eitaa logo
مواعظ
108 دنبال‌کننده
509 عکس
181 ویدیو
0 فایل
جهت تبادل با آیدی زیر هماهنگ کنید @mavaez133
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 چشم‌ها را با اشک بر حسین (ع) باید شست زندگی را به رنگ مهدی (عج) باید دید السّلام علیک یا صاحب الزّمان آجرک اللّه یا بقیّه اللّه في ارضه فی مصیبت جدّک الحسین علیه‌السّلام ◾امسال هم اشکهایمان را نذر آمدنتان می‌کنیم و آنگاه که شعله‌های این ماتم جانمان را سوزاند برای فرجتان دعا می‌خوانیم... ◾️با کسب اذن و اجازه از صاحب عزا حضرت ولیّ‌عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف آماده عزاداری سیّدالشّهدا علیه‌السّلام می‌شویم. 🥀 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ 🥀 وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🥀 وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🥀 وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 پیامبر اکرم (ص) فرمودند : ✨خداوند دوستدار کسی است که حسین را دوست بدارد. (📚 بحارالانوار ) ┅✿💠❀❀💠✿┅┅ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
💠 اشراف به احوال فرزند 🔸این قضیه را از آقای حاج سید صدرالدین جزایری شنیدم و ایشان از آقای حاج میرزا علی محدث‌زاده نقل می‌کرد. 🔹حاج سید صدرالدین می‌گفت: حاج میرزا علی نقل کرد: کسی از من برای روضه دهه محرم دعوت کرد. من هم به آن شخص وعده دادم. بعد پدرم را در خواب دیدم و ایشان به من فرمود: شما آنجا نرو، یک پیرزنی از دروازه غار می‌آید و از تو دعوت می‌کند. تو آن را بپذیر. (البته تردید دارم کلمه «دروازه غار» در عبارت حاج شیخ عباس بود یا نبود، ولی در ذیل داستان هست که آن پیرزن از دروازه غار آمده بود). 🔸آقای حاج میرزا علی می‌گفت: به پدرم گفتم: چرا نپذیرم، من به آن شخص وعده داده‌ام؟ پدرم گفت: چون پولی که او می‌خواهد به تو بدهد، پول ربوی است. گفتم: من وعده را فسخ می‌کنم، ولی لابد او خواهد پرسید که چرا فسخ می‌کنم، آیا علت فسخ را بگویم؟ 🔹پدرم گفت: فعلا من نمی‌توانم در این مورد چیزی بگویم، ولی می‌گویم که آنجا نرو. حاج میرزا علی گفت: از خواب بیدار شدم. روز موعد، آن شخص سراغ من آمد و گفت: شما وعده دادید، چرا نمی‌آیید؟ گفتم: نمی‌آیم. آن شخص اصرار کرد که علّت چیست؟ سرانجام مجبور شدم استخاره کنم که نکته‌اش را بگویم یا نه؟ استخاره کردم و خوب آمد. گفتم: پدرم امر کرده که نروم و جریان خواب را برای او گفتم. آن شخص شروع کرد به گریه کردن و گفت: من این کاره نبودم، ولی این دفعه این کار را کردم و دیگر من توبه کردم. گفتم: این دفعه که من به پدرم قول دادم، لذا نمی‌آیم، ولی یک وقت دیگر اگر بر توبه‌ات باقی ماندی، می‌آیم. 🔸بعد از آن زنی آمد و مرا برای روضه دعوت کرد. او در دروازه غار - که محله فقراست - منزل محقّری داشت. در آن مجلس چند زن دیگر هم شرکت می‌کردند. من دهه محرم را آنجا منبر رفتم. شب دهم که روضه تمام شد، آن پیرزن ده‌ تا تک تومانی به من داد. 🔹روز عاشورا نزدیک مغرب مشغول وضو گرفتن بودم و می‌خواستم به مسجد بروم. در همان لحظه در ذهنم خطور کرد که این چه توصیه‌ای بود پدرم به من کرد که در مجلس آن پیرزن منبر بروم و روز آخر هم ده تومان به من بدهد؟! وقتی این فکر به ذهنم خطور کرد، در زده شد و زنی آمد و گفت: من یکی از آن‌هایی بودم که پای منبر شما در دروازه غار می‌نشستم، سپس هزار تومان به من داد. در آن زمان هزار تومان پول خیلی زیادی بود. (📚جرعه‌ای از دریا ، ج ۲ ، ص ۵۰۷) 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
🟢 شیعه واقعی ! 🌷امام کاظم علیه السلام فرمودند: اگر شیعیانم را زیر و رو کنم، جز ادّعا چیز دیگری ندارند و اگر آنان را آزمایش کنم سر از ارتداد درآورند. و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص و بی‌غش نباشد و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکانم نمانند ... فراوانند افرادی که بر پشتی‌ها تکیه می‌زنند و می‌گویند: ما شیعه علی علیه السلام هستیم! شیعه علی علیه السلام کسی است که کردارش گواه رفتارش باشد. (📚روضه کافی ، ج۱ ، ص۴۷۱) 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
🏴 اشک بر امام حسین علیه السلام، درمان بیماری های روحی و جسمی 🌷امام رضا علیه السلام فرمودند: اشک بر حسین (ع) ، گناهان بزرگ را فرو می‌ریزد. (📚 بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۴) طبق فرموده امام صادق علیه السلام، یکی از علل بیماری، گناه است. بنابراین، توبه و هر عاملی که پاک کننده گناهان باشد، می تواند درمان بیماری باشد. در نتیجه طبق فرمایش امام رضا علیه السلام، اشک بر امام حسین علیه السلام پاک کننده گناهان و به تبع آن شفای بیماری است. 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
📿تسبیح از جنس تربت ذکر گفتن با تسبیح تربت فضیلت بسیار دارد و حتی در روایات آمده است: در دست داشتن تسبیح تربت هر چند ذکر نگوید، ثواب ذکر الهی برای او نوشته می شود. ( 📚 بحارالانوار ) 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
🔴 حکایت تکان دهنده فرزند شیخ رجبعلی خیاط از پدرش در مورد یک زن بی حجاب یکی از دوستان پدرم می‌گفت: یک روز با جناب شیخ به جایی می‌رفتیم، یکدفعه من دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لباس شیکی داشت نگاه می‌کند! از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می‌گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خودش اینطور نگاه می‌کند! فهمید! گفت: تو هم می‌خواهی ببینی که من چه می‌بینم! ببین! من نگاه کردم دیدم همین طور از بدن آن زن، مثل سرب گداخته، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد! و آتش او به کسانیکه چشم‌هایشان به دنبال اوست سرایت می‌کند. جناب شیخ گفت: ... او راه می‌رود و مردم را همین طور با خودش به آتش جهنم می‌برد. 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
🌷امام حسین علیه السلام فرمودند: توجه داشته باشید که احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت های الهی است، پس نسبت به نعمت ها‌ روی برنگردان و گرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهید شد. ( 📚 نهج الشهاده ) ▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ ▪️ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
🏴 هفت مصیبت که بر خاندان اباعبدالله‌الحسين (ع) وارد شد امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود. ۱. ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله نمودند و کعب نیزه به ما می‌زدند. ۲. سرهای شهدا را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب (سلام الله علیها) و ام‌کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم ستوران قرار می‌گرفت. ۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می‌ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد، چون دست‌هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید. ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: ای مردم بکشید آن‌ها را که در اسلام هیچ‌گونه احترامی ندارند. ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه‌ی یهود و نصاری عبور دادند. ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت. ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم. اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]