4_6046302346235872834.mp3
3.81M
🎼 پادکست تلنگرانه
🎧 #خطر_نفوذ قسمت نهم
"نصیحت کردن امام امت"
🎤 #حجت_الاسلام_محرابیان
⏱ ۰۴ دقیقه و ۴۶ ثانیه
🔋 ۳,۶ مگابایت
🌷حکایتی زیبا از یکی از افسران ارتش🌷
🔻 تابستان 1363 در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندمهايشان بودند فرماندهي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندمهاي آن پيرزن را درو كنيم.
🔹 به او گفتم: چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پيرزن صحبت كنم. جلو رفتم پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمک سربازان گندمهايتان را درو كنيم. شما فقط محدودهي زمين خودتان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد
🔻 پيرزن پس از تشكر و قدرداني گفت: پس من ميروم براي کارگران حضرت فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) مقداري هندوانه بیاورم
🔹ما از ساعت 9 الي 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندمها را درو كرديم.بعد از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید ميروم تا براي كارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بياورم. شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كرديد؟
🔻 گفت : ديشب حضرت فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) به خوابم آمد و گفت: چرا كارگر نميگيري تا گندمهايت را درو كند ديگر از تو گذشته اين كارهاي طاقتفرسا را انجام دهي
من هم به آن حضرت عرض كردم: اي بانو تو كه ميداني تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسيده است و درآمدمان نيز كفاف هزينه ی كارگر را نميدهد، پس مجبوريم خودمان اين كار را انجام دهيم. بانو فرمودند: غصه نخور! فردا کارگران از راه خواهد رسيد. بعد از اين جمله از خواب پريدم*
🔹 امروز هم كه شما اين پيشنهاد را داديد، فهميدم اين سربازان، همان کارگران حضرت ميباشند. پس وظيفهي خود ديدم از آنها پذيرايي كنم بعد از عنوان اين مطلب، ناخودآگاه قطرات اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: سلام بر تو اي دخت گرامي پيامبر(سلام الله عليها) فدايت شوم كه ما را به نوکری خود قابل دانستي*
✅ راوی : سرگرد مسلم جوادي منش
منبع: كتاب نبرد ميمك، احمد حسينا، مركز اسناد انقلاب اسلامي
🌷درود خدا بر بانوی دو عالم🌷
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
(تلنگر )
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
متن نامه «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی به زنان مسلمان لبنان:
در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیستها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی خانوادههای آمریکایی بدل شده است.من کشتار ،مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده می بینم ،اما من چیز دیگری را هم می بینم.
من تو را می بینم…
من نمی توانم کمکی بکنم اما می ببینم که تقریبا هر زنی ،بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم،من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم ،غبطه می خورم…
اما نمی توانم چیزی بگویم ؛ فقط قدرت ، زیبایی، عفت و بیش از همه رضایت و شادی تو را تحسین می کنم. آری ، عجیب است اما به ذهن من خطور می کند که تو هر چند تحت بمباران اما از ما ، خوشحال تری.
چرا که تو هنوز زندگی طبیعی یک زن را داری . شیوه ای که زنان از ابتدا همواره چنین زندگی می کردند . در غرب هم تا دهه ۱۹۶۰ اینچنین معمول بود، تا اینکه به وسیله دشمنی مشترک بمباران شدیم.
اما ما با مهمات واقعی بمباران نشدیم ، بلکه با فساد اخلاقی و نیرنگ آلود و زیرکانه از طریق وسوسه بمباران شدیم.
آنها به جای استفاده از بمب افکن ها و جنگنده های آمریکایی ، ما را از هالیوود بمباران کردند. آنها می خواهند بعد از آنکه از بمباران زیرساخت های کشورهای شما فارغ شدند، شما را نیز اینگونه بمباران کنند . نمی خواهم این برای تو هم اتفاق بیفتد. تو هم احساس خفّت خواهی کرد همانطور که ما می کنیم. تو می توانی از این بمباران ها دوری کنی ، اگر لطف کنی ، و به ما که از نفوذ شیطانی آنها تلفات جدی داده ایم، گوش کنی.
برای اینکه هر چیزی که از هالیوود می بینی ، مشتی دروغ است ، تحریف است، نیرنگی ماهرانه است
آنها روابط نا مشروع را تحت عنوان سرگرمی بی ضرر جلوه می دهند ، برای اینکه هدف آنها انهدام اساس اخلاق جوامعی است که تشعشعات و امواج برنامه های سمّی شان را به آنان مخابره می کنند .
ملتمسانه از تو می خواهم سم آنها را نخوری . وقتی که از آن خوردی، هیچ پاد زهری برای آن نیست !! ممکن است نسبتاً بهبود بیابی ، اما هرگز همچون قبل نخواهی شد. بهتر است کاملاً از این سم دوری کنی ، تا اینکه به دنبال شفا از آسیب هایی که بوجود می آورد باشی.
آنها سعی دارند، با فیلم ها و نماهنگهای شهوت انگیز ، به دروغ ما زنان آمریکایی را شاد و راضی نشان دهند ، مفتخر به لباس پوشیدن چون هرزه ها و قانع بودن به نداشتن خانواده ؛ و تو را اینچنین وسوسه می کنند .
اکثر ما شاد نیستیم، به من اعتماد کن ! میلیون ها نفر از ما داروهای ضد افسردگی مصرف می کنیم ، از شغل هایمان متنفریم و شب ها به خاطر مردانی که می گفتند دوستمان دارند، ولی حریصانه از ما سوءاستفاده می کنند و می روند ، گریه می کنیم.
آنها می خواهند خانواده های شما را از بین ببرند و شما را متقاعد کنند که فرزندان کمتری داشته باشید . آنها با جلوه دادن ازدواج به عنوان شکلی از بردگی ، مادری به عنوان نفرین و با جلوه دادن با حیا بودن و پاک ماندن به عنوان عقب افتادگی و اُمُلی چنین می کنند . آنها می خواهند خودت ، ارزش خودت را پایین آوری و ایمان و اعتقاداتت را از دست بدهی . آنها مانند شیطانی هستند که (آدم و حوا) را فریب دادند ، تو فریب نخور! برای خودت ارزش قائل باش : من تو را به عنوان گوهر گران قیمت، طلای ناب ، یا مروارید گرانبها می بینم، (برگرفته از انجیل متی ۱۳ :۴۵).
همه ی زنان مرواریدهای گرانبهایی هستند، اما برخی از ما در مورد ارزش پاکدامنی مان فریب خوردیم. عیسی گفت : «آنچه مقدس است ، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوک وحشی نیندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگشته ، شما را بدرند.» (متی فصل ۷ عبارت ۶ )
مرواریدهای وجودیمان بسیار گرانبها هستند ، اما آنها می خواهند به ما بقبولانند که بی ارزشند. ولی باورم کن! هیچ جایگزینی برای این نیست که بتوان در آیینه نگاه کرد و بازتاب پاکدامنی ، نجابت و عزت نفس خود را در آن دید .
مُدهایی که از زیر دست خیاطان غربی بیرون می آیند برای این طراحی می شوند که به تو بقبولاند که ارزشمندترین سرمایه تو ، جذابیت جسمی توست . اما لباسهای عفیف تو و حجاب تو در واقع پرجاذبه تر از هر مُد غربی است، برای اینکه آنها تو را به صورت اسرارآمیزی پوشانده اند و عزت نفس و اعتماد به نفس تو را جلوه می دهند .
جاذبه های جسمانی زن باید از چشمان بی لیاقت پوشانده شود، البته این باید هدیه ای باشد از طرف تو برای مردی که تو را آنقدر دوست دارد و برایت احترام قائل است که با تو ازدواج می کند . و از آنجا که مردان شما مرد اند و با غیرت و دلاور ، حق آنان نیز چیزی کمتر از بهترینی که تو عرضه کنی نیست . مردان ما دیگر حتی پاکدامنی نمی خواهند، آنها دُرّ گرانبها را درک نمی کنند
؛ آنها سنگ مصنوعی پر زرق و برق را انتخاب می کنند تا آن را نیز (پس از سوءاستفاده) رها کنند!
گوهربارترین سرمایه های تو زیبایی درونی ات ، نجابتت ، و آن چیزیست که تو را تو کرده است. اما متوجه شدم برخی زنان مسلمان از حدود تجاوز می کنند و حتی در حین حجابشان سعی دارند تا جایی که ممکن است مانند غربی ها شوند (قسمتی از موهایشان نشان داده می شود (آرایش داشته باشند و …).
چرا تقلید کنید از زنانی که به خاطر عفت و پاکدامنی ازدست رفته شان پشیمانند یا به زودی پشیمان خواهند شد؟
هیچ جبرانی برای آن ازدست رفته نیست. شما الماس های بی عیب هستید. نگذارید آنها شما را بفریبند و تبدیل به سنگ بدلی شوید . زیرا که هر آنچه شما در مجلات مد و تلویزیون های غرب می بینید، دروغ است . این دام شیطان است . طلا نمای ابلهان است.
می خواهم تو را به اعماق قلبم راه دهم و سرّی را با تو در میان گذارم ؛ احیاناً اگر کنجکاوی : ارتباط نامشروع قبل از ازدواج چندان هم جالب نیست. ما جسم مان را به مردانی دادیم که عاشقشان بودیم ، فکر می کردیم این راهی است تا آنها نیز عاشقمان شوند و با ما ازدواج کنند، همانطوری که همیشه در تلویزیون دیده بودیم . اما بدون امنیت ازدواج و علم قطعی به اینکه او همیشه با ما خواهد بود ، حتی لذت بخش هم نیست !! چنین است مسخرگی و وارونگی آن ، فقط یک هدر رفتن است . تو می مانی و اشکهایت .
به عنوان یک زن که با زن دیگر صحبت می کند ، باور دارم که تو این را فهمیدی برای اینکه فقط یک زن می تواند حقیقتا بفهمد در قلب زن دیگر چیست. حقیقتاً ما همه شبیه یکدیگریم علیرغم نژاد ، دین و ملیتمان ، قلب یک زن همه جا یک شکل است . ما عشق می ورزیم ، این کاری است که به بهترین وجه انجام می دهیم . ما خانواده هایمان را پرورش می دهیم و به مردی که دوستش داریم، آرامش و قدرت می دهیم. اما ما زنان آمریکایی فریب خورده ایم در این باور که ما سعادتمند ترین هستیم چون شغل داریم، خانه هایی شخصی داریم که می توانیم در آن تنها زندگی کنیم و آزادی، که عشق خود را نثار هر کس که می خواهیم کنیم . این آزادی نیست و آن عشق نیست.
فقط در پناهگاه امن ازدواج است که جسم و قلب یک زن می تواند ، برای عشق ورزیدن احساس امنیت کند . به چیزی کمتر از این، تن نده ، ارزش ندارد. تو حتی آن را دوست نخواهی داشت و پس از آن، حتی خودت را هم کمتر دوست خواهی داشت، سپس او نیز تو را ترک خواهد کرد.
گناه هرگز فایده ای ندارد ، همیشه تو را فریب می دهد . هرچند شرافت و کرامتم را باز پس گرفته ام ، اما هنوز هیچ چیزی جای اینکه شرافتم را از اول نمی دادم ، نمی گیرد.
ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان، مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم ، برده ی مدهایی هستیم که پستمان می کند ، نسبت به وزن و انداممان عُقده ای شده ایم، و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند (مسئولیت پذیر باشند)… در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.
ما مخفیانه تو را تحسین می کنیم و به تو رشک می ورزیم ، با وجود اینکه برخی از ما آن را اقرار نمی کنیم.
خواهش می کنم به دیده تحقیر به ما نگاه نکنید یا فکر نکنید ما این چیزها را اینگونه که هست، دوست داریم .این تقصیر ما نیست. اکثر ما پدرانی نداشتیم تا وقتی نوجوان بودیم، از ما حمایت کنند چون خانواده های ما متلاشی شده اند. تو می دانی چه کسی پشت این نقشه است.
خواهران من، گول نخورید. نگذارید شما را هم بگیرند. پاک و با نجابت بمانید. ما زنان مسیحی، حقیقتاً نیاز داریم ببینیم زندگی زنان چگونه باید باشد. به تو نیاز داریم تا برای ما الگویی باشی، برای اینکه ما گمشده ایم. پاکی ات را نگه دار. به خاطر داشته باش، آب ریخته شده را نمی توان جمع کرد. پس با دقت محافظت کن!
امیدوارم این نصیحت را با همان روحیه ای که نیت شده بود دریافت کنی : روحیه دوستی ، احترام و تحسین.
با محبت از طرف خواهر مسیحیت: جواَنا فرانسیس
نویسنده و روزنامه نگار – ایالات متحده آمریکا
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
شرح و تفسیر
امروز بار خود را سبک کن!
امام(علیه السلام) در این قسمت از وصیّت نامه نورانى خود بار دیگر به مسأله سفر طولانى و پرخوف و خطر قیامت باز مى گردد و مسیر راه را به دقت روشن ساخته و وسیله نجات را یادآورى مى کند.
نخست مى فرماید: «(فرزندم!) بدان پیش روى تو گردنه صعب العبورى هست که سبکباران (براى عبور از آن) حالشان از سنگین باران بهتر است و کندروان وضعشان بسیار بدتر از شتاب کنندگان است»; (وَاعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَئُوداً.. الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالاً مِنَ الْمُثْقِلِ وَالْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ حَالاً مِنَ الْمُسْرِعِ).
منظور از این گردنه صعب العبور یا مرگ و سکرات آن است یا عالم برزخ و یا پل صراط (و یا همه اینها).
بدیهى است براى عبور سالم از گردنه هاى صعب العبور باید بار خود را سبک کرد و به سرعت گذشت، زیرا در این گونه گردنه ها ممکن است راهزنان و یا حیوانات درنده نیز وجود داشته باشند.
این تعبیر برگرفته از قرآن مجید است آنجا که مى فرماید: «(فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَة * أَوْ إِطْعامٌ فِى یَوْم ذِى مَسْغَبَة...); ولى او از آن گردنه مهم نگذشت، و تو چه مى دانى که آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده اى، یا غذا دادن در روز گرسنگى».
برخى از مفسّران در شرح این آیات، عقبه را به معناى هواى نفس و بعضى دیگر به گردنه هاى صعب العبور روز قیامت تفسیر کرده اند که کلام حضرت متناسب با همین تفسیر دوم است.
آن گاه در ادامه سخن مى فرماید: «و (بدان که) نزول تو بعد از عبور از آن گردنه به یقین یا در بهشت است و یا در دوزخ»; (وَأَنَّ مَهْبِطَکَ بِهَا لاَ مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّة أَوْ عَلَى نَار).
سپس مى افزاید: «بنابراین پیش از ورودت در آنجا وسایل لازم را براى خویش مهیا ساز و منزلگاه را پیش از نزول، آماده نما، زیرا پس از مرگ راهى براى عذرخواهى نیست و نه طریقى براى بازگشت به دنیا (و جبران گذشته)»; (فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ، وَوَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ، «فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ» وَلاَ إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ
شایان توجّه است که جمله «لَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ» نخستین بار در کلام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است آنجا که مى فرماید: «لَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ أَکْثِرُوا مِنْ ذِکْرِ هَادِمِ اللَّذَّاتِ وَمُنَغِّصِ الشَّهَوَاتِ; بعد از مرگ راهى براى عذرخواهى و جلب رضایت پروردگار نیست، بنابراین بسیار به یاد چیزى باشید که لذات را در هم مى کوبد و شهوات را بر هم مى زند».
جمله «وَلاَ إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ; راه بازگشتى وجود ندارد»، حقیقت و واقعیّت واضحى است که در آیات قرآن و روایات به طور گسترده به آن اشاره شده است. قرآن مجید مى فرماید: «(حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ...); (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنها فرا رسد، مى گوید «پروردگارا! مرا بازگردانید; * شاید در برابر آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم» (ولى به او مى گویند:) چنین نیست!».
در خطبه 188 نهج البلاغه درباره مردگان آمده است: «لاَ عَنْ قَبِیح یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالاً وَلاَ فِی حَسَن یَسْتَطِیعُونَ ازْدِیَاداً; نه قدرت دارند از عمل زشتى که انجام داده اند کنار روند و نه مى توانند بر کارهاى نیک خود چیزى بیفزایند».
آرى منزلگاه هاى این عالم قابل بازگشت نیست، همان گونه که فرزند ناقص هرگز به رحم مادر براى تکامل بیشتر باز نمى گردد و میوه اى که از درخت جدا شد به شاخه بر نمى گردد، کسانى که از این دنیا به عالم برزخ مى روند نیز امکان بازگشت به دنیا را ندارند. برزخیان نیز هنگامى که به قیامت منتقل شوند هرگز نمى توانند به عالم برزخ بازگردند و این هشدارى است به همه ما که بدانیم ممکن است در یک لحظه همه چیز تمام شود، درهاى توبه بسته شود و راه تحصیل زاد و توشه مسدود گردد و با یک دنیا حسرت، چشم از جهان بپوشیم.
☘☘☘☘☘☘☘
ادامه نامه ۳۱ نهج البلاغه
درهاى توبه و دعا به روى تو گشوده است
امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه پر نورش به چند موضوع مهم اشاره مى فرماید: نخست به سراغ مسأله دعا مى رود که بسیار سرنوشت ساز و پر اهمّیّت است مى فرماید: «(فرزندم) بدان آن کس که گنج هاى آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست را داده و اجابتِ آن را تضمین نموده است، به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند»; (وَاعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، وَتَکَفَّلَ لَکَ بِالاِْجَابَةِ، وَأَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ).
در این چند جمله، امام(علیه السلام) براى تشویق به دعا کردن به نکاتى اشاره فرموده است: نخست مى گوید: از کسى تقاضا مى کنى که همه چیز در اختیار اوست زمین و آسمان و مواهب و نعمت ها و روزى ها و در یک جمله تمام گنجینه هاى آسمان ها و زمین، بنابراین درخواست از او به یقین به اجابت بسیار نزدیک است.
در جمله دوم مى فرماید: به تو اجازه داده و در واقع دعوت کرده تا به درگاهش روى و دعا کنى و این نهایت لطف و مرحمت است که کسى نیازمندان را به سوى خود فرا خواند و بگوید: بیایید و درخواست کنید. اشاره به آیاتى همچون (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُم) و مانند آن دارد.
در جمله سوم مى فرماید: او تضمین کرده که دعاى شما را مستجاب کند که اشاره به آیاتى مانند (ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُم)و امثال آن است.
در جمله چهارم مطلب را از اذن و اجازه فراتر مى برد و مى گوید: به شما امر کرده است که از او درخواست کنید و طلب رحمت نمایید تا خواسته شما را عطا کند و این به آیاتى نظیر: (وَسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ کانَ بِکُلِّ شَىْء عَلیماً) اشاره دارد.
در جمله پنجم مى فرماید: «خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى»; (وَلَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ، وَلَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ).
اشاره به اینکه اساس اسلام بر این است که انسان ها مى توانند رابطه مستقیم با پروردگار خود پیدا کنند، همان گونه که همه روزه در نمازهاى خود از آغاز تا پایان، مخصوصاً در سوره حمد، با پروردگارشان خطاب مستقیم دارند به گونه اى که هیچ واسطه اى میان آنها و او نیست. این افتخار بزرگى است براى اسلام و مسلمانان که اسلام راه ارتباط مستقیم با خدا را بر همه گشوده و جاى جاىِ قرآن مجید، شاهد وگواه بر آن است بهویژه آیاتى که خداوند را با تعبیر «رَبّنا» یاد مى کند.
بر خلاف بعضى از مذاهب باطله که پیر و مرشد و شیخ خود را واسطه مى دانند و گاه ارتباط مستقیم با خدا را روا نمى پندارند.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که مسأله شفاعت در اسلام ـ شفاعت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، امام معصوم(علیه السلام) و حتى فرشتگان و مؤمنان صالح العمل ـ وارد شده است و آیات فراوان و روایات بسیار دلالت بر شفاعت شفیعان در دنیا و آخرت مى کند، آیا شفاعت با برقرارى ارتباط مستقیم منافات ندارد؟
پاسخ این سؤال با توجّه به دو نکته روشن مى شود:
اولاً: دلیلى بر نفى ارتباط مستقیم نیست، بلکه ارتباط مستقیم با خدا در جاى خود محفوظ است و مسلمانان شب و روز از آن استفاده مى کنند و شفاعت هم در جاى خود ثابت است و به تعبیر دیگر هر دو در کنار هم قرار دارند و دو راه به سوى رحمت خداوندند.
ثانیاً: در آیات قرآن مکرر به این نکته اشاره شده که شفاعت نیز به اذن خدا است، بنابراین کسى که دست به دامان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) براى شفاعت مى زند باید در کنار آن از خدا بخواهد که اذن شفاعت به آنها بدهد، پس مکمل آن نیز ارتباط مستقیم با خداست.
به بیان دیگر من حوایج خویش را مستقیماً از خدا مى خواهم ولى گاه حاجت به قدرى مهم و پیچیده است یا من آنقدر آلوده و گنه کارم که احساس مى کنم به تنهایى توفیق رسیدن به خواسته خود را ندارم. در اینجاست که دست به دامان شخص بزرگ و آبرومندى مى شوم که به اذن الله در پیشگاه خدا براى من شفاعت کند; مثلا برادران یوسف بعد از آن همه جنایت درباره برادر خود احساس کردند گناهشان به قدرى عظیم است که نمى توانند مستقیما عفو خود را بخواهند، لذا دست به دامن پدر شدند و گفتند: (یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا کُنّا خاطِئین).
سپس امام(علیه السلام) بعد از مسأله دعا به مسأله توبه مى پردازد
به یقین توبه اوّلین گام براى پیمودن راه حق است و به همین دلیل، سالکان مسیر الى الله آن را منزلگاه اوّل مى شمرند و اگر در فرمایش امام(علیه السلام) به دنبال دعا ذکر شده براى آن است که توبه نیز نوعى دعاست; دعا، تقاضاى عفو و رحمت خداست و تا ایمعصیت از برابر چشم دل کنار نرود، پیمودن این راه مشکل یا غیر ممکن است.
امام(علیه السلام) در اینجا پس از آنکه مى فرماید خداوند مواهبى در خزانه رحمتش دارد که در اختیار هیچ کس جز او نیست، به سه موهبت اشاره مى کند:
1. عمر طولانى که انسان بتواند در آن خودسازى بیشتر کند و حسنات افزون ترى فراهم سازد.
2. سلامتى و تندرستى که بدون آن زیادى عمر جز درد و رنج و گاه دورى از خدا ثمره اى نخواهد داشت.
3. روزى فراوان،
.............
سوال...چرا گاهی دعا مستجاب نمیشود؟
امام(علیه السلام) در پاسخ این سؤال به چهار نکته اشاره مى کند:
نخست اینکه گاه مى شود که نیّت دعا کننده آلوده است و از قلب پاک و شستشو یافته از گناه سرنزده است; مى فرماید: «و هرگز نباید تأخیر اجابت دعا تو را مأیوس کند، زیرا بخشش پروردگار به اندازه نیّت (بندگان) است»; (فَلاَ یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ، فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ).
در حدیث بالا که از کتاب کافى نقل شد نیز خواندیم که دعایى به اجابت مى رسد که از سینه پاک و قلب پرهیزکار برخیزد، بنابراین اگر بخشى از دعا به اجابت رسد و بخشى نرسد معلول آلودگى نیّت بوده است و روایاتى که مى گوید یکى از شرایط استجابت دعا توبه از گناه است نیز به همین معنا اشاره دارد.
حضرت به دومین مانع اشاره کرده و مى فرماید: «گاه مى شود که اجابت دعا به تأخیر مى افتد تا اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر گردد و عطاى آرزومندان را فزون تر کند»; (وَرُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الاِْجَابَةُ، لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لاَِجْرِ السَّائِلِ، وَأَجْزَلَ لِعَطَاءِ الاْمِلِ).
به بیان دیگر خداوند اجابت دعاى بنده اش را به تأخیر مى اندازد تا بیشتر بر در خانه او باشد و نتیجه فزون ترى نصیب او گردد و این نتیجه علاقه اى است که خدا به او دارد.
آن گاه درباره سومین مانع چنین مى فرماید: «گاه مى شود چیزى را از خدا مى خواهى و به تو داده نمى شود در حالى که بهتر از آن در کوتاه مدت یا دراز مدت به تو داده خواهد شد یا آن را به چیزى که براى تو بهتر از آن است تبدیل مى کند»; (وَرُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْءَ فَلاَ تُؤْتَاهُ، وَأُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلاً أَوْ آجِلاً).
اشاره به اینکه گاه چیز کوچکى از خدا مى خواهى و خداوند به مقتضاى عظمتش و گستردگى رحمتش آن را به تو نمى دهد و از آن برتر را زود یا دیر در اختیار تو مى گذارد; مانند کسى که به سراغ شخص کریمى مى رود و از او تقاضاى خانه محقر معینى مى کند و او درخواستش را نمى پذیرد; اما بعداً خانه اى وسیع و آباد و مرفه در اختیار او مى گذارد.
سپس حضرت از علت چهارم سخن مى گوید که از مهم ترین علت هاست
و مى فرماید: «گاه چیزى از خدا مى خواهى که اگر به آن برسى مایه هلاک دین توست پس به تو داده نمیشود
........