9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خونه یه مادر شهیده که ۲۵۰ سال قدمت داره و هنوز زندگی در اون جریان داره.. چقدر حس داره این ویدیو😊🍃
@meeghat🍃🌱
✨رسول اکرم (ص): درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده میشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.
📚(بحار الانوار، ج 93، ص 344 )
🌙حلول ماه مهمانی خدا، ماه رمضان مبارک
@meeghat🍃🌱
nf00684852-1.mp3
1.28M
اللّهم رب شهر رمضان...
گناهان چهل ساله را با این دعا می بخشند...
@meeghat🍃🌱
شدم شکسته و خُرد و خمیر، یا اللّه
ز بار این همه جرم کبیر، یا اللّه
گناهکارم و پرونده ی اَسَفبارم
میان خَلق ندارد نظیر، یا اللّه
منم همان که دل صاف و بی غبارش را
سیاه کرده گناه کثیر، یا اللّه
هزار مرتبه شیطان مرا زمین کوبید
ترحّمی، مددی یا قدیر، یا اللّه
نفس بده که بگویم فقط «غلط کردم»
بخوانم از ته دل یا مجیر، یا اللّه
عطوفت تو مرا جرأت و جسارت داد
کرامت تو مرا کرده شیر، یا اللّه
به دام نفس پلیدم اگرچه افتادم
به کام یأس نگشتم اسیر یا اللّه
مرا به حرمت مولا دوباره احیا کن
به جان فاطمه دستم بگیر، یا اللّه
به سوی قلب حسین ت برای من وا کن
شبیه حُرّ و وهب یک مسیر، یا اللّه
به آبروی ابالفضل سربلندم کن
که آمدم خجل و سر به زیر، یا اللّه
اگرچه بی سروپایم، دلم به گریه خوش ست
مگر به اشک بشویم ضمیر، یا اللّه
شبیه ابر ببارم به یاد تشنه لبی
که گشته بود لبش چون حصیر، یا اللّه
ببارم از دل خونبار سیدالشّهدا
که پاره پاره شد از آن سه تیر، یا اللّه
زنم به صورت و سر یاد دست و پا زدنش
به زیر خنجر شمر شریر، یا اللّه
چگونه زنده بمانم که رفت روی سنان
سری مقابل طفلی صغیر، یا اللّه
تورا به جان رقیه بیا و جان مرا
میان ذکر مصیبت بگیر، یا اللّه
#محمدحسین_رشیدی
#مناجات
@meeghat🍃🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر توهین کرد به اون شهید مظلوم...
چوب خدا صدا نداره آقای همتی... تازه اولشه...
@meeghat🍃🌱
در پاسخ #ساسی_مانکن
خواننده ی بی هنری که فقط عیاشی و بی حیایی بلده
کسی که مدتی قبل تظاهر به توبه کرد و اخیراً به ساحت مقدس عزیز فاطمه امام حسن مجتبی علیهماالسلام توهین کرده:
گفتند دوباره بی حیایی کرده
توهین به حریم مجتبایی کرده
این مانکن بی شرم فقط با این کار
از مادر خویش رونمایی کرده
#محمدحسین_رشیدی
@meeghat🍃🌱
گفت و گویی میان تابوت و گهواره:
می گفت با گهواره ای یک روز
تابوتی از شومی اقبالش
از روزگار تلخ تنهاییش
وز اینکه چشمی نیست دنبالش
می گفت: ما با اینکه هم سِنخیم
بسیار در تقدیرمان فرق است
از ما یکی همواره در شادی
وآن دیگری در غصّه ها غرق است
نجّارمان از ابتدا انگار
میخ مرا با بغض کوبیده
امّا گمانم لحظه در لحظه
دورِ تو چون پروانه گردیده
همواره گوش بینوای من
لبریز از فریاد واویلاست
امّا تو پیرامونت آکنده
از نغمه ی لالای مادر هاست
آغوش بی اقبال من، هرگز
جز پیکر بی جان نمی یابد
آغوش نیکو فال تو امّا
دردانه ی جانانه می یابد
با خویش می گویم چرا باید
احوال من دائم چنین باشد؟
خلقت اگر بر پایه ی عدل است
اوضاع من کی باید این باشد؟
ناگاه، گهواره برآشفت و
گفتا رها کن کفر نعمت را
تسلیم فرمان قناعت کن
افسار نفس پر شکایت را
جای شکایت کردن از معبود
راضی به روزی باش، شاکر باش
در موج غم، اوج پریشانی
با یاد او آسوده خاطر باش
اصلاً خبر داری؟ که تقدیرت
رشک زمین و آسمان بوده؟
وز آرزومندان توفیقت
خورشید و ماه و کهکشان بوده؟
با اینکه عمری جز غم و غربت
در سفره ی دنیا ندیدی تو
آخر به لطف کیمیا چشمی
تا قلّه ی عزّت رسیدی تو
یک گوشهچشم مادر هستی
از خاک تنهایی بلندت کرد
عالم حقیرت شد زمانی که
زهرای مرضیه پسندت کرد
با دیدن تو طرح لبخندی
گل کرد بر روی مه بانو
بعد از نود شب درد بی تسکین
گردیدی آرامشگه بانو
آنشب که اشک حوریان می شُست
دیواره های لاله خیزت را
دیدی یتیمی بوسه باران کرد
پهلوی مهمان عزیزت را؟
می دانم آن ساعت که می بردی
تا قبر مخفی جسم مادر را
با اینکه «صارت کالخیال» امّا
سنگینی ات خم کرد حیدر را
گهواره میگفت و فقط می سوخت
تابــوت، از هـُـرم حـکایاتــش
تا اینکه فریادی کشید و گفت:
بس کن که جانم را زدی آتش
خوبست من هم چون تو بی پروا
آرام جانت را به هم ریزم؟
در عمق اقیانوس احساست
با جمله ای، طوفان برانگیزم؟
کافیست تا یک لحظه در گوشت
نجوا کنم لالا علی اصغر
لالا عزیزم طفل بی شیرم
آرام باش ای هستی مادر
یادت میاید، بین آغوشت
از بس که نالید از نفس افتاد
یادت میاید مادری می گفت
پس کو عمویش، کودکم جان داد
بیچاره مادر، پا به پای طفل
هی رفت از هوش و به هوش آمد
آخر به جای آب، از صحرا
دستان خونین عموش آمد
آغوش تو خالی شد از یار و
دار و ندارت بوی اصغر شد
بعد از صد و هشتاد روز اُلفت
ریحانه ات با تیر پرپر شد
جانانه ات رفت و شدی تنها
تنهای بی لالای بی حرکت
طی شد دو ساعت با همین منوال
تا اینکه شد هنگامه ی غارت
بین دو نهر بی وفا، تنها
آتش پی قلب کباب آمد
رفتی به تاراج و غمی دیگر...
بر کوه غمهای رباب آمد
القصّه این تابوت و گهواره
آذر به کام یکدگر کردند
افروختند و روضه در روضه
خاکستر خود را به سر کردند
#محمدحسین_رشیدی
@meeghat🍃🌱