eitaa logo
Hanifa|حَنــیٓفــٰـا
847 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
240 فایل
《﷽》 حَنــیٓفــٰـا~مسلمان‌واقعے‌🌿... کانالےازاجتماع‌پست‌هاےمذهبےوسیاسی😎🇮🇷 بخـــــون‌مومݧ📮•. @shorotema بیسیم‌بگوشــــیم📞!- https://harfeto.timefriend.net/17344238731677 وقف‌ٰحضرٺ‌یٓاس‌دڵبࢪ..🌼💛! کپےبادوصلواتヅ🌾•. آغازنوڪرے ‌۱٤۰۰/۱/۱٤🗓
مشاهده در ایتا
دانلود
──『♥️🌿』── - یڪےاز‌فرمول‌هاۍ‌نزدیڪےو‌ارتباط‌قلبۍ با‌مولا‌امام‌الزمان‌اینست‌ڪہ‌‌ثواب‌هرڪار مستحبۍ‌‌مان‌را‌بہ‌آن‌حضرت‌‌بزرگوار‌ هدیہ‌بڪنیم. . ، ازنماز‌شب‌گرفتہ‌تا‌‌شستن‌ظروف‌خانہ...! - - 🖤⃟🔗¦↫ " 🖤⃟🔗¦↫ " ـ ـ ـ ـ ـــــــ𑁍ـــــــ ـ ـ ـ ـ
•|♥🕊|• ⚠️ 🌱بیاید همیشه یه طوری تویِ پیوے و دایرڪت چت ڪنیم🤳🏼📱 ڪه انگآر فردا قراره اسڪرین شات هاش بیاد
🌍'⚡️ تـــــا گردش جهان و دور آسمان بپاست! 💛💥' نور ایزدی همیشه رهنمای ماست! اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌱 🕊
... |🍃🌱|... 🌸 . ○|رویاهات‌رو‌دنبآل‌کن‌تا‌🌴 ○|به‌دستشون‌‌بیاری‌هیچ‌💚🌿 ○|چیزی‌غیر‌ممکن‌نیست!
شده تا حالا از خودمون بپرسیم چرا انقدر راحت غیبت میکنیم؟! تقریبا اکثرمون بدون هیچ توجهی درگیرش هستیم... این همه سفارش به دوری از غیبت چرا عین خیالمون نیست؟! چون قبحش ریخته واسمون... ریخته شدن قبح گناه یعنی چی؟! یعنی اینکه گناه عادی شده واسمون! وقتی هم که عادی شه نه حیایی نه خجالتی نه چیزی دائم و مکرر هم هِی گناهمونو تکرار میکنیم...
‹🖇🍂› - - جـآن‌بِہ‌دیـدآرِطُ‌یِڪ‌روزفَـداخواهَـم‌ڪَرد😌🍁• ‌- - 🍁⃟🖇¦⇢ ••
دلی که گشت اسیرِ تو، محفلش روشن کسی که گشت خرابِ تو، خانه اش آباد... السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ ‌‌‌‌‌‌‌‌ هر کجا باشید او با شماست:) •🌿•!
🌱فقط خداست که خطا نمیکند... همه انسان ها گاهی خطامیکنند.. بیاییم به هم فرصت عذرخواهی بدهیم ... •
「جنگلِ موهایت را بپوشان بآنو حجاب پوشش زیبایـے توست .. 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منمــــ دلم تنگ شدهـــ دلم یه حرم میخواد😔 ⭑┄┉┉┉♥️┉‌┉┉┄⭑
🌹 یک هفته قبل از شهادتش از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه جهاد می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت میکند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟ چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت:چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم. دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم وادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است! . جهاد شهید شده بود 🌿 راوی: مادر شهید