هدایت شده از شهید سید ابراهیم رئیسی
🔴لیست وزرای پیشنهادی دولت سیزدهم
✍ظهر امروز ابراهیم رئیسی لیست وزرای خود را به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد که به شرح زیر است:
🔸وزارت ورزش: حمیدرضا سجادی
🔹وزارت کشور: احمد وحیدی
🔸وزارت اطلاعات: خطیب
🔹وزارت نیرو: محرابیان
🔸وزارت خارجه: امیر عبدالهیان
🔹وزارت اقتصاد: سید احسان خاندوزی
🔸وزارت آموزش و پرورش: حسین باغگلی
🔹وزارت میراث فرهنگی: ضرغامی
🔸وزارت کار: حجت عبدالملکی
🔹وزارت علوم: محمدعلی زلفیگل
🔸وزارت دفاع: امیر آشتیانی
🔹وزارت کشاورزی: سید جواد ساداتی نژاد
🔸وزارت بهداشت: بهرام عین اللهی
🔹وزارت ارشاد: محمد مهدی اسماعیلی
🔸وزارت صمت: سید رضا فاطمی امین
🔹وزارت نفت: جواد اوجی
🔸وزارت دادگستری: رحیمی
🔹وزارت راه و شهرسازی: رستم قاسمی
🆔 @Raeisi_President
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 کربلا خونهی امیدم...
پویانفر - محرم ۱۴۰۰
تجهیزات هوشمند نوویتا(Novita)
#خگستر حقوقی نزدیک ۳۳ درصد خریده
خگستر صف خرید
سهم خوب یکم صبر هم لازمه
تجهیزات هوشمند نوویتا(Novita)
خگستر صف خرید سهم خوب یکم صبر هم لازمه
۱۱۴ میلیون حجم خورده
کم کم تقاضا زیاد میشه . سهم خوب دارید مواظب باشید از دست ندید
در مقابل هم هر سهمی ارزش ورود نداره
تجهیزات هوشمند نوویتا(Novita)
خگستر صف خرید سهم خوب یکم صبر هم لازمه
خگستر اول وقت صف خرید بود .
بعد تا محدوده مثبت ۲ رفت
بعد از ۳۲۷ میلیون حجم دوباره صف خرید شد
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*ضربالمثل معروف «خاک سرده» به چه معنی است⁉️⁉️⁉️*
ارزش دیدن داره 😭😭😭😭
با کاروان حسين(ع) - روز اول
منزل قصر بني مقاتل
چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجري قمري
امام حسين (ع) در اين منزل خيمه ي عبيدالله بن حر جعفي را ديدند. حجاج بن مسروق و زيد بن معقل هم همراه امام بودند. امام، حجاج بن مسروق را فرستاد و از عبيدالله بن حر جعفي خواست كه به او بپيوندد، اما او عذر آورد و تنها گفت: حاضرم اسبم را بدهم. امام هم فرمود كه نيازي به اسب تو نداريم و وي اينگونه از فيض شهادت محروم شد.
و گفته اند: امام ، خود به داخل خيمه ي او رفته و طلب ياري و كمك كردند كه عبيدالله گفت: بخدا سوگند مي دانم كه هر كسي از تو پيروي كند سعادتمند خواهد بود، ولي نصرت من تو را از قتال با دشمن بازنمي دارد و در كوفه ياوري نداريد و نفس من راضي به مرگم نيست! ولي اسبم را كه ملحفه نام دارد و از بهترين اسبهاست، به تو مي دهم. امام در پاسخ فرمودند: "حال كه خود ما را ياري نمي كني، ما نيازي به اسب تو نداريم، ولي تو را نصيحتي مي كنم: اگر مي تواني به جايي برو كه فرياد ما را نشنوي و مقاتله ي ما را نظاره گر نباشي. سوگند بخدا اگر كسي بانگ ما را بشنود و ما را ياري نكند، خدا او را با صورت در آتش مي افكند" [1] .
اواخر شب امام دستور دادند از قصر بني مقاتل آب برداشته و كوچ كنند. پس از ساعتي كه حركت كردند، امام در حال سواره بخواب رفتند و بعد از بيدار شدن فرمودند: "انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين". و دو سه مرتبه اين جملات را تكرار نمودند.
علي اكبر (ع) روي به پدر نمود و فرمود: "اي پدر! جانم به فداي تو. خدا را حمد كردي و آيه ي استرجاع خواندي، علت چيست؟" امام حسين عليه السلام فرمودند: "پسرم! در خواب ديدم كه شخصي سوار بر اسب بود و مي گفت اين قوم سير مي كنند و اجل هم بسوي آنان در حركت است. دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده شده است". علي اكبر (ع) فرمود: "اي پدر! خداوند بدي را از تو دور گرداند؛ آيا ما بر حق نيستيم؟"
امام فرمودند: "ما بر حقيم".
علي اكبر (ع) فرمود: پس ما را باكي از مرگ نيست كه بميريم و بر حق باشيم" [2].
منابع:
[1] مقتل الحسين مقرم، ص 189.
[2] تاريخ طبري ج 6، ص 217.
روز دوم- ورود امام حسين (ع) به سرزمين کربلا
سلام بر تو اى خون خدا
اى تنهاى مظلوم،
سلام بر تو و جانهايى كه به درگاهت فرود آمدند،
سلام خدا براى هميشه،
تا هستيم
و تا شب و روز باقى است
پنج شنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري قمري
1. امام حسين عليهالسلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري به كربلا وارد شد.[1] عالم بزرگوار "سيد بن طاووس" نقل كرده است كه: امام (ع)چون به كربلا رسيد، پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ همينكه نام كربلا را شنيد فرمود: اين مكان جاي فرود آمدن ما و محل ريختن خون ما و جايگاه قبور ماست. اين خبر را جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله به من داده است.[2]
2. در اين روز "حر بن يزيد رياحي" ضمن نامهاي "عبيداللّه بن زياد" را از ورود امام (ع)به كربلا آگاه نمود.
3. در اين روز امام عليهالسلام به اهل كوفه نامهاي نوشت و گروهي از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قيس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.[3] اما ستمگران پليد اين سفير جوانمرد امام عليهالسلام را دستگير كرده و به شهادت رساندند. زماني كه خبر شهادت قيس به امام عليهالسلام رسيد، حضرت گريست و اشك بر گونه مباركش جاري شد و فرمود:
اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِيعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَريما واجْمَعْ بَينَنا وَبَينَهُمْ فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَييءٍ قَديرٌ؛
خداوندا! براي ما و شيعيان ما در نزد خود قرارگاهِ والايي قرار ده و ما را با آنان در جايگاهي از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاري توانايي. [4]
منابع:
1.الامام الحسين و اصحابه، ص194؛ البدء والتاريخ، ج6، ص10.
2. اللهوف، ص35.
3. مقتل الحسين مقرّم، ص 184.
4.بحارالانوار، ج44، ص381.
روز سوم- ورود عمر بن سعد و سپاهيانش به كربلا
سلام بر تو اى حسين
اى فرزند رسول خد
اى فرزند امير مؤمنان و فاطمه سرور بانوان
سلام خدا براى هميشه،
تا هستيم
و تا شب و روز باقى است
جمعه سوم محرم الحرام سال 61 هجري قمري
1. "عمر بن سعد" يك روز پس از ورود امام عليه السلام به سرزمين كربلا يعني روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهي از اهل كوفه وارد كربلا شد.
( ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص84.)
2. امام حسين عليه السلام قسمتي از زمين كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي شد را از اهالي نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريداري كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را براي زيارت راهنمايي نموده و زوّار او را تا سه روز ميهمان كنند.
( مستدرك الوسايل، ج14، ص61؛ مجمع البحرين، ج5، ص461. )
3. در اين روز "عمر بن سعد" مردي بنام "كثير بن عبداللّه " ـ كه مرد گستاخي بود ـ را نزد امام عليه السلام فرستاد تا پيغام او را به حضرت برساند. كثير بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهيد در همين ملاقات حسين را به قتل برسانم؛ ولي عمر نپذيرفت و گفت: فعلاً چنين قصدي نداريم.
(تاريخ طبري، ج5، ص410)
هنگامي كه وي نزديك خيام رسيد، "ابو ثمامه صيداوي" (همان مردي كه ظهر عاشورا نماز را به ياد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسين عليه السلام بود. همين كه او را ديد رو به امام عرض كرد: اين شخص كه مي آيد، بدترين مردم روي زمين است. پس سراسيمه جلو آمد و گفت: شمشيرت را بگذار و نزد امام حسين عليه السلام برو. گفت: هرگز چنين نمي كنم.
ابوثمامه گفت: پس دست من روي شمشيرت باشد تا پيامت را ابلاغ كني. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پيغامت را به من بسپار تا براي امام ببرم، تو مرد زشت كاري هستي و من نمي گذارم بر امام وارد شوي. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را براي ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پيكي ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمده اي؟ حضرت در جواب فرمود:
"مردم كوفه مرا دعوت كرده اند و پيمان بسته اند، بسوي كوفه مي روم و اگر خوش نداريد بازمي گردم... ."
( تاريخ طبري، ج5، ص410.)