eitaa logo
MajidBehestani مجید بهستانی
3.8هزار دنبال‌کننده
57 عکس
28 ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @MajidBehestani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🔊 حرفِ نو 🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ✅نسبت الهیات، علم و تمدن 👥 گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض 🔹 فیاض: سکولاریسم هم به الهیات نیاز دارد/ ویکو متاثر از الهیات ابن خلدون تاریخ جدید اروپا را نوشت/ تفسیر اومانیستی از انسان در جهان اسلام با ابن عربی شروع شد/ پس از الهیات، ابتدا حوزه هنر متحول می شود و بعد سایر شاخه های دانش/ شیطان پرستی هم نوعی دینداری دارد/ امام خمینی از انقلاب کلامی شروع کرد، به انقلاب فقهی رسید و سپس انقلاب سیاسی./ امام در قم تنها بود [و حتی] مطهری متأثر از علامه مخالف انقلاب بود. 📆 ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۲ 🔹فیلم کامل این گفتگو را میتوانید در کانال آپارات حرف نو تماشا کنید. ⏯ https://aparat.com/v/6fdjJ ✅🆔 www.aparat.com/new_harf ✅🆔 eitaa.com/new_harf ✅🆔 t.me/new_harf
هدایت شده از 🔊 حرفِ نو 🎥
صوت.mp3
41.44M
🔈 مجموعه پادکست های حرف نو 🔈 ✅ نسبت الهیات، علم و تمدن 👥 گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض 🔹 فیاض: سکولاریسم هم به الهیات نیاز دارد/ ویکو متاثر از الهیات ابن خلدون تاریج جدید اروپا را نوشت/ تفسیر اومانیستی از انسان در جهان اسلام با ابن عربی شروع شد/ پس از الهیات، ابتدا حوزه هنر متحول می شود و بعد سایر شاخه های دانش/ شیطان پرستی هم نوعی دینداری دارد/ امام خمینی از انقلاب کلامی شروع کرد، به انقلاب فقهی رسید و سپس انقلاب سیاسی./ امام در قم تنها بود [و حتی] مطهری متأثر از علامه مخالف انقلاب بود. 📆 ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۲ 🔹فیلم کامل این گفتگو را میتوانید در کانال آپارات حرف نو تماشا کنید. ⏯ https://aparat.com/v/6fdjJ ✅🆔 t.me/new_harf ✅🆔 eitaa.com/new_harf ✅🆔 www.aparat.com/new_harf
درباره شهاب المجتهدین عجول زاده مجید بهستانی نقد کردن کار خوبی است و هشیاری و دقت نقدکننده و نقدشونده را بالا می‌برد. ولی نمیدانم چرا بعضی افراد مثل شهاب آقازاده آیت‌الله حائری شیرازی با قضاوت‌های عجولانه و تحلیل‌های سطحی جامعه و نخبگان را از این خیر عظیم محروم میدارند؟ حال چرا اصرار دارند خطاب اصلی قلم شان رهبر انقلاب باشند که وقت باارزشی دارد؟ به یک نمونه از نوشتجات اخیر نگاه کنید. نوشته: «دقیقا یکسال پیش در یک تیر ۱۴۰۱ وقتی پوتین پس از حمله به اوکراین با رهبر ایران دیدار کرد ...» و رهبری طی سخنانی از جنگ پیش‌دستانه روسیه علیه اوکراین حمایت، آن را علیه ناتو و ناشی از تحرکات آمریکا خواند. حالا بماند که رهبر انقلاب اصل تجاوز و کشتار مردم را مردود دانستند و ایران برای اتمام جنگ تلاشهایی داشته است. ولی گویا مدعی اجتهاد یک فرض مهم دارد که اگر «فضای بین المللی این تجاوز را محکوم می‌نمود»، رهبری نباید تایید میکرد. و اینکه گفتن این جنگ مقدمه تحول در ساختار قدرت جهانی است توجیهی برای یک تصمیم غلط بود. چرا؟ چون یکسال گذشته و ساختار نظم بین‌الملی تغییری نکرده! حالا نتیجه این حمایت چه ضرری داشت؟ مینویسد: اولا تابستان گذشته اروپا و آمریکا همه شروط ایران را پذیرفته بودند و فقط مانده بود ایران بله بگوید. که نگفت! همان احتمال زمستان سخت! باید گاز ایران جایگزین گاز روسیه برای اروپا میشد که نشد! حتی غربیها گفتن خون مهسا به پدرش مربوطه، و حداکثر به ملت شریف ایران! آقای خامنه‌ای!تو رو خدا برجام رو احیا کن! آقای خامنه‌ای! تو رو خدا گاز بده! اما خداوند زمستان را برای اروپاییان بهار کرد، و تیر مسکو و تهران به سنگ خورد! روسیاهی ماند برای زغالی! نخندید! مدعی اجتهاد چیز دیگری هم دارد: «جنگ آغاز شد اما پیچ تاریخی آن به عکس پیش بینی رهبری به چپ نپیچید بلکه به راست پیچید. امروز که روسیه گرفتار جنگ داخلی شده و گروه شبه نظامی روسی مهم واگنر، کودتا نموده و رسما در حال خلع نمودن پوتین از قدرت است...» ترمز! طلبه ای که با عجله خود را مجتهد بخواند، بعید نیست رطب و یابس ببافد، مقدمات غلط، نتایج اباطیل! آقای مدعی اجتهاد! از کجا درآوردی تابستان قبل آمریکا از همه شروط خود دست شست و به همه شروط ایران تن داد؟ کدام کشور بغیر از آمریکا پاییز گذشته به درخواست ایران برای ازسرگیری مذاکرات جواب رد داد و گفت منتظر تحولات خیابانی داخلی ایران می‌مانند؟ چرا از ابتدای مذاکرات احیا، چه دولت روحانی چه دولت رئیسی آمریکایی ها تصریح کردند نمی‌توانند تضمین بدهند که ایران از منافع اقتصادی برجام بهره‌برداری کند؟ از نظر آقای احتمالا مجتهد تابعیت از خوشایند کشورهای ناتو تامین کننده منافع ملی است ولی غیر از آن نه؟! حتما اینم تقیه است! حالا اینا هیچ! روسیه گرفتار جنگ داخلی شده ؟! کودتا شده ؟! موقعیت پوتین متزلزل شده؟! بجای نقد و بررسی، لازم است شهاب را در این روزهای گرم سال، به مصرف عرقیجات خنک دعوت کنیم: بهتر نبود برای نقد تصمیم رهبری، به خودت ۲۴ ساعت دیگه مهلت می‌دادی شورش واگنر آرام میشد، و بعد اجتهاد میکردی؟! این همه عجله برای چی؟ https://eitaa.com/mbehestani
چرا شوروی و بریتانیا به رضاخان راضی شدند؟ مجید بهستانی روح الله رمضانی در کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران» اگر چه در نقد دوران پیشاپهلوی قلم صریحی دارد ولی با کودتای رضاخانی قلمش گرفتار تعارف و تردید میشود. از باب نمونه، او چنین می آورد که هر دو دولت بریتانیا و شوروی برای تأمین منافع خود نیازمند یک دولت مرکزی قوی در ایران بودند که دولت کودتائی این اطمینان خاطر را به آنها داد که این همان دولتی است که آنها سالها منتظر ظهورش بودند. به عبارت دیگر، تحقیق او کنکاش نمی کند که چطور دو ابرقدرت وقت که تا همین اواخر، و از جمله در توافق 1919، تلاش داشتند ایران را تحت الحمایه و تحت تقسیم ببرند، به ناگاه مشترکا موافق خروج قوای نظامی از ایران، و تضعیف متحدان قدیمی خویش شدند؛ مانند شیخ خزعل و جریان پلیس جنوب برای انگلستان، یا صرف نظر از نفت شمال برای شوروی؟ این در حالی است که همچنان سلطنت قاجاریه و احمدشاه روی کار بودند، و صرفاً رضاخان به عنوان وزیر دفاع و بعد نخست وزیر جدید روی کار آمده است. چرا هیچکدام از نخست وزیران سابق مانند قوام السطنه، مستوفی الممالک، یا مشیرالدوله نتوانستند توأمان منافع دو قدرت را تأمین کنند؟ خصوصا آنکه دولتهای پساکودتا با اتخاذ سیاست «قدرت سوم» با ادعای استقلال بیشتر از قدرتهای روسی و انگلیسی، به سمت ایالات متحده گرایش یافته بودند. آیا می توان پذیرفت که این دو کشور در حالی که در صحنه بین المللی با آمریکا درگیری داشتند، به حضور سیاسی-اقتصادی آنها در خاک ایران رضایت داده بودند؟ در حالی که با امتیاز انحصاری نفت شمال برای روسها مخالفت شد، همین امتیاز به مدت پنج سال به یک شرکت آمریکائی استاندارد نیوجرسی واگذار گردید. هر چند روسها و انگلیسیها نسبت به این امتیاز نفتی به آمریکا اعتراض کردند، ولی دولت ایران با یک دعوی حقوقی اعتراضات را نادیده گرفت (ص 247). آیا پیش از این چنین امری سابقه داشته است ؟ حتی زمانی که دکتر میلسپو سکان امور مالی ایران را بر عهده گرفت، این دو کشور یا استقبال می کنند یا مخالفت جدی نمی کنند، تا دست او برای اصلاحات اقتصادی باز باشد. رمضانی این را نیز مدیون فضای بین الملل و سیاست حمایتگرانه از دولت مرکزی قوی برمی شمارد (ص 251). در واقع روشن نیست که چرا دولتهای پساکودتا توانسته بودند منافع ملی هر دو قدرت خارجی را تأمین کنند به نحوی که از بسیاری از منافع دیگر خویش چشم بپوشند، که پیش از آن، به بهانه آن موارد، بارها در امور داخلی دخالت کردند؟ در این باره، توجیه نویسنده جالب توجه است. به نظر او، حمایت شوروی از دولت کودتا ماهیت ایدئولوژیک داشت. در شوروی چنین تلقی شد که نیروهای سیاسی که کودتا را رهبری کردند به لحاظ فکری جزء جنبش رهائی ملی ضدامپریالیستی به حساب می آمدند که با ایدههای مارکسیستی کمونیستی همسوئی داشت (ص 281). ولی بیشتر از این توضیحی وجود ندارد که چرا با وجود فعالیتهای ضدکمونیستی رضاخان، آنها همچنان به این دولت امیدوار بودند؟ در رابطه با انگلستان؛ تعدادی از دول خارجی که مهمترین آنها فرانسه و روسیه بودند در دوره قاجار دارای امتیاز کاپیتولاسیون بودند که هر کدام به نحوی این امتیاز را از دست دادند. در این میان تنها انگلستان بود که همچنان با روی کار آمدن رضاخان از این امتیاز بزرگ بهره برداری میکرد. نویسنده می گوید دلیل اصلی اخذ این امتیاز از ایرانیان در دوران پیشین فقدان نظام قضائی نوشته شده، و نیز مذهبی و عقب ماندگی آن بوده است. رضاخان با تدوین قانون مدنی با کمک مجلس شورا عملاً این بهانه را از انگلستان گرفت و آنها حتی قبل از آنکه تمام قوانین مدنی تدوین و نهائی شود با درخواست ایران مبنی بر لغو این امتیاز موافقت کردند (صص 290-291). در این جا نیز این قضیه مهم قضائی-سیاسی از قلم نویسنده به سهولت عبور می شود. جالبتر اینکه در جای دیگر اعتراف میکند در قضایای حساس و حیاتی مثل پرونده نفت یا حاکمیت بحرین زور رضاخان نمی‌رسید و به نحوی تمکین میکرد (صص 302-305). با مشاهده همه جوانب، آیا نیاز به یک دولت مرکزی قوی میتواند پاسخ خوبی به سئوال اصلی مان باشد؟ https://eitaa.com/mbehestani
مجلسینی که باید کم شور باشند مجید بهستانی نزدیک به شش ماه دیگر، در اسفند 1402 انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری برگزار خواهد شد. در ادوار اخیر انتخابات نگرانی از مشارکت مردم پای صندوقهای رأی محل دغدغه تعدادی از سیاستمداران و نویسندگان شده است. آمار لب مرزی انتخابات ریاست جمهوری 1400 که به اندازه کافی زمینه های تحریک عواطف و عقول عمومی برای مشارکت حداکثری در سرنوشت سیاسی خویش و مملکت در خود داشت، این سناریو را تقویت کرده است که دوران جدیدی از تعامل ملت و دولت در ایران آغاز شده است و اینکه نظام سیاسی متوجه این تغییرات و تحولات شده است؟ اغتشاشات خیابانی 1401 که به نسبت کماً و کیفاً از اقران خود متفاوت و شدیدتر بود بر دامنه این نگرانی افزوده است. نظرسنجیهای منابع مختلف نیز خبر از انگیزه پایین مردم جهت مشارکت می دهند. در این میان دو مؤلفه مهم در افزایش مشارکت صندوقی نقش خواهد داشت. نخست کنش اصلاح طلبان است. بهرحال درصد قابل توجهی از مردم نظرات خود شان را در این جبهه سیاسی پیدا می کنند و احساس طرد عملی این جبهه، ولو با حضور چندتا نامزد قلابی از آنها، نمی تواند این جمعیت قابل توجه را به پای صندوقها بیاورد. بدتر اینکه، بخش مهمی از هواداران جریان اصلاحات دچار یأس شده و امید به اصلاحات ولو با پیروزی حداکثری با واقعی ترین نامزدها را هم ندارند. این مهم حتی در میان خود فعالان سیاسی چپ وجود دارد که مطمئن نیستند پس از فردای پیروزی می توانند به سمت شعارهای خود حرکت کنند یا خیر؟ مؤلفه مهم دیگر، رفتار نهاد شورای نگهبان است. رفتار ثابت آنها تاکنون حذف حداکثری نامزدهای «هزینه زا» و مشکل دار از چپ و راست بوده است. در این غربالگری در هر دوره بسیاری از چهره ها حذف شده اند. اگر نظام خواهان افزایش مشارکت عمومی است ناچار باید با سخت گیری کمتری کارنامه نامزدها را ارزیابی کند. ولی افزایش مشارکت تنها دغدغه این نهاد و مشاوران آنها نیست. سالهای پیش رو، آبستن حوادث مهمی می تواند باشد که لازم است هم مجلس یکدست تر و همسوتر روی کار باشد، هم خبرگان رهبری. شاید ساختار سیاسی نیازمند بازسازی شود. در سالهای دورتر، شورای نگهبان به درستی سخت می گرفت به جهت وزانت مأموریت این مجلس، مجتهدان جوان، عرفاً کمتر از 40 ساله، را رد صلاحیت میکرد. دور قبل که با کمبود متقاضیان روبرو شدند، به مجتهدان متجزی جوان اذن ورود دادند و شدند. با این مقدمات، محدود چهره های اصلاح طلب و غیراصولگرا، آن تعداد که از فیلترها رد بشوند، نمی توانند تنور انتخابات را گرم کنند، و مقامات بالادستی هم اصراری بر این گرمای مشکوک و مضرّ ندارند. در نتیجه، میزان مشارکت عمومی در اسفند ماه تقریبا همانی است که الان نظرسنجی ها می گویند. مگر آنکه دولت شق القمری کند و شوکی وارد سازد. https://eitaa.com/mbehestani
قضیه «ناجور» استاد حدادیان مجید بهستانی اصلا به شرایط سیاسی کشور و بعضی فعالان سیاسی بیمار کاری ندارم که فقط نق می زنند و سیاه نمایی میکنند. پزشک ایرانی مقیم لندن و رییس امپریال کالج لندن می‌گفت رفتم کنسولگری ایران برای ثبت رسمی طلاق و آمدم بیرون که با جماعت سلطنت طلبی مواجه شدم که چون از اداره ایرانی خارج شده بودم فحشی نبود که نثارم نکردن، و اگر پلیس انگلیس نبود حتما مشت و مالش هم میدادن، همان جماعتی که جناب بهنود اخیرا در گفتگویی شخصی براحتی از سطح شعورشان چیزی گفت. آن بماند! ولی بعضی داخلیها کارهایی میکنند که سطح شعورشان با آن ور مرزیها رقابت می‌کند! با اتفاقاتی که بر نهاد محترم دانشگاه در این دهه‌ها، چه قبل چه بعد انقلاب، گذشته است فعلا کاری ندارم، ولی بطور کلی و سربسته عرض کنم که حداقل یک جا را واژگونه و آشفته نکنید. مسمی را از محتوا تهی نکنید. اینکه فلانی برای تدریس واحدی خاص مدرک مرتبط دارد یا خیر، بنظرم اصیل نیست. یادمان نرود بزرگان حوزه علوم انسانی که گروههای آموزشی دانشگاه تهران را راه انداختند لزوما مدرک دانشگاهی نداشتن ولی دانشگاه به آنها مدیون است: جلال همایی، سید کاظم عصار، محمدتقی بهار، رضازاده شفق، و ... . این فقط مربوط به آن دوران‌ها نیست و گروههای آموزشی دیگر نیز تا همین اواخر از بعضی بزرگان دعوت به عمل می‌آوردند. اما آن چه آن بزرگان را از مدرک تحصیلی مرتبط معاف میکرد سابقه نیکنام و رزومه مرتبط بود در هر جهتی. اگر کسی در حوزه خبریت باشد قبل از دعوت به کرسی درس، سیطره علمی خود را باید نشان بدهد. صرف اطلاع و دانش او را به این مرتبه نمی رساند. کسان فراوانی هستند که به تاریخ، ادبیات و منطق علاقه داشته و مطالعات خوبی کرده اند. آیا همین برای اعطای کرسی تدریس کفایت میکند؟ می خواهم بگویم به صرف شهرت کسی به مداحی نمیتوان او را از تدریس محروم کرد اگر در حوزه مشخصی خبره باشد. مثال معروف آن جناب دکتر مطیعی که علی رغم شهرت به مداحی، سالها تحصیل کرده و قبل از عضویت در کسوت هیات علمی، رزومه مرتبط داشته است. https://eitaa.com/mbehestani
MajidBehestani مجید بهستانی
قضیه «ناجور» استاد حدادیان مجید بهستانی اصلا به شرایط سیاسی کشور و بعضی فعالان سیاسی بیمار کاری ندا
در رابطه با این یادداشت، بازخوردهای مختلفی به بنده رسید. برخی متوجه مراد قلم شده و برخی مفهوم عکس از آن گرفتند. برای رفع سوء تفاهمات، خلاصه و صریح عرض میکنم: دانشگاه ها علاوه بر اساتید رسمی گروه آموزشی، از نخبگان یا خبرگان دیگر هم استفاده می‌برند. بعضی از این اساتید مدعو، لزوما مدرک دانشگاهی مرتبط یا عالی ندارند ولی چنان در حیطه خاص اصطلاحا «استاد» و صاحبنظر هستند که بعضاً حضور آنها سبب گرمای علمی گروه آموزشی و دانشگاه میشود. در زمانه خودمان استاد شفیعی کدکنی برای گروه ادبیات دانشگاه تهران چنین نقشی داشتند. ضمنا بعضی از مراکز علمی عمدا و از روی آگاهی باید بطور ویژه پاس داشته شوند از جمله دانشگاه تهران یا امام صادق ع، یا شهید بهشتی یا شریف، و مانند آنها. درخواست تدریس از جناب حدادیان یا کسانی مانند او که نه از مدرک مرتبط، نه از شهرت علمی روشنی نزد ادیبان برخوردارند، خصوصا برای دانشگاه تهران اشتباه و خطای محض است. https://eitaa.com/mbehestani
هدایت شده از 🔊 حرفِ نو 🎥
✅چرا جنگ؛ هشت ساله شد؟! 👥پخش زنده مناظره سردار فتح اله جعفری و محمد جواد مظفر! 🔹سردار جعفری اولین فرمانده تیپ زرهی سپاه؛ رئیس پیشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس و مدرس دانشگاه 🔸محمد جواد مظفر مدیر کل اسبق مطبوعات و رسانه های خارجی دولت؛ نویسنده و موسس انتشارات کویر 📆 پنجشنبه ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۲ از ساعت ۱۵ الی ۱۷ ◀️لینک پخش زنده در آپارات https://www.aparat.com/new_harf/live ✅🆔 t.me/new_harf ✅🆔 eitaa.com/new_harf ✅🆔 www.aparat.com/new_harf
چگونه انسان غیرانسانی میشود؟ مجید بهستانی این یک نقد ادبی متعارف نیست، تلاشی است برای بازخوانی دغدغه نویسنده سوسیالیست آمریکائی سفیدپوست که به دلیل نگاه های عمیق انسانی اش به انسان قلم خود را برای مردمشناسی نقادانه شرایط وقت آمریکا در نیمه اول قرن بیستم، و احتمالا انسانی تر کردن آن، صرف کرده است: ارسکین کالدول. او در رمان «دردسر در ژوئیه»، با قلمی زیبا برآیند چند روند یا باورهای اجتماعی برای شکل دادن به یک وضعیت غم انگیز و ضدانسانی را ترسیم می کند. رمان بسیار خوبی است و نویسنده با هنرمندی با قلمی روان و ساده، با پیرنگهای متناسب غیرملال آور، به سراغ بیان پیچیدگی های یک جامعه رفته است. البته در برگردان فارسی، با آنکه این زیبائی حفظ شده است، در مواردی سهو در ترجمه مشاهده میشود. آن روزها، و قبل از جنبش سیاهان، سیاه پوست یعنی مجرم بالذات، یعنی مزاحم، یعنی کمتر از حیوان بودن. خواننده با کمک کالدول به ایالت جورجیا می رود، شهرستانی کوچک از آن. رمان از همان ابتدا با دردسر شروع می شود و به تدریج و در هر فصل یکی از روندها، ویژگی ها یا باورهای جامعه وقت آمریکائی به نمایش گذاشته می شود. سانی کلارک نوجوان سربه زیر و پرکار سیاه پوستی است که ناخواسته به دلیل آتش شهوت دخترکی سفیدپوست، در ورطه خطرناکی گرفتار می شود که گزینه ای جز فرار از مرگ ندارد. حالا این گزینه اجباری از کدام روندها و ویژگی ها و باورها سربرآورده است؟ در مقابل این قربانی، سه طرف وجود دارند که کناکنشهای میان آنها سرنوشت قصه را شکل می دهند: جامعه سفیدپوست، قشر روحانی مسیحی، دولتمردان. دو زمینه اجتماعی و سیاسی در اینجا دخیل هستند: فرهنگ عمومی آمریکا که ضد سیاهان است، و دیگری فرهنگ سیاسی مدرن مبتنی بر انتخابات و دموکراسی. قصه تجاوز به دختر سفیدپوست از سوی نوجوان سیاه از اساس باطل است ولی خانم روحانی که دارای افکار نژادپرستانه است چنین قصه ای را سرهم بندی می کند. او از افزایش جمعیت سیاهان و قدرت گرفتن احتمالی آنها در آینده بیم دارد و خواهان اخراج آنها به قاره آفریقا است. او می داند بدنه قوی سفیدپوستان حامی ایده اوست زیرا در کل نگرش منفی به آنها وجود دارد. دخترک هوسباز است و می خواهد با مردان مختلف باشد. مردان سفیدپوست از هر قشری به او نگاه هرزه دارند و کسی آن را شماتت نمی کند؛ بدتر از داستانی که برای نوجوان سیاه ساخته اند. اخلاق اجتماعی این را مجاز و آن را شدیدا قبیح می داند. در این قصه نماد دولت مدرن رئیس کلانتری و دادستان اند. دولت مدرن برای کنترل و هدایت نیروها و شکافهای اجتماعی برای سعادت جامعه شکل گرفته اند: مهندسی نیروهای اجتماعی. اما در این قصه، تمام هم و غم آنها حفظ صندلی های قدرت است. آنها به اردوگاه دموکراتها تعلق دارند و نگران هستند که عدم همراهی با خواست عمومی (اعدام کردن سیاه پوست) به شکست انتخاباتی که به زودی برگزار خواهد شد، برساند. کلانتر برای فرار از موقعیت، ترجیح می دهد از محل کار دور باشد تا در دسترس نباشد. دادستان می داند او مستحق اعدام نیست، ولی نباید به گونه اوضاع پیش برود که موقعیت انتخاباتی آسیب ببیند. دولت آنقدر با سیاست رفتار می کند که سرنوشت نوجوان بیچاره در دستان پرقدرت جامعه بی رحم افتاده است. در اینجاها، دودستگی های درون سفیدپوستان هم خودنمائی می کند که برای خود حق و حقوقی برای شکار سیاه پوست می سازند و براساس آن به درگیریهای خونین با یکدیگر مشغول می شوند. تک و توک سفیدپوستان منصفی هم پیدا می شوند که این ماجرا را صحیح و اخلاقی نمی دانند ولی اسیر امواج جامعه اند؛ خودشان طرد یا کشته خواهند شد. این رمان هم ارزش ادبی دارد و هم ارزش مردمشناسی و جامعه شناسی آمریکائیهای سفید پوست. https://eitaa.com/mbehestani
چه کسی صدام را تحریک کرد به ایران تجاوز بکند؟ مجید بهستانی در این مناظره یکی از کارشناسان اظهار می دارد اظهارات تنش زای مسئولان نظام از جمله و خصوصا حضرت امام از ریشه های جنگ عراق علیه ایران بود. مشخصا کدام اظهارات؟ درخواست امام از ارتش و عشایر عراق به شوریدن علیه رژیم بعثی. دیگه چی؟ اشغال سفارت آمریکا بر آتش جنگ دمید. اینکه بگوییم مواضع و شعارهای مسیولین نظام صدام حسین را تحریک کرد که به ایران تجاوز کنند، یک بحث است، اینکه این اظهارات نپخته و در عرف بین الملل سبب حق بجانبی شدن صدام می‌شود بحث دیگری است. هر چند در ادامه گوینده قبول میکند که صدام درنده خو از قبل برای حمله به ایران و اصطلاحا ستاندن حق عرب از عجم آماده شده بود. یعنی از موضع اول به موضع تعدیل شده دوم عدول کردند. دعوای مرزی ایران و عراق چند سده طول کشیده بود و صدام میخواست قهرمان جهان عرب باشد که حقوق اعراب را باز می ستاند. چون ایران بتازگی دچار انقلاب و فروپاشی ارتش شده بود، بهترین فرصت برای توسعه خواسته‌های جاه طلبانه عربی بود: اشغال مناطق نفت خیز ایران از جمله خوزستان؛ و آزاد کردن جزایر سه گانه به نفع امارات. زمانی که برای جنگها دلایل مهمی وجود دارند، چرا اصرار به ساختن علل و اسباب ضعیف و من درآوردی!!؟ در شرایط جنگ سرد حمایت یک ابرقدرت از یک کشور برای او چتر امنیتی ایجاد میکرد تا دیگران به آن تجاوز نکنند. کما اینکه در دهه پنجاه با بالا گرفتن خواسته‌های بعثی ها، آنها تحرکاتی علیه ایران میکنند که با مقاومت مختصر ارتش و مهمتر از آن ورود آمریکا و شوروی به خواباندن آتش فتنه در نهایت قراداد الجزایر امضا گردید. اصل انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی نه غربی، ایران را از سایه آمریکا و شوروی خارج کرد و همین برای تکرار فشارهای صدام کافی بود. اینکه نسخه نوشته شود که چرا به سفارت حمله کردید تا آمریکایی‌ها حامی و محرک عراق برای تجاوز نمی شد، در واقع اطاله قصه، و مخالفت ضمنی با اصل انقلاب است. همانطور که گوینده در همین برنامه اعتراف میکند نمی تواند ضمانت دهد اگر امام فلان فرمایش را نمی‌کرد عراق تجاوز نمی کرد، نمی توانند ضمانت دهند که اگر سفارت اشغال نمی‌شد عراق حمله نمی کرد. چه اصراری به ربط دادن هر چیزی به چیز دیگری است ؟ حرف آخر: کدام سخن انقلابی و تنش زای شیوخ کویتی، یا اشغال سفارت کدام کشور در آنجا، انگیزه اصلی یا دست چندم اشغال کویت توسط صدام شد؟ دلایل تاریخی بیابیم یا بسازیم؟! https://eitaa.com/mbehestani
☝️☝️☝️☝️ رشتوی جدید درباره
🔴 یک ادعا در مورد امام خمینی (س) و عکسی که پاسخ آن را می دهد 🖊 عبدالله شاکری 🔻گویی با نشستن غبار انقلاب و جنگ و مشاهده لطمات جنگ، برخی از بزرگان خواسته باشند با بیان تقطیع شده خاطرات خویش، خود را مبرا کنند یا دست‌کم چیزی را به مرحوم امام نسبت دهند که خودشان در آن سهیم‌تر بوده‌اند و این حتی اگر قابل درک باشد قابل قبول نیست و بدتر از آن ارجاع بدون دقت به این خاطرات است. 🔻البته بماند که در این میان، نشستن غبار زمان بر حوادث باعث شده است که بعضی واقعیات اظهر من الشمس نیز احتمالا سهوا وارونه جلوه داده شود و مثلا برادر گرامی جناب آقای مظفر در سخنان خود بگویند امام در دیدار هیأت میانجی سازمان کنفرانس اسلامی در 8 مهر 1359 روی صندلی و بالاتر از سران کشورها از جمله ضیاءالحق نشسته بودند. در حالی که عکس بالا نشان می دهد اینچنین نبوده است!/ جماران https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1608804 🕌 @jamarannews
راز «شبکه مخفی ایران» در واشنگتن مجید بهستانی دیروز شبکه ایران اینترنشنال گزارشی تحلیلی کار کرد با این موضوع که ایرانی ها با زیرکی از ده سال قبل یک شبکه مخفی در کاخ سفید و پنتاگون ایجاد کرده اند که اهداف تهران را در قلب واشنگتن دنبال می کنند. به گزارش این شبکه آنها به مجموعه اسنادی دست یافتند که نشان می دهد سرحلقه این شبکه رابرت مالی نماینده بایدن در امور ایران بوده است که سه ماه قبل جهت پاره ای ملاحظات امنیتی به مرخصی اجباری بدون حقوق رفته و تحت ارزیابی است. اما آنها مشخص نمی کنند که چگونه یک شبکه می تواند به اسناد طبقه بندی شده فوق محرمانه دسترسی داشته باشد؟ اعضای ادعائی این شبکه عبارتند از: خانم آرین طباطبائی، عدنان طباطبایی، علی واعظ و ... از زمان پخش این گزارش تاکنون به صورت جالب توجهی بخشهای مختلف آمریکا از مقامات کاخ سفید تا کنگره تا بعضی رسانه ها به این افشاگری واکنش نشان داده اند. وزارت خارجه آمریکا از این انتصابها حمایت می کند و بعضی نمایندگان آمریکائی خواهان برخورد با دولت هستند. بهر حال همه بر روی این قضیه انگار اجماع دارند که اگر صحت این گزارش تایید شود آنگاه یک افتضاح امنیتی دیگر در ایالات متحده رقم خورده است. ولی هدف اصلی تهیه این گزارش چیست؟ شبکه اینترنشنال بازوی عملیات روانی یک شبکه تندرو در منطقه و غرب است که مورد حمایت لابی سعودی و لابی اسرائیل در آمریکا به حساب می آیند. تا چندی قبل دفتر اصلی این شبکه ماهواره ای در لندن بود که با اصلاح روابط تهران-ریاض آنها ترجیح دادند که به آمریکا نقل مکان کنند. این جناح تندرو خواستار برخورد شدید فیزیکی با جمهوری اسلامی بوده و هر گونه تماس و دیپلماسی میان دو کشور را نیز خیانت به منافع ملی کشور معرفی می کنند. کسانی در غرب حضور دارند که تصور می کنند می توانند با جنگ نرم و ابزار دیپلماسی ایران را مهار و در نهایت تغییر رژیم داد. با این حال،‌ جناح تندرو که کسانی مانند جان بولتن، مایک پمپئو، برایان هوک، و تام کاتن، یا ایرانیانی مانند معصومه علی نژاد و مریم معمار صادقی در آن نقش ایفا می کنند، به اینها نیز به چشم تردید یا احمق نگاه می کنند. در واقع میزان صحت این گزارش اینترنشنال واقعا محل تردید است؛ اینکه چند مقام بلندپایه یا کارشناس ارشد آمریکائی که از فیلترهای بسیار گوناگون سخت گیرانه گذر کردند،‌ بتوانند برای ایران فعالیت کنند،‌در حالی که به دلیل قطع روابط و وجود روابط خصمانه میان دو کشور برقراری هر گونه تماس ساده مخفیانه،‌تقریبا غیرممکن است. پس هدف آنها از تهیه این گزارش چیست؟ در سالگرد شورش زنانه 1401 هستیم و برخلاف انتظار و علی رغم دلارهای سنگینی که در این زمینه هزینه شد، در خیابانهای شهرهای ایران هیچ خبری نیست. نگاهی به برنامه های سیاسی شبکه های ضدایرانی مشخص می کند که به جای پخش مارشهای حماسی یا کلیپهای درگیری و آتش،‌ گفتگوهای خودانتقادی و برنامه های سرد در حال پخش است. رسما عزاخانه شده اند. در این فضا،‌اخباری از روابط پنهانی مستقیم و غیرمستقیم میان دو کشور دشمن ایران و آمریکا به بیرون درز می کند. مایه اصلی این رسانه ها آن است که فضای روابط دو کشور را ملتهب نگه دارند و از «هر گونه تماس» جلوگیری کنند. اگر فضا آشتین نباشد،‌کسب و کار و آرمان شان دود می شود. به همین خاطر، این گزارش تحلیلی در این چارچوب قابل تحلیل است که آنها می خواهند همچنان شرایط گفتگو را دشوار نگه دارند. با سنگین کردن فضا علیه ایرانیانی که خواهان بکارگیری دیپلماسی برای مهار ایران هستند، دولتهای آمریکا و غربی را برای فشار بیشتر بر ایران آماده نگه دارند. گزارش اینترنشنال را خواهشا ببینید: سراسر ترس و استیصال و حیرت با کلمه رمز نفوذ ایران در عمق دفاتر تصمیم گیری ایالات متحده! چند سالی می شود که طرفداران دیپلماسی علیه ایران که در بدنه دموکراتها عموما حضور دارند، در تنگنای شدید قرار گرفتند،‌خصوصا پس از گند ترامپ. حال پس چه می شود که همچنان این افراد در سطوح عالی سیاست آمریکا حضور دارند و تندروها از وجود آنها احساس ناامنی می کنند؟ حقیقت آن است که این افراد نه از ایران پولی گرفتند تا به اصلاح لابی تهران باشند،‌ نه آنها شیفته آرمانهای جمهوری اسلامی هستند. آنها بازتولید و آنتی تز خود جناح تندرو هستند. به عبارت دیگر، بسیاری از افراد با عقلانیت مسلحانه و خشونت بار جناح تندرو موافق نیستند،‌چه تاجر، چه سیاستمدار، چه استاد دانشگاه،‌ چه روزنامه نگار. نه فقط در قبال ایران، در قبال هر بحران جهانی آنها به سختی به گزینه امنیتی و نظامی فکر می کنند. این تصور غلط را حمایت نمی کنم که جمهوری خواهان جنگ طلب هستند یا دموکراتها به سراغ جنگ نمی روند. چنین دوگانه ای غلط، و درباره ایران،‌مطلقا غلط است.
اگر چه دولت دوکراتها روی کار است ولی فشارهای فزاینده علیه ایران وجود دارد،‌و اقدام وحشیانه ترامپ علیه سردار شهید سلیمانی نیز تصمیم یک گروه کوچک در دوره ترامپ بود نه تصمیم جمعی جمهوری خواهان. در این عرصه تنگ سیاست ورزی عقلانی، جناح تندرو با عملیات روانی و انواع ابزارهای دیگر،‌تلاش می کند همچنان سطح فشار علیه ایران بالا نگه دارد و با چراغ قوه (مثل همین گزارش) در جستجوی آنها در دالانهای اداری است. حواس شان نیست این منطق به تداوم بازتولید آنها در سیاست آمریکا کمک می کند. https://eitaa.com/mbehestani
مسلمان باشی و به «شهید» بگی «مقتول»؟! حجه الاسلام باشی و به «شهید» بگی «مقتول»؟! حجه الاسلام سرلک باشی و به حاج قاسم بگی مقتول؟! شهید سلیمانی نماد حماسی و ملی است نه نشان سیاسی. چند سالی است که آنجا نصب شده بود و صرفا برای این بازی نبود.
تاریخ حسرت در ایران مجید بهستانی نگاهی به تاریخ کشور ایران نشان می¬دهد که مطابق با تاریخ ثبت شده ایرانیان چهار دوره حسرت آمیز از سر گذرانده اند. این حسرتها در پی دورانهای خوب و درخشان در میان یک ملت شکل می گیرد. از دست دادن آن دورانها به آغاز دورانهای حسرت منجر می شود. اولین حسرت با فروپاشی هخامنشیان و سلطه رومیان شروع می شود. بیش از دو سده این دوران ادامه داشت. دومین حسرت با سقوط ساسانیان به دنبال حمله اعراب شکل می گیرد. در این دوره،‌ بخشی از جمعیت ایران با مهاجمان همراهی می کنند و از فرهنگ و سیطره آنان استقبال می کنند. اما بخشی دیگر، آن را شکستی خفت بار می دانند و نگاهی حسرت آمیز به گذشته خویش داشتند. نهضت شعوبیه جزئی از این فضا به حساب می آمد. بخش مهمی از این نهضت تازه مسلمانانی بودند که از نگاه تبعیض نژادی اعراب به ستوه آمده بودند. حسرت با حمله مغولان آغاز می¬شود و تقریبا این دوره یک سده طول می کشد تا زمانی که آنها علاقه مند به دین و مرام ایرانیان شده، گروهی از آنان به مذهب اهل سنت،‌و گروهی دیگر به مذهب تشیع گرویدند و اتفاقا نقش بی بدیلی در تحول نوآورانه و پیشرو در هنر و معماری ایرانی ایفا کردند. برخلاف روایت مرسوم، حمله مغول ضربه اصلی به اندیشه عقلانی ایرانی نزد بلکه مهاجمان بیگانه مجذوب عقلانیت ایرانی شده و خود در خدمت آن قرار گرفتند. ضربه اساسی به دوران حسرت آمیز چهارم بازمی گردد: فروپاشی صفوی و بیش از یک صد سال ناامنی و هرج و مرج وحشیانه و سفاکانه از سوی افاغنه، و افشاریه. از این تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی در سراشیبی سقوط می افتد. عمران و آبادی زندیه کوتاه بود و بار دیگر با برآمدن قاجارها دوران حسرت کش پیدا کرد. از دست دادن سرزمینها و سپس دولت مرکزی عقب مانده و ضعیف،‌و در نهایت نفوذ خارجی ها و عصر امتیازات بر تداوم حسرت نزد فرهیختگان و عوام ایرانی اثر گذاشت. می توان گفت از قاجاریه تاکنون عمده جنبشها و تحولات اجتماعی و سیاسی برای رفع و زدودن حسرت از افکار عمومی ایرانیان ایجاد شده اند. هر یک از دولتهای قاجاری،‌پهلوی و جمهوری اسلامی نیز برای آن نسخه خودشان را پیچیدند و در نهایت چون به مذاق مخالفان خوش نیامد،‌ جامعه آبستن حوادث تکان دهنده شد. هر سه می خواستند عظمت ایران قدیم را بازیابند ولی هر کدام از سوی منتقدان و مخالفان خودشان به شدت نقد شدند. به نظر می رسد عنصر ذهنی حسرت در مطالعه تاریخ اجتماعی-سیاسی ایران حائز اهمیت باشد. https://eitaa.com/mbehestani
دیر یا زود، قدس شریف آزاد خواهد شد
الیس الصبح بقریب اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/mbehestani
در پس این جنگ،‌ جنگی خواهد آمد مجید بهستانی 15 مهرماه شروع،‌و اکنون دو روز است که از حملات دفاعی جبهه مقاومت فلسطینی علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی می گذرد. فعلا چند نتیجه کوتاه: - شکست سخت نهاد اطلاعاتی-امنیتی اسرائیل (شاباک، موساد،‌آمان): اگر این عملیات جنگی گسترده که آماده شدن برای آن ماه ها زمان برده است،‌ از تیررس آنها دور بوده است. - شکست واکنش سریع نیروهای زبده اسرائیلی در برابر نبردهای کوچک،‌ چه برسد به جنگهای بزرگ. - شکست تصویر دروغ هالیوودی از ارتش و امنیت شکست ناپذیر صهیونیسم. - توقف و بازاندیشی در روند عادی سازی بعضی کشورهای عربی به دنبال افزایش هیجانات مردمی جهان عرب،‌و تغییر احتمالی باورها و معادلات سیاسی. عمده اقدامات نظامی پیشین گروه های مسلح فلسطینی تاکنون ماهیت دفاعی داشت، یعنی بلافاصله بعد از تهاجم اسرائیلی ها آنها دفاع سختی از مواضع سرزمینی خویش می کردند. چهره غالب انتفاضه ها نیز مردمی و مسالمت آمیز، و با پرتاب سنگ در برابر ارتش مجهز اسرائیلی همراه بوده است. بیش از این،‌چند عملیات محدود انفرادی یا گروهی کوچک در خاک اشغالی بود که به جراحت چند نظامی صهیونیست یا حداکثر کشته شدن یک تن از آنها می انجامید. یا انگشت شمار عملیاتهای گروگان گیری مسافران اتوبوس و هواپیما مانند عملیات انتبه. بیشتر جنبه روانی و تبلیغاتی داشتن تا اینکه بخواهد زمین بازی را تغییر دهد. با مرور این تاریخچه،‌ عملیات طوفان الاقصی یک جهش بزرگ در اتاق فکر عملیاتی نیروهای مقاومت فلسطینی است. حرکت در عمق، فعلا تا شعاع 20 کیلومتری از خاک غزه. ولی چند روز این توانائی رزم باقی خواهد ماند؟ این یک عملیات محدود نمی تواند دسته بندی شود بلکه جنگی تمام عیار است ولی برای چنین نبردی آمادگی همه جانبه و برنامه ریزی فکر شده وجود دارد؟ رزمندگان فلسطینی دست به یک قمار بزرگ زده اند چون بهانه بسیار خوبی به سفاکان داده اند تا خاک غزه را به توبره ببندند. در شرایط فعلی نه صلح معنا دارد،‌نه آتش بس. تا خلع سلاح کامل غزه ادامه خواهد یافت. به همین خاطر، حماس دست بالا را گرفت و گفت هیچ آتش بسی در آینده نخواهد بود. فعلا زمان به نفع رزمندگان است و اسرائیل که بسیاری از ادعاها و تصاویر هالیوودی اش دود هوا شد، در طراحی عملیاتی واکنشی درمانده است. به همین خاطر،‌از همان ساعات ابتدائی به صورت کور غزه را به صورت گسترده و سنگین می کوبد و از فلسطینان نظامی و غیرنظامی کشته می گیرد. اما محدودیتهای تسلیحاتی و لجستیکی پابرهنگان فلسطینی قاعدتا اجازه نمی دهد که شرایط نظامی به همین صورت باقی بماند. عاقلانه است که یک خط توقف برای خودشان ترسیم کرده باشند و مواضع تسخیرشده را تثبیت کنند. ولی این همزمان شرایط را به نفع صهیونیستها برمی گرداند. آنها این فرصت را خواهند داشت تا مواضع فلسطینان را از زمین و هوا بکوبند. اگر چنین باشد خطرناک است و شروع آن عاقلانه نبود. به همین جهت،‌این احتمال می رود جبهه مقاومت فلسطینی از تجهیزات و انبارهای مملو از سلاح و نیروهای آماده نظامی به مراتب بیشتری برخوردار است که به تدریج و متناسب با وضعیت میدان بکار خواهد گرفت. مهمتر این است که آنها چه هدفی از شروع عملیات در ذهن پرورانده باشند؟ ضربه شصت و تحقیر؟ آزاد کردن اسرای فلسطینی؟ عملیات ایذائی برای تمرین یک عملیات گسترده تر؟ یا نه،‌ این همان عملیات گسترده به قصد تسخیر بیت المقدس و تل آویو و در هم پیچیدن طومار 80 سال اشغالگری؟ اگر آخری باشد، شروع داستان با حماس بود، ولی پایان آن به این راحتی قابل تصور نیست. اسرائیل برای مسلمانان رژیمی منحوس ولی برای قدرتهای بزرگ یک «فرصت» است،‌به دور از نگاه های تبلیغاتی یا ایدئولوژیک. او برای ما غده سرطانی، برای آنها پایگاه نفوذ نظامی در قلب جهان اسلام و غرب آسیا است. آنها شاید با تیم فعلی ساکن در کاخ نخست وزیری اسرائیل موافق نباشند،‌ولی برای جلوگیری از محو شدن آن حتی دست به جنگ جهانی خواهند زد. حالا معلوم خواهد شد که اوکراین برای غرب مهمتر است یا اسرائیل؟ https://eitaa.com/mbehestani
قیام مسلحانه غزه و مفهوم «حملات دفاعی» در حقوق بین الملل مجید بهستانی همواره یکی از مطالب مناقشه برانگیز در حقوق جنگ و حقوق بین الملل تعیین متجاوز است. متجاوز کسی است که برای نخستین بار شیپور جنگ را می کشد. تا قبل از تأسیس جامعه ملل این قضیه اهمیتی نداشت و با تاسیس سازمان ملل اهمیتی دوچندان پیدا کرد. کشورها می کوشند حتی اگر شروع کننده باشند،‌ با پرونده سازی بهانه¬هائی بیابند که تقصیر آغاز به جنگ را به طرف مقابل بچسبانند. مثال ملموس آن جنگ ایران و عراق بود که هم عراق می کوشید طرف ایرانی را مقصر جلوه دهد،‌و هم ایران از قبول قطعنامه های سازمان ملل سرباز می زد زیرا طرف متجاوز در آنها تعیین نشده بود. منشور سازمان ملل متحد در عین اینکه اصل را بر عدم مشروعیت جنگها می گذارد،‌ولی در دو مورد برای آن استثنا قائل می شود. یکی اقدام علیه وضعیتی که صلح و امنیت به خطر افتاده باشد،‌ و دیگری دفاع مشروع. اولی به تشخیص مقام شورای امنیت سازمان است ولی دومی با اعلام از طرف کشورها به سازمان ملل ممکن می شود. حالا سئوال این است که تهاجم نیروهای مقاومت فلسطینی به خاک اسرائیل «توسل به زور» و از نظر حقوق بین المللی نامشروع است؟ نخست اینکه از نظر مردم فلسطین و بسیاری از مردم جهان اطلاق «خاک اسرائیل» برای آن محدوده غلط است بلکه آنجا سرزمین فلسطینی است که از سوی صهیونیستها اشغال شده است. این نبرد برای پس زدن اسرائیلی ها از خانه قدیمی خودشان انجام می گیرد. اگر چه برخی از نویسندگان در سالهای اخیر بیان کرده اند که بدلیل گذشت چندین نسل و مرور زمان، آنجا خاک اسرائیل محسوب می شود و ادعای فلسطینیان آواره به سرزمینهای دیگر یا انباشته در منطقه غزه و کرانه باختری،‌ دیگر وجهی ندارد،‌ولی باید گفت به لحاظ حقوقی در این مسائل مرور زمان نقشی ندارد و ادعای فلسطینیان برای بازگشت به سرزمین اصلی محکم پابرجاست. در همین باره،‌این نکته اضافه شود که جدای از فلسطینیان و مسلمانان، کشورهای غیرمسلمان و مقام سازمان ملل بارها اسرائیل را به عنوان یک اشغالگر شناسائی و محکوم کرده اند هر چند درباره محدوده سرزمینی دولت فلسطینی اختلاف نظر وجود دارد. رجوع شود به قطعنامه های متعدد شورای امنیت علیه رژیم اشغالگر از جمله 497 و 2334. دوم اینکه، اسرائیلی ها در تمام این سالها،‌ماه ها و روزها علی الدوام به منطقه غزه تجاوز کرده اند. چندین جنگ به راه انداخته اند،‌زنان و کودکان را کشته اند،‌جوانان را به اسارت برده،‌و بعد از انتخابات دموکراتیک که به پیروزی حماس منجر شد، با یورش به غزه، بسیاری از اعضای کابینه یا مجلس فلسطینی را به اسارت بردند. در تمام این سالها ادبیات تحقیر و مرگ بود که از سوی تل آویو به سوی فلسطین نثار میشد. تهاجم کنونی فلسطینان پاسخی مشروع به انواع اقدامات نظامی اسرائیلیها علیه آنان بوده است. از این جهت،‌این تهاجم مسلحانه،‌ اقدامی مشروع با عنوان «حمله تدافعی» ذیل اصل «دفاع مشروع» شناخته می شود. https://eitaa.com/mbehestani
اگر صدایم به وزارت امور خارجه می رسید درخواست می کردم فورا نمایندگی ایران در سازمان ملل پیگیری بازگرداندن اسرائیل به سرزمینهای اشغالی 1948 و رها کردن سرزمینهای اشغالی سالهای بعد که بارها از سوی مقام سازمان ملل مورد تأکید قرار گرفته است در دستور کار قرار بدهد. همزمان این تهاجم ذیل دفاع مشروع و تهاجم تدافعی معنا خواهد گرفت و بسیاری از دولتهای جهان خواهند پذیرفت اقدام مسلحانه فلسطینان برای بازپس گرفتن خانه پدری، است نه اشغالگری یا توسعه طلبی سرزمینی. و بطور کلی از مفاد منع بکارگیری زور تخصصا خارج است.
آیا در اسرائیل غیرنظامیان توسط حماس کشته میشوند؟ چرا ما تصور میکنیم فقط ایران و جمهوری اسلامی در دنیا حامی فلسطین است؟ پس از این تحولات، اسرائیل در ایران دست به خرابکاری جدید و گسترده ای خواهد زد؟ دکتر مجید بهستانی ، برنامه جریان شبکه یک سیما ۱۷ مهر ۱۴۰۲ https://telewebion.com/episode/0x902b808
آیا جنگ رهائی غزه (2023) ادامه پیدا می کند؟ نوع عملیات غافلگیرانه که نیروهای مقاومت فلسطینی به راه انداخته اند نشان نمی دهد که آنها اهداف کوچک و کوتاه مدتی را در نظر می داشتند. البته این طبیعی است که در روی زمین اتفاقات مطابق با ذهن و طراحی روی کاغذ بسیار متفاوت،‌ شاید هم کاملا متفاوت،‌ رقم بخورد. اگر حماس و همکاران او صرفا می خواستند ضربه شصتی به رژیم اشغالگر بزنند یا هیمنه اسرائیل را خدشه دار سازند، قطعا با یک عملیات بسیار کوچک نفوذ و گروگانگیری،‌یا چیزی در این سطح،‌ می توانستند به آن دست یابند. حالا اما اسرائیل با یک معمای امنیتی و شوک اطلاعاتی روبرو است. برای مقامات صهیونیستی دقیقا روشن نیست که حماسی ها چه در سر دارند‌،و برای رسیدن به اهداف خود چه امکاناتی در اختیار دارند؟ ایا حماس برای عملیات خود طراحی چند لایه کرده است؟ نقش هم پیمانان و حامیان منطقه ای آنها در ادامه نبرد چه خواهد بود؟ به نظر من،‌ حماس اهداف بلندنظرتری در ذهن پرورانده است ولی اینکه امکانات آنها و نوع واکنش خصم صهیون چه میزان و سطحی است،‌ ادامه جنگ را پیچیده کرده است. شاید اتصال کرانه باختری و نوار غزه مورد توجه آنها باشد، ولی حتی الحاق 10 کیلومتر به خاک غزه دور از ذهن است. آیا جنگ رهائی غزه (2023) می بایست گسترش پیدا بکند؟ اینکه بعد از رهائی از شوک اطلاعاتی-نظامی اولیه،‌ اسرائیل خاک غزه را به توبره خواهد کشید شکی نیست. این از ابتدا قطعا در محاسبات نیروی مقاومت فلسطین حضور داشت. احتمالا آنها چشم امید به یاران منطقه ای خویش دارند. اگر متحدان منطقه ای حماس وارد نشوند، کار تمام است. حماسی ها ضربه اولیه خوبی زده اند و آسیب روانی و شناختی به خصم صهیون وارد شده است. ولی مدیریت صحنه نبرد حداقل نیازمند دو راهکار است: حمله به زیرساختهای اساسی دشمن (آب،‌برق،‌ مخابرات،‌...)،‌و وارد شدن بخشهای دیگر مقاومت. هر کدام از این موارد برای صهیونیستها سهمگین،‌و مدیریت بحران و جنگ را سهمگین می کند. رسما رژیم صهیونیستی فلج خواهد شد. چاره ای نمی ماند که قدرتهای فرامنطقه ای خصوصا آمریکا وارد شوند. با وارد شدن پای آمریکا، جنگ به سرعت جهانی خواهد شد و روسیه برای خود این حق را قائل خواهد شد که وارد میدان شود. به همین خاطر،‌تا قبل از رسیدن به این نقطه، قدرتهای بزرگ و منطقه ای،‌و نیز سازمان ملل همه کوشش خود را برای کنترل میدان جنگ خواهند کرد. نخست باید جنون اسرائیل کنترل شود و این با حذف نتانیاهو آغاز می گردد. گام بعدی زدن رهبران مهم حماس، و جهاد اسلامی،‌و همزمان امتیازات مهم به این گروه است تا طرفین جنگ آرام بگیرند. از اینجاست که سطح نظامی به سطح سیاست فروکاست خواهد کرد. اینجا یک «ولی» باقی می ماند. بعضی بازیگران منطقه ای همواره منتظر فرصت برای ضربه زدن به اسرائیل،‌ تضعیف این کشور، به منظور رسیدن به یک هدف بزرگ مثلا آزادی بلندیهای جولان یا کرانه باختری بودند. اگر بازی به سطح بزرگان کشیده شود آنها بار دیگر از این فرصتها بی نصیب می شوند. در نتیجه برای آنها طراحی خوب آن است که بدون ورود قدرتهای بزرگ خارج از منطقه خودشان با رژیم اسرائیل معامله یا تصفیه حساب کنند. آنها جنگ را گسترش خواهند داد. https://eitaa.com/mbehestani