زنان آمرلی از ترس، هر کدام یک نارنجک به خودشان بسته بودند تا قبل از اسیر شدن آن را منفجر کنند. آنها اسلحه به دست گرفته بودند تا در کنار مردانشان از شهرشان دفاع کنند. در چنین شرایطی بود که قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس با هلی کوپتر در قلب محاصره نشستند. نیروهای مدافع شهر آمرلی از دیدن فرمانده ایرانی و یار عراقی اش جان گرفتند. قاسم سلیمانی نیروهای مدافع شهر را سازماندهی کرد با تدبیر او راه های ورود داعش به شهر بسته شد. بعد از نظم گرفتن اوضاع داخلی شهر با بیسیم نیروهای حشدالشعبی و ارتش عراق را از بیرون شهر هدایت کرد تا به نقاط آسیب پذیر حلقه محاصره که از هلی کوپتر شناسایی کرده بود حمله کنند. با هدایت نیروها از داخل و خارج شهر حلقه محاصره داعشی ها شکست و بیشتر نیروهایشان تار و مار شدند. زنان و دختران آمرلی بیش از همه، شاد بودند.
برداشتی از کتاب "نامزد گلوله ها" سفری به زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=645
💎 به میامین بپیوندید:
ble.ir/join/NGM4MWNkYj
اگر کسی توانست مشرف شود که چه بهتر، اما اگر به هر دلیلی موفق نشد اربعین کربلا باشد. برود یک جایی با خودش یک دقیقه خلوت کند و با جانش یک سلام به آقا عرض کند. این زائر اربعین نوشته میشود.
آیت الله فاطمی نیا
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
ذاکر گسنوف، از مسکو آمده. می شود بپرسی مسلمان به دنیا آمده یا بعدا مسلمان شده؟ رضی و ذاکر جملاتی را سریع رد و بدل میکنند. رضی می گوید: ایشان قبل ترها مسیحی بوده، اما بسیار اهل تحقیق و مطالعه است. کتابهای بسیاری در مورد ادیان و مذاهب مختلف خوانده، در بین کتابهایی که خوانده کتابی دربارهی امام حسین (ع) میبیند و از طریق آن کتاب با تشیع آشنا میشود. میگوید آن کتاب باعث شد که بفهمد امام حسین (ع) روح تشیع است و بدون عاشورا تشیع پیکره ای مرده بود. ایشان بعد از مطالعهی آن کتاب علاقهمند میشود تا در مورد امام حسین (ع) بیشتر بداند. بنابراین کتابهای دیگری درباره ی تشیع و مشخصا امام حسین (ع) مطالعه می کند. در واقع، همانطور که خود آقای گسنوف گفت ایشان اسلامش را از امام حسین دریافت کرده است.
برداشتی از کتاب به "به سفارش مادرم" بیست و چند روایت از ماموریتی خانوادگی در عراق
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=2165
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
اگر این دو کار را انجام دهید، خیلی پیش روی کردهاید: یکی نماز اول وقت، دیگری دروغ نگفتن. اگر این کارها را کردید، فهم شما عوض میشود؛ یعنی درک دیگری از مسائل پیدا میکنید. الان نمیتوانید این را از ما قبول کنید، ولی وقتی خودتان به آن رسیدید، قبول میکنید.
آیت الله بهاء الدینی
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
حارث چندین بار حرف تعویذ گرفتن را پیش کشیده بود. حلیمه هر بار گفته بود این بچه نیاز به هیچ حرزی ندارد. نمیتوانست بگوید که چرا؛ اثباتش سخت بود اما سرانجام روزی مجبور شد رازش را بر حارث آشکار کند رازی که چندین ماه در سینه نگه داشته بود. تعویذی که مخفی کرده بود را آورد. به حارث گفت: اين تعویذ را به یاد داری؟ هبه مادرت است. خودت بیندازش گردن بچه. حارث گفت: مرا امتحان میکنی یا تعویذ را؟ حلیمه گفت: هیچکدام، میخواهم لبانت را بدوزم. حارث تعویذ را در مشت گرفت صبر کرد تا بچه رویش را برگرداند؛ آن وقت بندِ مشکی تعویذ را به آرامی از پشت سر بچه رد کرد هنوز دستش را پس نکشیده بود که تعویذ جلوی پایش افتاد. بچه نگذاشته بود پوست چرم تعویذ با پوست بدنش تماس پیدا کند. حلیمه گفت: دوباره امتحان کن پسر سعدی. حارث گفت: رمزی دارد؟ حلیمه گفت: نه. باور نیاز دارد. حارث گفت اینبار تو بینداز. حلیمه پذیرفت صبر کرد تا حواس بچه رفت پی شعله پیسوز. بعد بند مشکی تسمه تعویذ را بی هوا از پشت سر انداخت گردن بچه. همین که حلیمه بند را رها کرد بچه بند تعویذ را مثل دم مارمولکی گرفت و آن را انداخت روی زمین. حارث تعویذ را برداشت و به چشم کشید و با ترس گفت: کاهنان این را ببینند، چه حکمی میدهند؟
برداشتی از کتاب "سه کاهن" داستان محافظت حلیمه از جان پیامبر(ص) در مقابل کاهنان
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=1510
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
باید مسلمانان در جامعهی اسلامی، از حالت بیتفاوتی نسبت به یکدیگر خارج بشوند. یکی از فصول زندگی رسول اکرم (ص) این بود که فضای بی تفاوتی را، به فضای محبت، برادری و ایجاد یک مجموعهی همکار با یکدیگر تبدیل کند.
رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۶۸/۰۷/۲۸
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
خداوند لشکرها میفرماید که تمامی ملل (طوایف) را تکان خواهم داد و «حِمَدَه» همه ملتها خواهد آمد و من این خانه را مملو از جلال خواهم کرد. خداوند لشکرها میفرماید: که نقره از آن من است و طلا از آن من. خداوند لشکرها میفرماید که خانه آخرین من از خانه اولین من جلال و عزت عظیم تری خواهد داشت و خداوند لشکرها میفرماید که در این مکان به شما "شالوم" خواهم بخشید. حگی نبی، فصل2 بند 7
این متن را از یکی از نسخ سریانی کتب مقدس ترجمه کرده ام. در ادامه اثبات می کنیم که «حِمَدَه» همان احمد و "شالوم" همان اسلام است و سپس آیاتی از عهد عتیق را بررسی می کنیم که به معراج پیامبر (ص) اشاره دارد و تطابق عجیبی با آیات قرآن دارد.
برداشتی از کتاب "محمد (ص) در تورات و انجیل" نویسنده: پروفسور عبدالاحد داود، اسقف سابق بنیامین کلدانی
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
برای آشنایی و یا خرید کتاب هایی با موضوع پیامبر اکرم (ص) و امام رضا (ع) به لینک های زیر مراجعه کنید:
پیامبر اکرم (ص)
امام رضا (ع)
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
جابر از پیامبر (ص) پرسید که اولین چیزی که خدا آفرید چه بود؟ پیامبر (ص) فرمود: «نور پیامبرت بود که خدا آن را آفرید، سپس همه خوبیها را از آن خلق کرد» اهلتحقیق به این میگویند حقیقت محمدیه (ص)
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
ماهان یک ایرانی است که برای شفای چشم های کور فرزندش شهر به شهر در پی طبیب میگردد. به او خبر میرسد که در مدینه پیامبری از جانب خدا نازل شده و اعجاز میکند. او به قصد شفای چشمان فرزندش به مدینه میرود و در آخر فرزند او شفا پیدا میکند. ماهان که در حین سفرش در جریان واقعه غدیر خم قرار گرفته است، شروع به نوشتن تاریخ سفر خود و همچنین ماجرای غدیر خم میکند. او راهی ایران میشود تا ایرانیان را از واقعه غدیر آگاه سازد اما در بین راه بصورت اتفاقی متوجه توطئه کفار برای ترور پیامبر (ص) میشود.
خلاصه ای از رمان "کتاب مخفی" روایت تاریخی با موضوع غدیر و ترور پیامبر (ص)
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه وی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=590
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
هرگاه مومن طغیان کند و گِل آلود شود، خداوند گودالی سدّ راه او قرار می دهد تا در آن بیوفتد و گِل هایش ته نشین شود. یعنی با ابتلائات او را زلال می کند. البته اگر استغفار کنیم نیازی به این راه بندان ها و گیر ها نخواهد بود.
مصباح الهدی ص54
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
آیت الله جاودان فرمودند: آیت الله بروجردی خادمی داشت که در صدد بود پای ایشان را ببوسد اما هیچ وقت نتوانست به این امر موفق شود. چون هر باری که تصمیم می گرفت، آقا اجازه نمی دادند خادم نقل می کرد با رحلت آیت الله بروجردی، زمانی که بدن مطهرشان روی تخت غسالخانه بود با خودم گفتم الان بهترین زمانی است که می توانم پای ایشان را ببوسم. تا این فکر به سراغم آمد، دیدم آیت الله بروجردی پاهای خود را جمع کرده است.
برداشتی از کتاب "از داستان ها باید آموخت" مجموعه داستان های پند آموز علماء و صلحاء
برای خرید این کتاب روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=544
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0