فلج شده بود و پس از فوت پدرش مادربزرگش او را سرپرستی می کرد. به پزشکان زیادی مراجعه کردند اما درمان نشد. شبی همراه مادربزرگ خود برای شفا گرفتن به مقام صاحب الزمان (عج) در شهر حله رفتند. پس از توسل تشرف حاصل شد. حضرت به او فرمودند: بایست! گفت: آخر من سالهاست نایستاده ام. چگونه؟ حضرت مجدد فرمودند به اذن الله بایست! با کمک امام (عج) از جای بلند شد. خبر شفا گرفتن پیچید. مردم برای تبرک جستن هجوم آوردند. آنقدر لباسش تکه تکه شد که لباسی نو جایگزین آن کردند.
برداشتی از کتاب "داستان هایی از امام زمان (عج)" 139 داستان از کتاب بحارالانوار درباره امام زمان (عج)
برای خرید این کتاب روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=443
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
اگر میخواهی قدر مادرت را بفهمی یک شب دو تا آجر به شکمت ببند و بخواب، متوجه سختی بارداری خواهی شد. خلاصه اگر پدر و مادر ناراضی باشند. کارت گیر است و سلب توفیق می شوی. حتی سعی کن جلوی آنان مؤدب بنشینی و پاهایت را دراز نکنی!
آیت الله مجتهدی تهرانی
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
قمر السادات زود دست به کار شد. دوست نداشت بعد از مرگش گرد غم بر چهرۀ محمد حسین بنشیند. قبل از فوت وصیت کرد که بعد از مرگش سید محمد حسین حتماً زن بگیرد. حتی یکی از دوستانش را هم معرفی کرد. دو سال بعد از فوت همسرش، محمدحسین مجدداً با «منصوره روزبه» ازدواج کرد تا به وصیت قمر السادات عمل کند. منصوره خانم میگفت: چهارده سال و نیم با ایشان زندگی کردم یک دفعه اتفاق نیفتاد که ایشان تشر بزنند و یا عصبانی بشوند. اصلاً و ابداً اوقات تلخی نمیکرد. در این چهارده سال و نیم، حتی دستور دادن هم از ایشان ندیدم!
برداشتی از کتاب "اقیانوس آرام" چند روایت کوتاه از سبک زندگی علامه سید محمدحسین طباطبایی.
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=1346
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
همۀ مردم نیکان را به خانه خود دعوت میکنند؛ جز خدا که بدها را به خانۀ خود دعوت میکند کسانی که خراب کردند «و عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِينينَ وَسُنَّتُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ» روش تو این است که کسی که معتد است و کار خلاف کرده، نگاه میداری که کجا می خواهی بروی!؟
آیت الله سید حسن عاملی
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
درجه سرداری حسین را سال 97 بهش دادند اما اصلا توی این وادی ها نبود؛ میگفت: یکی از همکار هام همهی کارم را پیگیری کرده، من اصلاً خبر نداشتم. درجه اش را که گرفت، با لباس نظامیاش آمد خانه. نعیمه خیلی ذوق کرد. با اصرار، چند تا عکس ازش گرفت؛ بعد لباسش را درآورد، آویزان کرد توی کمد؛ که هنوز هم هست. همین تمام کلا لباس نظامی نمیپوشید میگفت حاجی (حاج قاسم) بهم گفت حالا که درجه زدی بپوشش. من هم گفتم: حاجی من روزی که آمدم پیش شما با لباس بسیجی آمدم. هنوز هم همان لباس بسیج را قبول دارم. الان هم با همین لباسم میآیم سرکار.
برداشتی از کتاب "دلبافته" خاطرات زهرا قاسمی، همسر سردار شهید، حسین پورجعفری
برای خرید این کتاب روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=1643
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
پیش از آنکه منزل عوض کنید. آرزوهای مرده ها را عملی کنید. آنان آرزو میکنند که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند و عملی مورد رضایت خداوند انجام دهند.
شیخ رجبعلی خیاط
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
برای آشنایی و خرید کتاب هایی با موضوع "اربعین حسینی" با تخفیف ویژه می توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://mayaminbook.ir/product-tag/arbaeen
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
به پدرم توضیح دادم که اسلام برای ذبح گوسفند احکام خاصی دارد، مثلا حیوان نباید ذبح شدن هم نوع خودش را ببیند چون وقتی حیوان این صحنه را میبیند یک استرسی به او وارد میشود که در گوشتش تولید سم میکند و این سم برای انسان مضر است. اینها را قبلاً در کتاب خوانده بودم. پدرم گفت: اشکالی ندارد این دین را برای ادامه زندگی انتخاب کرده ای پس هر چه بگوید باید انجام بدهی. پدر و مادرم خیلی خوشحال بودند از اینکه خدا را میپرستم. نام دین برایشان مهم نبود. تا مدتی بعد از مسلمان شدن فقط تخم مرغ و ماهی و برنج میخوردم چون قیمت گوشت حلال خیلی گرانتر از گوشت معمولی بود و من توانایی خرید آن را نداشتم.
برداشتی از کتاب "تولد در سائوپائولو" خاطرات کامیلا سِلِستینو به کوشش بهزاد دانشگر
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=1336
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
اگر میخواهی خدای تعالی به تو کمک کند و از برکات خدا کمال استفاده را بکنی با حرف نمیشود. در خلوت و جلوت باید محرمات الهی را ترک کرد. باید توطئه، دروغگویی، تهمت، کم فروشی، کلاهگذاری و شیطنت را که اسمش را عقل گذاشتهایم کنار بگذاریم.
آیت الله بهاءالدینی
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
قرآن کتاب انسان است نه کتاب «لا انسان» باید اول انسان شد بعد به این کتاب مراجعه کرد. هوی و هوس اگر بگذارد انسان با کتاب خدا آشنا میشود اگر کسی با کتاب و دستگاه خدا آشنا شد، معارف اسلام را وجدان کرد، شرق و غرب هم حریف او نیست خیال نکنید شرق و غرب با همه نقشه ها و توطئه ها بتوانند يک مؤمن الهی را تکان دهند. اگر دستهای به فرهنگ غرب و دستهای دیگر به فرهنگ شرق متمایل شده اند، به خاطر این است که با دستگاه خدا آشنا نیستند. اگر کسی با کتاب و دستگاه خدا آشنا شد نمیتواند ربوبیت حق را با ربوبیت دیگری عوض.
برداشتی از کتاب "نردبان آسمان" مجموعه درس های اخلاق آیت الله بهاء الدینی (ره)
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=1546
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
خیلی از اوقات گرفتاری ما مال این است که دل مادر یک کمی کدر است. یک ذره از شما تلخ است. اگر مادر دلش خوش شود، زندگی شما فرق می کند. چشم گفتن و اطاعت دقیق لازم است.
آیت الله جاودان
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
سید حسن نصرالله در یکی از جلسات می گفت: شروع جنگ ۳۳ روزه حاج قاسم از تهران آمد دمشق با من تماس گرفت. گفت میخواهم بیایم پیش شما آن روز در ضاحیه ی جنوبی بودیم گفتم یعنی چه؟! اصلاً چنین چیزی امکان ندارد همه ی پلها را زده اند. راه ها بسته اند جنگنده های اسرائیل هر هدفی را میزنند وضعیت کاملاً جنگی ست. اصلاً نمیشود به ضاحیه رسید. حاج قاسم اصرار کرد و گفت اگر ماشین نفرستید خودم راه میافتم و می آیم! پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند. او یک فرمانده سپاه بود می توانست در تهران بنشیند به دیگری بگوید بیاید اینجا جلسه بگذارد و مسائل را طبیعی و خوب پیگیری کند و خودش هم هر شش ماه سری به لبنان بزند؛ برخی فرماندهان همین طور رفتار میکنند. اما از سال ۱۹۹۸ که حاج قاسم را شناختم و رابطه مان با او شروع شد، به ندرت ما پیش او رفتیم همیشه او بود که می آمد پیش ما.
برداشتی از کتاب "حاج قاسمی که من می شناسم" روایت رفاقت چهل ساله
برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید:
mayaminbook.ir/?p=470
💎 به میامین بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0