخاطب ارایه دهد. بازم منتظرواکنش مسولین امرخواهیم ماند.صدوقی.دوم مرداد۱۴۰۰ ( کپی شده از کانال مثنوی هشت ساله درتلگرام)
 ۱۳۹۴/۵/۴ مثنوی هشت ساله (١٠٩): چهره فراموش‌نشدنی من بسیاری از نامه‌هایی که فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس نوشته‌اند سندهای معتبری است که بدون آنکه جمع‌آوری شوند در صندوقچه خانه‌های هم‌رزمان و خانواده‌ها در بند شده و گردوغبار فراموشی احاطه‌شان کرده  است.  این نامه‌ها که از کانون جنگ و از دل حادثه نوشته شده است با همه کوتاهی علاوه‌بر آنکه مشام ما را با عطر دل‌انگیز آن روزها می‌نوازد، بیانگر روح بلند و خداییِ صاحبان آن است. شاید شما نیز نگاهبان چنین گوهرهای ارزشمندی باشید. حیف است دیگرانی را از خط معنوی آن بی‌بهره سازید. نامه «محمد بابارستمی» هم‌رزم راستین چمران و از مدافعان سوسنگرد، یکی از همان دست نامه‌هایی است که تاریخ دفاع مظلومانه‌مان را روایت  می‌کند: انا... و انا الیه راجعون بدین‌وسیله به‌عنوان عرض ادب چند کلمه به حضور همگی شهید پروران راه حسین می‌رسانم، برادران و خواهران مسئول و قهرمان‌پرور ایران، اکنون که این نامه را می‌نویسیم ساعت ٦ صبح روز تاسوعای آقا امام حسین(ع) است؛ روزی است که خون بر شمشیر پیروز می‌شود.  اکنون به طرف سوسنگرد عازم هستیم و برادران با همدیگر خداحافظی می‌کنند. مأموریت داریم که شهر سوسنگرد را از دست دشمن اسلام و قرآن یعنی بعثی‌های عراق آزاد نماییم. ناگفته نماند هرچه برادران نزدیک می‌شوند آتش توپخانه و پیاده‌روی سرشان شدیدتر می‌شود. آتش به حدی شدید شده که گویا این دشت پر از تنور و کوره است؛ ولی هیچ تأثیری در حرکت برادران ندارد و همگی با تجهیزات کامل در حال پیشروی  هستند.  آن‌قدر صدا در این دشت پیچیده است که گوش‌ها قادر به دریافت هیچ پیامی نیست؛ ولی این موضوع را هم خدمت همگی شما دلباختگان راه حسین عزیز عرض کنم که گاهی در داخل این صداها صدای دیگری هم به گوش می‌رسد که می‌فرماید: «هرکه دارد هوس کربلا بسم‌ا...» برای همگی ما یقین شده است که خود آقا امام زمان (عج) فرماندهی را در اختیار دارد. از زمین و آسمان گلوله می‌بارد ولی زمزمه برادران یکسر «ا... اکبر، خمینی رهبر» است. امام تا آخرین لحظه زندگی رهبر ماست و این لحظه از بهترین لحظات عمر ماست چراکه روز تاسوعای حسینی است. فرمانده، حضرت مهدی(عج) و رهبر، امام خمینی(ره) است. من از این گوشه کربلا خداحافظی می‌کنم. ما پیروز هستیم و امیدوارم از دعا فراموش نفرمایید و اینکه برادران عزیز و خواهران گرامی، شما خود شاهد بودید که پاسدار در دنیا هیچ‌چیز ندارد تا هدیه کند مگر خون خود را و امیدوارم که هدیه ناقابل ما را در راه خدا بپذیرید. والسلام علیکم و رحمه‌ا... برادر کوچک شما، رستمی ۱۳۵۹/۰۸/۱۲ محمد بابارستمی فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خراسان در هجدهم دی ١٣٥٩ به شهادت رسید. او که فرماندهی پاسداران خراسان را در غائله گنبد و کردستان برعهده داشت، از هم‌رزمان شهید چمران نیز بود.  مقام معظم رهبری در بیان خاطراتشان از روزهای سخت و سرنوشت‌ساز آزادی سوسنگرد، از محمد بابارستمی به‌عنوان چهره فراموش‌نشدنی یاد می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «مرحوم چمران و آقای غرضی رفته بودند منطقه را از نزدیکی بازدید  کنند. ما هم رفتیم ستاد لشکر ٩٢... مشکل عمده ما نیرو بود. لشکرهایمان محدود بود. به‌قول لشکرهای منها بودند... هم تجهیزات کم داشت و هم نیرو. تجهیزات را می‌شد فراهم کرد اما نیرو را نه. گفتیم گروه رزمی١٤٨ بیاید به کمکِ گروهانی از تیپ٢ لشکر٩٢. این لشکر در آنجا مواضعی و خطوطی داشت که جایز نبود رهایش کند. اما یک گروهان را می‌توانست رها کند. گفتیم آن گروهان با گروه ١٤٨مرکز خراسان بیایند محور حمیدیه‌سوسنگرد تا خط تماس را طی کنند و آنجا مستقر شوند. بعد تیپ لشکر ٩٢ که قبلاً در دزفول بود و حالا مأمور شده بود به اهواز بیاید، از خط عبور کند. یعنی بیاید و از لابه‌لای این‌ها حمله کند. بنابراین تنها نیروی حمله‌ورمان تیپ لشکر ٩٢ بود. تیپ خوبی بود و فرمانده خوبی هم داشت...  مثلاً یک گردان ارتش صد تا سپاهی را بگیرد... فرمانده سپاه جوانی به نام رستمی و اهل سبزوار بود و شهید شد. پسر بسیار خوبی بود و جزو چهره‌های فراموش‌نشدنی. از خصوصیات این جوان این بود که خیلی راحت با ارتشی‌ها برخورد و کار می‌کرد. او زبان آن‌ها را می‌فهمید و آن‌ها هم زبان او را. ارتشی‌ها هم خیلی دوستش داشتند. تعدادی از نیروهای نامنظم هم در مشت چمران بود و قرار بود جلوتر از همه بروند و خط‌شکن‌های اول باشند. تعدادشان زیاد نبود، اما کارایی چمران می‌توانست کارایی زیادی به آن‌ها بدهد. این ترتیبی بود که ما دادیم و خیالمان هم راحت شد. حمیدرضا صدوقی 
۱۳۹۴/۶/۳۰ عقد اخوت زیر آفتاب خرماپزان خوزستان  وقتی رسیدم که تازه از یک درگیری سخت خلاص شده بود. چشم‌هایش به گودی رفته بود و پیدا بود که چند روز است نخوابیده. صحنه نبرد بود و هر آن امکان داشت دوباره ردپایی از اشرار مسلح و قاچاقچیان موادمخدر شناسایی شود. برای من که به دنبال ثبت و ضبط خاطرات فرماندهانی چون او بودم، فرصت مغتنمی بود... .  از حسین خوشرو خواستم تا خاطره‌ای از یکی از دوستان شهیدش برایم بگوید. آنچه می‌خوانید، خاطره‌ای است که او در منطقه عملیاتی شرق کشور از فرمانده شهیدش، عبدالحسین برونسی، برایم نقل کرده است. حسین خوشرو چندی بعد بال در بال ملائکةا... گشود و به شهادت نائل شد.  ﷯  عید غدیر سال ۱۳۶۳ بود. پاسدار قبراق و جوانی بودم که از بین دیگر تیپ‌ها و لشکرهای سپاه خراسان، تیپ ۱۸جوادالائمه را انتخاب کرده بودم. آن زمان فرمانده‌ تیپ برادر برونسی بود. همانی که رادیو بغداد به او بروسلی می‌گفت.برادر برونسی دستور داده بود تا همه نیروها در میدان صبح‌گاه سایت ۴ به‌خط شوند. هشت‌صد نفری می‌شدیم. زمزمه بود که می‌خواهیم برویم راهپیمایی؛ ولی کسی به‌طور قطع چیزی نمی‌دانست. وقتی همه گردان‌ها جمع شدند، فرمانده تیپ آمد و بدون آنکه حرفی بزند، افتاد جلوی نیروها و حرکت کرد. باآنکه راهپیمایی درهرحال یکی از راه‌های کسب تجربه و افزایش توان رزمی نیروها بود، راهپیمایی در گرمای ۴۵درجه بیابان‌های جنوب، برای خودم هم نوبر بود. به‌هرحال چاره‌ای نبود. باید پیهش را به تنمان می‌مالیدیم. پنج‌شش کیلومتر که از سایت دور شدیم، ایستاد. گفت نیروهای سر ستون بنشیند تا بقیه هم برسند. وقتی همه گردان‌ها رسیدند، یکی از بچه‌های تبلیغات برایش بلندگویی دستی آورد.  ز روی دلخوری با خودم گفتم: حاج آقا برونسی رو ببین. این‌همه راه ما رو آورده، می‌خواهد سخنرانی کند. مگر همین کار را نمی‌شد توی سایت بکند؟  ازآنجاکه حاج آقا برونسی را عاشقانه دوست داشتم و می‌دانستم که برای هر کارش دلیل منطقی دارد، خیلی زود این احساس در من تقویت شد که حتما حرف و مطلب مهمی دارد که خواسته در جایی غیر از سایت ۴ صحبت کند. شروع به صحبت که کرد از اولین جلمه‌اش فهمیدم حدسم درست بوده است.  گفت: می‌خواهم امروز برایتان درددل کنم. می‌خواهم امروز عقده دلم را خالی کنم. می‌خواهم از مظلومیت علی(ع) برایتان بگویم... و شروع کرد به گفتن فضایل و کمالات حضرت علی(ع).  یادم هست در جایی از صحبت‌هایش از حضرت فاطمه زهرا(س) گفت و بعد بغضی که راه گلویش را گرفته بود، ترکید و گریه کرد. خیلی از بچه‌ها هم گریه کردند. پاک‌کردن اشک‌هایش با آستین بلوز نظامی‌اش را که نمی‌توانم از خاطر ببرم. چیزی حدود دو ساعت سخنرانی کرد. توی آن بیابان و زیر آفتاب داغ، اشکی از نیروها گرفت که تا آن روز  بی‌سابقه بود. وقتی می‌گویم دو ساعت سخنرانی زیر آفتاب در فصل خرماپزان خوزستان، شاید باورش کمی مشکل باشد؛ اما ما آن روز نشستیم و شنیدیم و  گریه کردیم. وقتی صحبت‌هایش تمام شد، گفت: حالا در چنین روزی می‌خواهیم صیغه عقد اخوت بخوانیم و با هم برادر شویم. صحنه جالبی بود. هر نفر بغل دستی‌اش را در آغوش گرفته بود و ذکر شریف را زمزمه می‌کرد. تدارکات تیپ هم با آوردن تانکرهای آب و شربت و طبق‌های شیرینی، سنگ‌تمام گذاشت. نماز جماعت را همان‌جا روی خاک‌های داغ به امامتش خواندیم و بعد، از همان راهی که رفته بودیم برگشتیم سایت. آن روز برای اولین بار معنای جشن عید غدیر را  درک کردم. حمید رضا صدوقی
مثنوی هشت ساله
شماره ۳۳: تولیدهفته نامه دیجیتالی با موضوع ترویج فرهنگ شهیدوشهادت دراستان خراسان یکی از ارزوهای من ا
سلام حمید آقای عزیز این کار بسیار جالب و لازم است البته نمی دونم چه قالبی مد نظر داری انشاالله که با اهل خبره مشورت کرده اید. صمیمانه آرزوی موفقیت دارم ضمناً بنده هیچ تجربه ای در این زمینه ندارم . در هر صورت از پیشرفت کار بنده را هم در جریان قرار دهید باعث مزید امتنان خواهد بود
♨️اهمیت جهادتبیین: ✅حضرت آقا درباره اهمیت این کار می‌فرماید: «شما روایت کنید حقایق جامعه‌ی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را... شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت می‌کند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت می‌کند؛ شما اگر حادثه‌ی دفاع مقدس  را روایت نکنید، دشمن روایت می‌کند، هر جور دلش می‌خواهد؛ توجیه می‌کند، دروغ می‌گوید آن هم ۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض می‌کند.»
پاسداران،سربازان انقلاب و خادمین مردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دوربین مخفی ✍زینب شیری جعفر زاده دختر مفقودالاثر حبیب اللّهِ شیری جعفر زاده عالی.بیست بیست @masnave8saleh
شماره۳۴: من نمیگویم به زندگیتان نرسید اما می گویم هر روز ۱۵ دقیقه هم از انقلاب و ارزش‌های دفاع مقدس بگویید و بنویسید یعنی یک درصد از وقتتان. نمی‌گویم به سر و وضع تان نرسید اما عرض می‌کنم که چندتایی هم کتاب بخرید و کتاب بخوانید. کتاب تاریخ بخوانید. روانشناسی بخوانید. و سرگذشت شهدا را بخوانید. باور کنید و باور کنیم که «ناگهان زود دیر میشود». @masnave8saleh
شماره۳۵: مخاطب این پیام من مسئولین حوزه ترویج فرهنگ دفاع مقدس می باشند. شما از اول هم دلسوز فرهنگ دفاع مقدس نبوده اید . کسی که دلسوز است آموزش می‌دهد و سازماندهی می‌کند. فعالان را شناسایی می‌کند. گردهم جمع شان می کند. و اگر یکی از آنها خودش را از این گروه جدا کرد با هر تلاش و کوششی او را به جمع باز می گرداند . و آنها را سازمان می دهد. نه اینکه بنشیند تا زمان وفرصتها از دستتان برود و بعد ،کار را به غیر کاردان بسپارد. این برداشت من است که در پشت آن تجربه ایی گرانسنگ نهفته است.
شماره۳۶: درراستای شتاب بخشی و بکارگیری توان واستعداد بخش خصوصی، ماچاره ایی بجزواگذاری امورات فرهنگی وبویژه « پروژه بزرگ خراسان دردفاع مقدس» به این بخش را نداریم. مسولین زیربط میتوانندباهدایت،وحمایت ونیزارائه رهنمود،نظارت خودرابراین مهم اعمال نمایند.
شماره۳۷: باسلام. اعزام کاروانهای راهیان نوربه مناطق عملیاتی فرصت ارزشمندی است که دراختیارماست. ماباید به مهمانان مان چه بگوییم؟ چطوربایدبگوییم؟ و چه کسانی بایدبگویند؟
شماره۳۸: روحت شادخمینی عزیز که باامدنت ماراازمنجلاب خودخواهی وخودپرستی رهانیدی وافق های روشنی رادرمقابل ماگشودی. توماراازپشت میزدرس ومدرسه ودانشگاه به عرصه های اجتماعی کشاندی و جوانان مارا به مردی ومردانگی رساندی. روحت شادویادونامت جاودان
شماره۳۹: مجموعه متولیان ودست اندرکاران فرهنگی دراستان،نسبت به موضوع راهیان نورکه یک حرکت اساسافرهنگی است،بی تفاوت اندوبرای اینکه دراین اردوی فرهنگی چه بایدبگویند و چطوربایدبگویند کمترین طرح وبرنامه ایی هم ندارند و تاسف بارانکه مقام مسئولی نیز یافت نمیشودتا ازانهابازخواست کند.
◾️درگذشت حجت الاسلام غلامرضا اسدی از مبارزان انقلابی مشهد ▪️حجت الاسلام و المسلمین شیخ غلامرضا اسدی؛ چهره انقلابی و مبارز سال‌های دوره طاغوت و شاگرد رهبر معظم انقلاب عصر امروز در سن 82 سالگی دارفانی را وداع گفت. ▪️وی از جمله مبارزان قبل از انقلاب در مشهد بود که به عنوان شاگرد آیت الله العظمی خامنه‌ای و در همراهی با ایشان، شهید هاشمی نژاد و مرحوم آیت الله واعظ طبسی، نقش مهمی در شکل دهی به تظاهرات مردم علیه رژیم پهلوی داشت. ▪️مرحوم اسدی پس از پیروزی انقلاب در مسئولیت‌هایی از جمله مسئول بازرسی و نظارت آستان قدس رضوی و معاونت دانشگاه علوم اسلامی رضوی فعالیت داشت. به نوبه خودم درگذشت این مجاهدفی سبیل الله را تسلیت عرض میکنم. امیدوارم مردم ما،بزودی باخواندن کتاب خاطرات او،بازحمات وخدماتش بیشتراشناشوند. حمیدرضاصدوقی
مثنوی هشت ساله
◾️درگذشت حجت الاسلام غلامرضا اسدی از مبارزان انقلابی مشهد ▪️حجت الاسلام و المسلمین شیخ غلامرضا اسد
🌱باعرض سلام .وتسلیت . این روحانی مبارز شادروان اسدی .دردوران انقلاب .حدود آبان وآذر ۵۷ بود که تظاهرات باشکوهی درکاشمرانجام شد .وعلی رغم تهدید ماموران رژیم واحتمال حمله .ایشان سخنرانی محکم واستواری داشت که جرات هراقدامی راازرژیم گرفت . روحش شاد وباائمه اطهارع محشورباد ملتمس دعا .رحمانی
انجمن تاريخ شفاهي: گزارشی از برگزاری سیزدهمین همایش تاریخ شفاهی ایران به قلم: محمد مهدی عبدالله‌زاده ____________________________________ همایش تاریخ شفاهی ایستاده در پله سیزدهم ‏«سیزدهمین همایش علمی-تخصصی تاریخ شفاهی ایران» به تاریخ 5بهمن1401 در شهر ساری برگزار شد، ‏میزبان این اتفاق مهم حوزه هنری مازندران بود.‏ این همایش ادامه سلسله‌وار همایش‌های انجمن تاریخ شفاهی است که از سال 1383 برگزار شده است، ‏رویداد ملی که پس از فترت کرونا دوباره جان گرفت.‏ من در شهریور 1401 که با فراخوان مقالات همایش مواجه شدم، به عنوان عضوی کوچک از جامعه بزرگ ‏تاریخ‌شفاهی بر آن شدم تا سهمی کوچک در این رویداد علمی ایفا کنم و آنچه که طی سال‌ها آموخته و ‏اندوخته‌ام را در قالب مقاله‌ای به محک داوران بگذارم. ‏ ‎ ادامه در ‏👇👇‏ ‏ ادامه از ‏👆👆 می‌پنداشتم پس از دو دهه پژوهش در عرصه تاریخ شفاهی و انتشار ده‌ها جلد کتاب، حتما تجربه‌نگاری و ‏انتقال آموخته‌هایم به آسانی رخ خواهد داد. اما به وقت نگارش، دریافتم تحریر مقاله از کتاب سخت‌تر است. ‏چند روزی ذهنم مشغول چهار محور اعلامی همایش بود: 1. کلیات و مطالعات موردی مازندران 2. تاریخ ‏شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس 3. مطالعات شهری 4. مطالعات روستایی، با ریز محورهای بسیار ‏گسترده که برآمده از جامعه، فرهنگ، جغرافیا، صنعت و صنایع دستی، تجارت، اقتصاد و از همه مهم‌تر تاریخ ‏بودند. هر رخداد یا پدیده اجتماعی محلی، قومی و منطقه‌ای مازندران ظرفیتی عالی برای نگارش مقاله بودند، ‏اما این امر مستلزم حضور در مازندران و زیست در آنجا بود. از این‌رو بر آن شدم، آنچه که در گرداگرد ‏تاریخ شفاهی طی دهه‌ها آموخته و فیش‌برداری کرده بودم را روی کاغذ بیاورم. ‏ سروکله زدن با انبوهی از فیش‌ها، کدگذاری، ترتیب‌بندی و تدوین آنها کار آسانی نبود، اما سرانجام بعد از ‏چند هفته توانستم به یک متن واحدی در خصوص مباحث کلی تاریخ شفاهی دست یابم. پس از تطبیق مقاله ‏با استانداردهای اعلامی همایش، مقاله‌ای به زعم خود مناسب با عنوان «اسناد محلی در تدوین تاریخ شفاهی ‏دفاع مقدس» نگاشتم، و در مهلت قانونی به دبیرخانه فرستادم.‏ در مهلت وعده داده شده مقاله این‌جانب از سوی هشت داور ارزیابی و نتیجه برایم ارسال شد. نظرات داوران ‏نسبت به هم اختلافاتی داشتند، تعدادی از استادان ضمن برشمردن اشکالاتی، مقاله را نپسندیده بودند، اما ‏بعضی دیگر آن را پذیرفته و تحسین کرده بودند. بنابراین طی تماسی تلفنی و دعوتی مکتوب از من خواسته ‏شد تا اشکالات و نواقص مقاله را رفع کنم و برای چاپ در کتاب مجموعه مقالات همایش دوباره به ‏دبیرخانه بازارسال نمایم. ابتدا قرار بود همایش در 28 دی برگزار شود، ولی به دلیل تغییرات جوی و کمبود ‏انرژی و تعطیلات گسترده در سطح کشور، همایش با یک هفته تأخیر در 5 بهمن 1401 برگزار گردید، و ‏مقاله من این بخت و اقبال را یافت تا در جمع 16 مقاله برگزیده قرار بگیرد. تا روز برگزاری همایش نام ‏داوران پنهان بود، تا آنکه در طی نشست‌های همایش مشخص شد که داوران، هر یک از بزرگان عرصه تاریخ ‏شفاهی کشور هستند. ‏ من که برای شرکت در همایش اشتیاق فراوان داشتم، ظهر روز سه‌شنبه از دامغان عازم ساری شدم. شب پیش ‏از برگزاری همایش در محل اقامت بحث‌ها و صحبت‌های داغی پیرامون تاریخ شفاهی در محل اقامت میان ‏استادان، پژوهشگران و نویسندگان مدعو در گرفت، که بسیار ارزشمند بودند. از مهم‌ترین حُسن‌های همایش ‏تاریخ شفاهی همین حواشی و ارتباطات بود. برای من، آشنایی و دوستی با استادان، اندیشمندان و ‏پژوهشگران بسیار مغتنم بود، شخصیت‌هایی که در عرصه‌های علم و دانش و فرهنگ به ویژه در زمینه تاریخ ‏محلی و تاریخ شفاهی فعال بوده و هستند. ایشان از دور و نزدیک؛ مشهد، رشت، اصفهان و تهران برای ‏شرکت در این اتفاق مهم علمی به خطه علم‌خیز مازندران شتافته بودند. هم‌نشینی با این بزرگان، دریچه‌های ‏نویی از علم و معرفت در ذهن و فکر من گشود، و طرح‌ها و مسائل نظری و عملی پیش رویم مسئله‌مند ‏شدند.‏ همایش در وقت مقرر در سالن اجتماعات حوزه هنری مازندران آغاز شد. افتتاحیه‌ای که پس از تلاوت آیاتی ‏از قرآن مجید و پخش سرود غرورآفرین جمهوری اسلامی، با خیرمقدم آقای معصومی رئیس حوزه هنری ‏مازندران، و سخن آغازین دبیر علمی جناب آقای دکتر مرتضی نورائی همراه بود. دکتر محسن کاظمی دبیر ‏انجمن تاریخ شفاهی در ابتدای نشست اول چند نکته را در خصوص نشست و نحوه اجرا یادآور شدند، و از ‏هیئت رئیسه درخواست کردند که در نقش معلم و استاد ظاهر شوند، و ضمن نقد و بیان کاستی‌های مقالات ‏ارائه شده، راه برون‌رفت از اشکالات و شیوه اصلاح و ارتقای آنها را بیان نمایند. ایشان از نویسندگان ‏خواستند تا علاوه بر اعمال آرای داوران، نطرات کارشناسی ارائه شده توسط کارشناسان همایش را مد نظر ‏قرار داده و مقالات خود را تا پایان فروردین 1401 اصلاح و به
دبیرخانه همایش بازگردانند.‏ ادامه در ‏👇👇‏ ‏ ‎ ادامه از ‏👆👆 مقاله اول خانم پیمانه صالحی با عنوان «مرور نظام‌مند و الگوی پیشنهادی مصاحبه» آغازی بود بر ماراتن ‏نفس‌گیری که در ساعت 18:30 به پایان رسید. جلسات بسیار متنوع بودند، و هر جلسه به یکی از محورهای ‏اعلامی همایش اختصاص داشت، در هر جلسه چهار مقاله ارائه شدند، و هیئت رئیسه‌ای مرکب از رئیس و ‏دو کارشناس بر نحوه ارائه و محتوای مقالات نظارت داشتند و آنها را نقد و بررسی می‌کردند. حسب تجربه ‏از حضور در دیگر همایش‌ها، انتظار داشتم تا بعد از جلسه اول، جمعیت حضار با کاهش مواجه شود، اما ‏عجیب آنکه عکس انتظار رخ داد، و جمعیت در هر جلسه رو به فزونی شد. چنانکه شاید در تصاویر دیده ‏باشید در پایان همایش، جمعیت زیادی هنوز در صحن سالن ایستاده و در حال گفت‌وگو و عکس گرفتن ‏بودند. بنابراین جا دارد که به استادان و عوامل برگزاری همایش دست‌مریزاد گفت و تبریک نثارشان کرد.‏ من مقاله‌ام را با عنوان پیش‌گفته، در جلسه سوم با ریاست سرکار خانم دکتر اکرم صالحی و کارشناسی دو ‏استاد، خانم دکتر سورتیجی و دکتر علی ططری ارائه کردم. وقتی پشت تریبون قرار گرفتم به وضوح اشتیاق ‏به شنیدن را در میان حضار احساس کردم، و این حس سبب شد تا با شور و حرارت بیشتری به طرح مباحثم ‏بپردازم.‏ پس از جلسه چهارم، بلافاصله دکتر موسوی، دکتر کاظمی و دکتر ططری میزگردی را شکل دادند، و ‏جمع‌بندیی از همایش ارائه نمودند و به پرسش‌ها پاسخ دادند. ایشان گلایه‌هایی از وضعیت نابسامان تاریخ ‏شفاهی در کشور نیز طرح کردند.‏ سخن آخر اینکه امیدوارم دیگر استان های کشوراز دوستان مازنی سرمشق بگیرند و موجبات برگزاری ‏همایش‌ها، کلاس‌ها و کارگاه‌های تاریخ شفاهی برای علاقه‌مندان را فراهم آورند. ان‌شاءالله ‏ محمدی مهدی عبدالله‌زاده 6 بهمن 1341‏
مثنوی هشت ساله
شماره۳۷: باسلام. اعزام کاروانهای راهیان نوربه مناطق عملیاتی فرصت ارزشمندی است که دراختیارماست. مابای
پاسخ یکی ازاعضای محترم کانال👇👇👇 درباره پست راهیان نور، چند نکته از نگاه مخاطب به ذهنم رسید که با شما درمیون میذارم. ✅مشخصات قهرمان های واقعی روکه اکثرا در دفاع مقدس حضورداشتن رو بگیم و سعی در شناسوندن شهداداشته باشیم تاشنونده در ذهنش اینو به چالش بکشه که قهرمان واقعی چه خصوصیاتی بایدداشته باشه؟چون درراهیان نور،مخاطب فقط قشرمذهبی و انقلابی نیست،هرچندغالب افرادازاین دسته هستند.اماهمین هاهم باید این شاخصه هادرذهنشون تثبیت بشه و جای قهرمان، باغیرقهرمان(فلان سلبریتی)عوض نشه و فردبتونه این قیاس رودرذهنش انجام بده.لازم هم نیست مصداقی بگیم که به مخاطب بربخوره. ✅چه کسانی بگن؟! طبیعتا راویان. ولی کدام راویان؟ افرادی که اطلاعاتشون به روز باشه.نه پایینترازمخاطب.وگرنه اطلاعاتشون به چالش کشیده میشه. تسلط کافی در صحبت کردن و ارتباط بامخاطب داشته باشند و ازچاشنی طنز در بیان مطالب کمک بگیرند. ✅استفاده از یک راوی جوان و آموزش دیده در کنار راویان اصلی که جنگ را لمس کرده اند. ✅تجربه ای که داشتم و برایم جالب نبود، این هست که بیشترراویان داخل اتوبوس در ابتدای صحبت درمورد یک منطقه، ازموقعیت جغرافیایی و آب وهواومساحت و ... صحبت میکنندکه بعدازچندسال متمادی شنیدن این مطالب،چیزی درذهن من نمانده و از بازخوردی که درنگاه دیگران دیدم، این بخش فاقد جذابیت بود.البته گفتنش لازم است اما بدون طول و تفصیل. ✅سبک روایتگری مون هم مثل مستندهای هفته دفاع مقدس مون که چندنفررزمنده و جانباز دعوت میشن تا درموردیک شهید، صحبت کنند،قدیمی شده و خیلی هامون بخاطر حفظ حرمت راوی،باایشان همراهی میکنیم.سبک حرف زدن، تعریف کردن خاطره،استفاده ازقالب طنز میتونه ازاین یکنواختی خارجش کنه. والسّلام
شماره۴۰: شجاعت مثال زدنی فرمانده شهیدمامحمودکاوه_ که همسنگری بااوبرایمان افتخاراست_ دیگرخصوصیات وویژگیهای اوراتحت الشعاع قرارداده است. چه خوب است بنویسیم که: رفتاراوبا نیروهای تحت امرش چگونه بود؟ و رابطه اوبابروجردی وکاظمی وگنجی زاده وقمی چگونه بود؟ و چقدرباصیادشیرازی رابطه داشت؟ و اینکه چقدرقاطعیت داشت؟ و نیروهایش راچگونه تشویق وتنبیه میکرد؟ و... ماهزاران سوال بدون جواب داریم. چه خوب است دراولین فرصت از اوبگوییم وبنویسم که فخرجهان اسلام بود. @masnave8saleh