#شهیدانہ
✨ همیشه یک تبسم زیبا داشت. وارد خانه که میشد، قبل از حرف زدن لبخند میزد. عصبانی نمیشد.
یک شب شام آماده کرده بودم که متوجه شدیم همسایه ما شام درست نکرده ـ چون تصور میکرده که همسرشان به منزل نمیآید ـ فوراً علی غذای ما را برای آنها برد. گفتم: خودمان؟! گفت: ما نان و ماست میخوریم ...🌟
#خاطرات_همسر_شهید
#شهید_علیرضا_عاصمی
🗓 ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰
💠سنگرفرهنگی،هنریشهرستانبهارستان
🆔 @Culturalservant