eitaa logo
مداد من
495 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
170 ویدیو
8 فایل
🔰حجة‌الاسلام جواد حاجی‌اکبری ✔ موسس مکتب‌خانه قرآنی امام رضا(ع) ✔ کارشناس ارشدفقه واصول ✔ کارشناس تاریخ ✔ مدرس زبان اسپانیایی ✔ نویسنده و مدرس یادداشت‌نویسیِ رسانه‌ای ✔ مبلغ و مشاور جوانان و خانواده ✔ طلبه‌ سطح ۴ شیعه‌شناسی فعالیت توسط ادمین: @medadman
مشاهده در ایتا
دانلود
مداد من
#از_تبار_باران #قسمت_دوم #خاطرات_شهید_محمود_پیری در آهنگری شاگردم بود. آن زمان محمود هشت سال داشت
تلفن خانه زنگ خورد! صدای محمود بود. بعد از حال و احوال گفت: عمه من ترمینال تهران هستم میایی به اردکان برویم؟ بدون معطلی گفتم بله! محمود گفت: پس وعده ایستگاه اتوبوس تهران با هم برویم. من هم بدون معطلی چمدانم را بستم و روانه قرار شدم. سوار اتوبوس شدیم. ماجرای عجیبی را برایم در طول مسیر، بارها تعریف کرد. می گفت: عمه خواب دیده ام در جبهه خمپاره ای کنارم منفجر می شود و من شهید می شوم! هنگامی که خوابش را تعریف می کرد می گفت: به به چقدر شهادت شیرین است. راوی: سکینه پیری (عمه شهید) ✍ محمدمهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
کتاب "لذت با ذلت ؛ تبیین معضل خودارضایی و راه‌های مبارزه با آن" تالیف حجه الاسلام جواد حاجی اکبری به تازگی به چاپ پنجم رسید. ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🌿🌿🌿 💔 با دست خالی آمدم اکبر شوم تو را... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
با فاصله گرفتن از مکه در خواست کاغذ و قلم کردم و نامه ای به بنی هاشم نوشتم: بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی به بنی هاشم. اما بعد! هرکس به من بپیوندد به شهادت می رسد، و هرکس نپیوندد و تخلف کند به پیروزی نمی رسد.(لهوف ص۶۵) __________________________________ حسین بن علی از شهادت خود با خبر بود شاید عده‌ای بگویند اگر امام حسین می دانست شهید می شود چرا به کربلا رفت؟؟ پاسخ: ۱_ام سلمه (همسر پیامبر) به من سفارش کرد که به کوفه نروم در پاسخ گفتم: به خدا قسم من به هر حال کشته می شوم اگر به عراق هم نروم باز مرا می کشند! ۲_ هجده هزار نفر در کوفه با مسلم بیعت کردند! با وجود نامه های فراوان مردم کوفه، حجت بر من تمام شد و هیچ عُذری برای نپذیرفتن دعوت مردم کوفه باقی نماند؛ ۳_تصمیم عزیمت خود را به نمایندگانی که از کوفه به مکه آمده بودند رساندم و گفتم: جدم رسول خدا را در خواب دیدم که مرا به کاری فرمان داد من آن را انجام می دهم. خداوند، تصمیم مرا خیر گرداند که او ولّی این کار هاست و توانا بر آنهاست. ۴_وصیت نامه ام را نوشتم و تحویل برادرم محمد بن حنفیه دادم. بخشی از آن چنین بود: ... حقیقت این است که من به دلیل تکبر و خود بزرگ بینی، زیاده خواهی و خوش گذرانی‌، فساد و ستمگری دست به قیام نزده ام. هدف من از قیام رستگاری و اصلاح امت جدم رسول خداست. انگیزه من از قیام امر به معروف و نهی از منکر است. [[حسین بن علی با فدا کردن جان خود و اهل بیتش امت جدش را اصلاح کرد]] ((برگرفته شده از کتاب حسین از زبان حسین)) ✍محمد مهدی پیری اردکانی ۵ محرم ۱۴۴۵ ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 آیا میدانید؟ 💎 کودکان زیر ۷سال با حفظ ۵ آیه تصویر بالا میتوانند در مسابقات قرآن بسیج شرکت کنند.😉 •| همین حالا ثبت نام کنید: ✓ event.quranbsj.ir @quranbsj_ir
مداد من
#از_تبار_باران #قسمت_سوم #خاطرات_شهید_محمود_پیری تلفن خانه زنگ خورد! صدای محمود بود. بعد از حال
از جبهه برگشته بود؛ اما به خانه نیامده بود؛ آخر کجا رفته است؟ با خبر شدم که زخمی شده است. ترکش خمپاره به گوشش اصابت کرده بود. رفتم به دیدن محمود. پسرم در بیمارستان بستری شده بود؛ بعد از دیدار به خانه آمدم. اندکی بعد دیدم محمود آمده خانه. تعجب کردم! گفتم محمود اینجا چه می کنی؟! لباس های بیمارستان تنش بود. گفت: سُرُم و باند ها را باز کردم و فرار کردم. _چرا این کار ها را می کنی؟ از انباری بیلی را آورد. گفت: جای من مادر در جبهه است نه بیمارستان! خوب شده ام می خواهم بروم. وسط باغچه خانه رفت؛ چاله‌ای را کَند. لباس های بیمارستان را در آن گذاشت وخاک رویشان ریخت! بدون معطلی لباس های جبهه اش را پوشید و عازم شد. راوی:مادر شهید ✍ محمدمهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#از_تبار_باران #قسمت_چهارم #خاطرات_شهید_محمود_پیری از جبهه برگشته بود؛ اما به خانه نیامده بود؛ آخ
همسایه ما تلفن داشت. بچه هایش با شتاب داخل خانه مان آمدند! نفس نفس زنان گفتند: محمود تماس گرفته و یک ربع دیگر زنگ می زند. مادرم سریع چادرش را برداشت! از خوشحالی پر در آورده بود. من هم دوان دوان همراهشان رفتم. مادرم صدای محمود را که شنید قند در دلش آب شد. بعد از احوال پرسی، محمود پرسید: مادر،پسر برادرم دنیا آمده؟ گفت: بله! محمود خوش حال شد و گفت من در گردان امام حسن مجتبی علیه السلام هستم. اسمش را مجتبی بگذارید. هفته آینده می آیم! به پسرم رضا گفتم: محمود اسم کودک را انتخاب کرده است. ولی دیر شده بود. اسم کودک را محسن گذاشته بودند و شناسنامه اش را هم گرفته بودند. محمود گفته بود: هفته آینده می آید ولی آمدنش ده سال طول کشید! بعد از ده سال استخوان هایش را آوردند! به احترام او، فرزند پسر را دو اسمی کردند. مجتبی و محسن؛ الآن تمام خانواده و اقوام آن کودک را به اسم مجتبی می شناسند! روای: مادر شهید _محمد پیری برادر شهید ✍ محمدمهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
انجام یک و معرفی چند کتاب در روستای مزرعه نو در مسجد جامع مزرعه نو و با حضور حجت الاسلام حاجی اکبری چند کتاب پرکاربرد و مفید، بعدازنماز مغرب و عشاء برای نمازگران معرفی شد و همچنین غرفه ای از کتاب ها و محصولات فرهنگی در محل ورودی حسینیه بقیه الله(عج) برپا شد. در این برنامه حجت الاسلام حاجی اکبری در بین نمازگزاران گفتند: نسل جوان ما از کتاب و کتاب خوانی فاصله گرفتند اند و رنگ و بوی کتاب در زندگی های ما کم شده است. در همین راستا با همکاری خیرین محترم طرحی راه اندازی کردیم به عنوان " یه سبد کتاب " که کلی کتاب خوب و مفید در آن قرار داده شده اعم از باغ فرشته(معرفی نماز)، اگر شاه بود چه میشد ، لذت با ذلت ، در مدار رهایی و... که مردم می‌توانند با خرید این سبد از تخفیف ویژه ۶۰ تا ۵۰ درصدی خرید کتاب بهره مند شوند. در پایان این برنامه مردم روستای مزرعه نو از غرفه برپا شده در ورودی حسینیه با خرید کتاب های مختلف استقبال کردند و ایشان نیز ضمن تقدیر و تشکر از اهالی محترم گفتند هزینه های پرداختی صرف چاپ و نشر کتاب می شود و هر کدام از شما میتوانید نذر کتاب داشته باشید تا همه بتوانند از کتاب استفاده کنند. انجمن مدادستان شهرستان اردکان @medademan ما هر جا شما بگید می آییم؛ مجالس خونگی، هیئات و ... یادمان نرود که پله اول شور حسینی ، معرفت است. جهت هماهنگی تماس بگیرید؛ ۰۹۳۶۶۰۹۳۳۰۳ ۰۹۹۰۴۱۵۶۳۹۴ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💠مزرعه نو نیوز💠 @Mazraenonews
وقتی یک بنر، روضه مکشوف می خواند.!! اینجا حیاط باصفای مسجد چرخاب است و این بنر، هر لحظه تصویر گر عمق فاجعه کربلاست. روضه های بعد از نماز صبح مسجد را از دست ندهید. جواد حاجی اکبری محرم ۱۴۰۲ ش ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَین 🍃 سید حمید رضا برقعی ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🔰نفوذ یک آیت الله در بهائیت اردکان😳 فرقه انگلیسی بهائیت با هدفش ضربه زدن به ایران اسلامی،در نقاط مختلف کشور نفوذ کرده بود و نیز مستثنی نبود. آنها معمولا در صدرآباد و باغستان،ساکن بودند‌. محله تیران بخاطر حضور بهائیت و وجود یهودی ها شُهره بود. به قول برخی آفتاب در آن محله جور دیگری می تابید! آنان حتی برای خود روحانی داشتند. اینها را حساس کرده بود. به بیت آیت الله رفت و آمد داشتم و امین ایشان محسوب می شدم! روزی آیت الله مرا به کناری کشید و گفت: ملاعباس؛ می خوام چند ماهی بهائی شوی! می خواهم خود را بهائی جا بزنی و نفوذ کنی در آنها! آیا بر خود تسلط داری؟ نروی و برنگردی؟! گفتم: خیالتان راحت حاج آقا.می توانم. نزد بزرگشان در اردکان رفتم و با هنر بازیگری که داشتم گفتم از اسلام زده شده ام آقا! این چه دینی هست! می خواهم بهائی شوم! بزرگشان گفت: باشد. اما اطرافیانش به او گفتند معلوم نیست راست می گوید یا نه؟ اما کارخدا، بزرگشان باورش شد و گفت نه او راست می گوید! اینچنین پای من به جمعشان باز شد! از انواع فساد و بی حیایی اینان هرچه بگویم کم گفته ام. بماند...! خدا می داند این فرقه چقدر از امام حسین علیه السلام تنفر دارد. در ماه حتی از تماشای هیئت ها فراری بودند. حتی برای ظاهر سازی هم به آنجا نمی رفتند. مجبور بودم برای این که لو نروم به همه مجلس هایشان بروم! هرچند وقت یک بار اخبار را به دست می رساندم و بعد از مدتی که ایشان اشراف کامل پیدا کردند،گفتند دیگر بس است! 🗣ح.ف طلبه‌ اردکانی https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc