eitaa logo
مداد من
533 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
175 ویدیو
9 فایل
🔰حجة‌الاسلام جواد حاجی‌اکبری ✔ موسس مکتب‌خانه قرآنی امام رضا(ع) ✔ کارشناس ارشدفقه واصول ✔ کارشناس تاریخ ✔ مدرس زبان اسپانیایی ✔ نویسنده و مدرس یادداشت‌نویسیِ رسانه‌ای ✔ مبلغ و مشاور جوانان و خانواده ✔ طلبه‌ سطح ۴ شیعه‌شناسی فعالیت توسط ادمین: @medadman
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم الله الرحمن الرحیم" ✅ خدا باماست!!! 🔶 راننده ای در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش خاموش شد.همان جا شروع به شکایت از خدا کرد:خدایا امشب دیگه چه شبی است مسیر را گم کردم حالا وقت خاموش شدن بود و.. در همین حال،چون خسته بود،خوابش برد.وقتی صبح از خواب بیدار شد.از شکایت شب گذشته اش خیلی شرمنده شد.. 🔺ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود 🔹همه ما امکان به خطا رفتن را داریم..پس اگــر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمیرود،شکایت نکنیــــم!!....شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگــاه باشد... ✍ مصطفی شاکری زاده 🗓 خرداد۱۴۰۰ ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین ✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۹) شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین ✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۱۰) از فرماندهی اعلام شد؛ نیروهای دشمن از روستا‌یی عقب نشینی کرده اند. قرار شد برای شناسایی برویم. معمولاً شاهرخ، بدون سلاح به شناسایی می‌رفت و با سلاح برمی گشت.! در حین شناسایی و در میان خانه‌های مخروبه روستا یک دستشویی بود که نیروهای محلی قبلاً با چوب و حلبی ساخته بودند. شاهرخ گفت: «من نمی‌تونم تحمل کنم. می‌رم دستشویی!» او رفت. من هم رفتم پشت یک دیوار و سنگر گرفتم. داشتم به اطراف نگاه می‌کردم. یکدفعه دیدم سربازی عراقی، با اسلحه به سمت ما می‌آید. از بی‌خیالی او فهمیدم که متوجه ما نشده. او مستقیم به محل دستشویی نزدیک می‌شد. می‌خواستم به شاهرخ خبر بدهم اما نمی‌شد. کسی همراهش نبود. از نگاه‌های متعجب او فهمیدم راه را گم کرده است. ضربان قلبم به شدت زیاد شده بود. اگر شاهرخ بیرون بیاید؟ سرباز عراقی به مقابل دستشویی رسید. با تعجب به اطراف نگاه کرد. یکدفعه شاهرخ با ضربه لگد در را باز کرد و فریاد کشید: وایسا! سرباز عراقی از ترس اسلحه‌اش را انداخت و فرار کرد. شاهرخ هم به دنبالش می‌دوید. از صدای او من هم ترسیده بودم. رفتم و اسلحه‌اش را برداشتم. بالاخره شاهرخ او را گرفت و به سمت روستا برگشت. سرباز عراقی همینطور که ناله و التماس می‌کرد می‌گفت: «تو رو خدا منو نخور!» کمی عربی بلد بودم. تعجب کردم و گفتم: چی داری می‌گی؟! سرباز عراقی به شاهرخ اشاره کرد و گفت: فرماندهان ما قبلاً مشخصات این آقا را داده‌اند. به همه ما هم گفته‌ اند: اگر اسیر او شوید شما را می‌خورد! برای همین نیروهای ما از این منطقه و این آقا می‌ترسند. خیلی خندیدیم. شاهرخ گفت: من اینهمه دنبالت دویدم و خسته شدم. اگه می‌خوای نخورمت باید منو تا سنگر نیروهامون کول کنی! سرباز عراقی هم شاهرخ را کول کرد و حرکت کردیم. چند قدم که رفتیم گفتم: «شاهرخ، گناه داره تو صد و سی کیلو هستی این بیچاره الان می‌میره.» شاهرخ هم پایین آمد. بعد از چند دقیقه به سنگر نیروهای خودی رسیدیم و اسیر را تحویل دادیم. 👈 ادامه دارد ... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🗓 ☘ سه‌شنبه 🔅 ۲۵ خرداد ماه ۱۴۰۰ 🌙 ۴ ذی‌القعده ۱۴۴۲ 🎄 ۱۵ ژوئن ۲۰۲۱ 🔎رویدادهای مهم تاریخی امروز: 🔸تشكيل مجلس عالي و عزل محمد علي شاه(۱۲۸۸ش) 🔹وفات آیة‏اللَّه «سيدمصطفي مجتهد كاشاني» (۱۲۹۸ش) 🔸تصرف قزاق‏خانه رشت توسط انقلابيون جنگل (۱۲۹۹ش) 🔹اجلاس بين ‏المجالس اسلامي در تهران (۱۳۷۸ش) 🔸وفات حضرت خدیجه (س) بنا به قولی (۱۰بعثت) 🔹وفات «مهلبي» كاتب و دانشمند مصري (۶۵۶ق) 🔸وفات «عطاملك جويني» (۶۸۱ق) 🔹وفات آیةالله «شیخ حسین لنکرانی» (۱۴۰۹ق) 🔸آغاز نخستین کنگره بین المللی امامزادگان (۱۴۳۴ش) ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خدای داناییها 🔷🔷 مداد باش!!!!! 🔶 پسری در کنار پدرش نشسته بود. پدر مشغول نوشتن بود .برای پسر جالب بود .همیشه پدر را با خودکار دیده بود که می نوشت ولی این دفعه با مداد !!پرسید: بابا !!چه چیزی می نویسی ؟ چرا این دفعه با مداد می نویسی بابا؟! پدر با خوشرویی جواب داد: پسر عزیزم؛ مهمتر از این نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم. پسرم می خواهم وقتی بزرگ شدی ؛مانند این مداد شوی! تعجب پسر بیشترشد!!!بابا!مداد !! پدر گفت :پسرم ! پنج خصلت در این مداد وجود دارد. سعی کن این خصلتهارا در وجودت داشته باشی . ❎همانطوریکه مداد را حرکت می دهیم و با آن مطالب مهم و بزرگ را می نویسی این را بدان که تو هم می توانی کارهای بزرگی را انجام دهی و دستی وجود دارد که تو را هدایت می‌کند و آن دست خداست. ❎ پسرم همانطوری که برای تیز کردن مداد باید از مداد تراش استفاده کنی و این کار باعث رنجش و ناراحتی است بدان که در زندگی مشکلاتی وجود داردکه باعث می‌شود که انسان بهتر و کامل تر شود. ❎ بامداد می توان خطا ها را با پاک کن ،پاک کرد .در صورت خطا و گناه سریع اشتباهات خودت را با پاک کن توبه پاک کن. ❎چیزی در مداد هست که مهم است اما چوب آن نیست بلکه مغز داخل چوب است پس مراقب درونت باش که از آن چه بیرون می آید. ❎مداد همیشه از خود اثری به جا می گذارد پس بدان هر کاری که در زندگی انجام می‌دهی اثری از آن می‌ماند پس در انتخابت دقت کن. ✍ مصطفی شاکری زاده 🗓 بهار۱۴۰۰ ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🌱 رونمایی از جدیدترین سروده‌ی چهره‌ی ماندگار اردکان ؛ ای هَموطن انتخابِ ما مُحتَرم است هر چند که تبلیغ نمائیم کَم است سَردارِ عزیزِ ما سُلیمانی گُفت جُمهوریِ اسلامیِ ایران حَرَم است ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین ✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۱۰) از فرماندهی اعلام شد؛ نیروهای دشمن از روس
✅ بسم رب الشهداء و الصدیقین ✅ گروه آدمخوارها ...!!! (۱۱) گروه آدمخوارها معجونی از آدم های عجیب و غریب بود؛ از مجید گاوی (گنده لات آبادان)، مصطفی ریش (فیدل کاسترو آبادان)، حسین کره ای گرفته تا علی تریاکی و حسین عزرائیل، جزو گروه آدمخوارها بودند. البته بچه های تحصیل کرده ای هم بودند که به عشق شاهرخ در گروه آدمخوارها می جنگیدند. مثل اصغر شعله ور که فارغ التحصیل آمریکا بود و دوشادوش شاهرخ می جنگید. به عشق سید مجتبی، خیلی ها جذب گروه آدمخوارها شده بودند. حتما دعا بفرمائید تا در یادداشت های بعدی سیستم تربیتی سید مجتبی هاشمی را مهندسی معکوس کنیم.! نقل شده که مجید گاوی؛ گنده لات آبادان، راهی جبهه شد. تمام بدنش جای چاقو و شکستگی بود. هرجا می رفت، یک کیف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. می خواست با عراقی ها بجنگد اما هیچکدام از واحدهای نظامی او را نپذیرفتند تا اینکه سید او را تحویل شاهرخ داد. شاهرخ هم در مقابل این افراد مثل خودشان رفتار می کرد. کمی به چهره مجید نگاه کرد. با همان زبان عامیانه گفت: «ببینم، می گن یه روزی گنده لات آبادان بودی. می گن خیلی هم جیگر داری، درسته!؟» بعد مکثی کرد و گفت: «اما امشب معلوم می شه، با هم می ریم جلو ببینم چیکاره ای!» شب، از مواضع نیروهای خودی عبور کردیم. به سنگر عراقی ها نزدیک شدیم. شاهرخ مجید را صدا کرد و گفت: «میری تو سنگراشون، یه افسر عراقی رو می کشی و اسلحه اش رو می یاری. اگه دیدم دل و جرات داری می یارمت تو گروه خودم.!» مجید هم یه چاقو از تو کیفش برداشت و حرکت کرد. دو ساعت گذشت و خبری از مجید نشد. به شاهرخ گفتم: «این پسر دفعه اولش بود. نباید می فرستادیش جلو!» هنوز حرفم تمام نشده بود که در تاریکی شب احساس کردم کسی به سمت ما می آید. اسلحه ام را برداشتم. یکدفعه داد زد: «نزن منم مجید!» پرید داخل سنگر و گفت: «بفرمائید این هم اسلحه!!» شاهرخ نگاهش کرد و با حالت تمسخرگفت: «بچه، اینو از کجا دزدیدی!؟» مجید دستش کرد داخل کوله پشتی و چیزی شبیه توپ بیرون آورد.! در تاریکی شب سرم را جلو آوردم. یکدفعه داد زدم: «وای!!» با دست جلوی دهانم را گرفتم، سر بریده یک عراقی در دستان مجید بود.!! شاهرخ که خیلی عادی به مجید نگاه می کرد گفت: «سر کدوم سرباز بدبخت رو بریدی؟» مجید که عصبانی شده بود گفت: «به خدا سرباز نبود، بیا این هم درجه هاش، از رو دوشش کَندم.!!» بعد هم تکه پارچه ای که نشانه درجه بود را به ما داد. شاهرخ سری به علامت تائید تکان داد و گفت: «حالا شد، تو دیگه نیروی ما هستی.!» 👈 ادامه دارد ... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🗓 ☘ چهارشنبه 🔅 ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۰ 🌙 ۵ ذوی‌القعده ۱۴۴۲ 🎄 ۱۶ ژوئن ۲۰۲۱ 🔎رویدادهای مهم تاریخی امروز: 🔸وفات آیةاللَّه «مجتهد تبريزي» (۱۲۹۸ش) 🔹عضويت ايران در سازمان خوار و بار جهاني (۱۳۳۶ش) 🔸شهادت مجاهدان مؤتلفه اسلامي (۱۳۴۴ش) 🔹آزاد شدن منطقه «دهلاويه» (۱۳۶۰ش) 🔸وفات آیةاللَّه «مدنی تبریزی» (۱۳۹۲ش) 🔹وفات آية‌الله «‌فاضل لنكراني» (۱۳۸۶ش) 🔸تشییع جنازه ۲۷۰ شهید غوّاص دفاع مقدّس (۱۲۹۴ش) 🔹تجدید بناي خانه كعبه توسط حضرت ابراهيم 🔸وفات «سيدبن طاووس» عالم و محدث شيعه (۶۶۴ق) 🔹وفات «ابن ‏هِشام» فقيه و نحويِ بزرگ عرب (۷۶۱ق) ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
🌱 رونمایی از جدیدترین سروده‌ی چهره‌ی ماندگار اردکان ؛ #سید_محمد_پزشکی_اردکانی ای هَموطن انتخابِ ما
بسمِهِ تعالی با عَزم و با اِراده و با هِمّتِِ بُلَند اِی هَموَطن بیا که جَهان را تَکان دهیم در روزِ بیست و هَشتُمِ خرداد ماه، ما با رَایِ خود حَماسه دیگر نِشان دهیم دلبستگی به مکتب و آئینِ انقلاب ما با حُضورِ خویش بیا اِمتحان دَهیم با انتخابِ اَصلَح و بی اِدِّعایِ خویش شُهرَت به شهرِ علم و اَدب اردکان دهیم ✍ ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خدای حنان و منان! ✅ من رأی نمی دهم چون ...!!! (۲) این روزها زیاد می شنویم؛ «من رأی نمی دهم، دوباره این ها می خواهند از ملت سواری بگیرند، با رأی ما چیزی عوض نمی شود، بابا ول کن به ما چه ربطی دارد؟» و ده ها حرف و حدیثی که اخلاق رسانه ای اجازه نگارشش را نمی دهد.! بنظر شما اصلاً این شنیده ها صحت دارد؟ بنده بعنوان یک عضو غیر قابل مشاهده در اجتماع، خیلی به ندرت اینها را شنبده ام.! اغلب بخاطر نظام و در اعتراض به وضع موجود در انتخابات شرکت می کنند. اصلاً مگر می شود کسی رأی ندهد.!!! حتی آنها که به پای صندوق هم نمی روند به نوعی رأی داده اند.! با این کار به زعم خویش، انتقام می گیرند. انتقامی که ریشه در ضربه فنی شدن بخاطر گرانی ها، لجاجت های سیاسی، عقده های روانی، عدم کارآمدی برخی کارمندان دولتی و ... دارد. اینجا ایران است. سرزمین مردانی که بیجا به کسی باج نمی دهند چون مسلمان هستند.! کسانی که بواسطه معارف اسلامی صاحب عزت نفس شده اند و خود را صاحب نظر می دانند. کسی که می خواهد برای این مردم نوکری کند باید آداب نوکری را بداند. باید بداند که این مردم حس بویایی و قدرت تحلیل بالایی دارند اما امان، امان از دست فضای مجازی.!! مردم رشید و هوشیار اما از فضای مجازی نباید غافل شوند. غفلت همان و ناامید شدن همان.! باشد که در این گرداب هزار چهره، مسیر را گم نکنیم و هوشمندانه تصمیم بگیریم. ✍ جواد حاجی اکبری 🗓 خرداد 1400 ش ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
هدایت شده از مداد من
❌ ثبت نام آغاز شد ... ✳️ پیش دبستانی شکوفه های رضوی زیر نظر (ع) ✅ ثبت نام به دو صورت و ♨️ امسال هم داریم .... ✅ برای سنین 4 - 6 ساله 🌸 پیش دبستانی شکوفه های رضوی ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc