💠-------------------------------------------------💠
📖 (چون به شهر بصره رسيد خواست انس بن مالك را به سوی طلحه و زبير بفرستد تا آنچه از پيامبر درباره آنان شنيده يادشان آورد، انس، سر باز زد و گفت: من آن سخن پيامبر را فراموش كردم، فرمود:
اگر دروغ می گویی خداوند تو را به بيماری برص (سفيدی روشن) دچار كند كه عمامه آن را نپوشاند.
(پس از نفرين امام انس به بيماری برص در سر و صورت دچار شد كه همواره نقاب می زد.)
#حکمت311
#ما_نهجالبلاغه_میخوانیم
💠-- @mehman_nahjolbalagheh --💠
💠------------------------------------💠
📖 شخصی يهودی به امام گفت: هنوز پيامبرتان را دفن نكرده، درباره اش اختلاف كرديد امام فرمود:
ما درباره آن چه كه از او رسيده اختلاف كرديم، نه در خود او، اما شما يهوديان، هنوز پای شما پس از نجات از دريای نيل خشك نشده بود كه به پيامبرتان گفتيد (برای ما خدایی بساز، چنانكه بت پرستان خدایی دارند) و پيامبر شما گفت: (شما مردمی نادانيد.)
#حکمت317
#ما_نهجالبلاغه_میخوانیم
💠-- @mehman_nahjolbalagheh --💠
💠------------------------------------💠
📖 در جنگ نهروان هنگامی كه از كنار كشتگان خوارج میگذشت فرمود:
بدا به حال شما! آنكه شما را فريب داد به شما زيان رساند. شيطان گمراه كننده، و نفسی كه به بدی فرمان میدهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ايشان آماده كرد، و به آنان وعده پيروزی داد، و سرانجام به آتش جهنم گرفتارشان نمود.
#حکمت323
#ما_نهجالبلاغه_میخوانیم
💠-- @mehman_nahjolbalagheh --💠
💠------------------------------------💠
📖 (وقتی امام از جنگ صفين باز می گشت به محله شباميان رسيد، آواز گريه زنان بر كشتگان جنگ را شنيد، ناگاه حرب بن شر حبيل شبامی بزرگ قبيله شباميان خدمت امام رسيد به او فرمود:) چنانكه می شنوم، زنان شما بر شما چيره شدند؟ چرا آنان را از گريه و زاری باز نمی داريد؟ (حرب پياده و امام سوار بر اسب می رفتند به او فرمود:) باز گرد، كه پياده رفتن رئيس قبيله ای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مومن است.
#حکمت322
#ما_نهجالبلاغه_میخوانیم
💠-- @mehman_nahjolbalagheh --💠