مذهــبـیـون
تازخمسربابارومیبینه بااشکزخمبابارومیشوره...😭💔
بیبییادیهچیزیمیوفته
یاداونشبیکهتومدینه
آقامونازدیدنزهراشداشت
سرشوبهدیوارمیزدودرخفاگریهمیکرد...💔
وقتیاسمابهآقاگفتن:
مولایمنپیشبچههااینجوریگریه
نکن،دقمیکنن...😭💔
مذهــبـیـون
باباجانبهماگفتیگریهنکنیم خودتچرانالهمیزدی...🥀
آقابهاسمامیگنکهاخهگریهام
ازاینهزهرابهمندردودلاشرونگفت...💔😭
نمیدونمچهسریهآخرهمهی
روضههایجوریتهشبهقصهی
کوچهومادرکشیدهمیشه...🥀
خدایاخیلیسختهبرایمردی
کهغیرتاللههستجلویچشماش
خانومشو
عزیزترازوجودشو
یهمردنامحرمبزنه...💔