پاکسازی واژه شهید از دانشگاه برتر ایران!! بخش دوم طنزپردازی! به کمکشان آمد ... ماهی فروشی بالای مغازه خود نوشته بود: 《اهالی محترم در این مکان ماهی تازه به فروش می رسد》 رقیب که تحمل دیدن آنرا نداشت گفت: "اهالی محترم" نیازی نیست چون غیراز اهل این محل نیز مشتری هستند!!.... و آن را پاک کرد! روز بعد آمد گفت: "در این مکان" هم نیازی نیست، چون تو نمی توانی همزمان در دو مکان باشی!!.... و آن راهم پاک کرد! روز دیگر آمد و گفت کلمه "تازه" را هم پاک کن چون تو ماهی دودی نداری! و او نیز چنین کرد! یک روز هم گفت: "به فروش می رسد" را هم پاک کن! چرا که ماهی ها را برای نمایش نگذاشته ای! فقط کلمه "ماهی" مانده بود ولی رقیب می خواست آن هم نباشد! گفت: همه می بینند که تو ماهی می فروشی ! ... اصلا نیازی به تابلو نیست! و ماهی فروش با دست خودش و شعار برجام همه را پاک کرد ؟؟!!...و مشتریان ماهی، دیگر یادشان رفت که آنجا ماهی فروشی بود...!! دشمن نمی خواهد واژه شهید – سید – مجید و... در مکاتبات جهانی دیده شود !! مبادا اینکه کسی بپرسد او چگونه شهید شد؟ و با طراحی چه سازمانی؟ واژه سید نیز باید حذف شود چون نام شیعه زنده می شود و منسوب بودن او به پیامبر(ص)!! واژه مجید هم قرآن مجید را تداعی می کند!! ... و هر واژه ای که بوی اسلام ناب محمدی را بدهد باید حذف شود!! ... حتما داستان شهید مهندس سید مجید شریف واقفی را بخوانید... و حتما به نقل از ویکی لکس و دشمنان او نباشد!! حتی فیلم سیانور را هم نقادانه تماشا کنید نه عامیانه...!! واژه شهید یک ِبرَندِ َبرَنده و ُبرنده دشمن ستیزی است و شیطان بزرگ آمریکا با توان هرچه بیشتر سعی در حذف آن در افکار جهانی را دارد، اما برخی از رسانه های کند غرب زده ایرانی فهم و شعور لازم را ندارند!! حتی در نقشه تهران واژه شهید را غالبا حذف کرده اند!!؟ در حالیکه واژه های طاغوتی، جاسوس و قدیمی ر ادر پرانتز می نویسند ؟؟!! القاب فراماسونری دکترو پروفسور و نیز خان، شاهپور و... حتما باید باشد! اما واژه شهید، آیت الله، جهادگر، جانباز،بسیجی و... سانسور می کنند!!؟ آری! دانشجویی که بداند به برکت خون شهدا بوده است که امنیت داشته و درس خوانده است، مزدور دشمن نمی شود! و در "کنسرت خر برفت و خربرفت " شرکت نمی کند! خودش را ارزان نمی فروشد!! امام حسین (ع) را تنها نمی گذارد!! چون میداند که شهر مدینه کمتر از دو سال بعد عاشورا؟؟ توسط لشکریان یزید قتل عام، غارت و به آتش کشیده شد و مال و جان و ناموس آنان برای دشمن آزاد و ننگ تاریخ شدند و سرانجام دوزخ نصیب آنها می گردد ....!! فراموشمان نشود، چند سال قبل مزدوران آمریکا در عراق و سوریه(داعش) اعلام کردند که قصد کشتار، غارت وجنایت در ایران را دارند! و اگر نبود حماسه آفرینی های مدافعین حرم...!!؟؟ نه در کتاب گینس! بلکه در قرآن، خداوند رحمان ظالم ترین و ملعون ترین مردمان را کتمان کنندگان شهادت معرفی میکند!! چه از رسانه جهانی باشد یا محلی و خصوصی!! حتی در حد کتمان کردن ونگفتن کلید واژه شهید!! از زبان من و شما... حال بعد از این بگوییم و بنویسیم: 《دانشگاه شهید سید مجید شریف واقفی》 و مقامات اصلاح طلب فتنه گر را مجبور به نوشتن کلمه شهید در تابلو و مکاتبات بکنید!! چرا که زنده نگاه داشتن یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست... والسلام

پرده اول :ساعت ۱۸ بعدنماز مغرب و عشا. امیر که شام گروهی را ثبت نام نکرده می پرسد: غذا هست؟ برادر سَیمری: بگذار ببینم بلی یکی هست یکی بهش بده سیمری دنبال امیر می آید. ۳۵۰۰تومان‌میشه. امیر: الان پیشم نیست هم اتاقی بیاد می گیدم می دهم. سیمری: پول را به خودم بیاوری بدهی به کسی دیکر از بچه ها اتاق ندهی )برام عجیب می شود چرا!؟) پرده دوم یک ساعت بعد: بر ادر سیمری: هم اتاتقی ات نیامد؟ امیر: نه پول غذا نمیدی؟ میخام بدم نون بخرم غذا نخوردیم هنوز... امیر: منم معطل نون ام هم اتاقی قزار اومدنی بخره... انگار دیر میاد بیا این کارت من را بگیر....۱۰ تومان بکش. یه نصفه نون هم برا من بگیر. پول خودت هم بردار پرده سوم: یک ربع بعد برادر سیمری: به سرعت در حجره را باز می کند آقا کارت ات مسدود شد رمز را اشتباه گفتی دوبار زدم ...گفت موجودی ناکافی. بار سوم تو نانوایی زدم... گفت رمز اشتباه کارت مسدود شد... خب بیا این شهریه آیت الله صافی... سیمری: تو که داشتی که... نه بابا نگه داشته بودم بر ا اینکه...یک اسکناس ۱۰یی یک اسکناس ۵یی بود. می خواستم‌نگه دارم تبرکی بدهم پدرم... بزنه تو کارش... عوض‌ش تحریک بشه بهم پول بده... بیا این اسکناس ۱۰یی را بگیر... یک ربع بعد برادر سیمری: بیا این ثلث نان و این هم باقی پول ات.... و اینگونه بود که دوشنبه شب، برادر سیمری و بنده شام خوردیم... بماند که هم اتاقی بنده هم که اصرار کرده بودم زود بیا تا شام باهم بخوریم...دیر آمد...نمی دانپ از سر خجالت بود یا چی... گفتم تو آشمزخاته تخم مرغ گذاشتم بزار آب پز بشه بخوریم... می خواست... نان سنگگ خالی بخورد بنده خدا... و این است سرگذشت... ما طلبه ها عادی... )الان فهمیوم چرا برادر سیمری اصرار کرده پول را بیاوری به خودم بدهی...پول نداشت می خواست نان بخرد...بعد هم مرسیدم چرا سهریه صافی نمی گیری مگه؟ گفت به عللی نمی گیرم دیگه!)