از کنار این دوتا رد می شدم که دیدم داشتند از یک دختر گلفروش گل می خریدند آقا گویا میخواست حساب کند که خُرده نداشت... خانم چادری گفت صبر کن انگار من خُرده دارم...
کمی بعد آمدند از کنار من رد شدند ... آقا رو به خانمه با یک لبخند ملیح گفت:
"یادم رفت جمله عاشقانه بگم"
این تعبیر آقا من را به فور یا به قلب فرو برد🤗😔
#عاشقانه_اجتماعی #چادری_ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکتب حاج قاسم سلیمانی
مکان سکو ایستگاه مترو دروازه دولت خط۱ رو به کهریزک...
از پله های خط ۴ می آمدم بالا... دیدم خلنم با موهای زیاد پخش شده از چپ و راست... بدون هیچ پوششی هیچ پوششی تاکید می کنم....
از سمت چپم عبور می کرد جمعیت پشتم زیاد بود نمی تونیتم توقف کنم...هنگام عبور دستم را گرفتم جلوش تا متوجه شود گفتم خانم خانم گناهه گناهه بپوشونید
۱۴:۵۸
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر