خواب های کودکانه چه شیرینه 😍
بعد از یه روز پر هیاهو و هیجان..
چند روزی بود سنسور مغزم روی یک برنامه درست و حسابی واسه بچه ها دستور می داد🤔
هر وقت خواستم بنویسم یا قلم نبود یا دفتر..یا هر دو یا اراده من ضعیف بود یا وقتم مجال نمی داد..🙄🤦♀
بی نظمی بچه ها و گاهی بد خلقی ها و ناسازگاری هاشون باهم دیگه کلافه ام کرده بود 🤕🤯
خدایا اینطوری که نمیشه ادامه داد من واقعا کم میارم😓😩
بالاخره اون روز موعود فرا رسید و خدا قدرتی داد ایستادم و نشستم و قوانین خونه و رفتار باهم دیگه و رفتار با والدین رو براشون گوشزد کردم..😎🤩
یه جایزه ماهانه مشخص کردم...🎁
البته جایزه رو بهشون نمیگم چیه...😏
برای بهترین فرد که بیشترین مثبت ها رو گرفته...⭐️
خلاصه جونم واستون بگه چند روز هست که هیجان رقابت فضای منزل رو گرفته کی مثبت گرفت و کی منفی...😅
و حالا بحث جدید داریم... مامان به فلانی منفی بده...😳
عه مامان مثبت اینو منفی کن...😉
مامان قبول نیست من کار کردم چرا منفی دادی🤪 و تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل😅
بله و اینطوری شد که مغزم سنسورش هنگ می کنه و گاهی به جای بعضی کلمات..مثبت و منفی میاد تو دهنم..😂
و شب از راه رسید و یکی از قوانین مهم خونه اینه که هر کس سر ساعت نه سر مبارک رو نذاره زمین منفی می گیره..👌👌
و اینگونه شد که قصه های شبانه رو واسه بچهها خوندم در حالیکه از خستگی هیجان روز چشمهای بچه هام بسته شد تا صبح فردا 😴و من در این فکر فرو رفتم که واقعا چه می کنه این مثبت و منفی و با خودم زمزمه می کنم..کاش من یک مثبت بودم...🧐😇
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
یه شادی خییییلی باحال داریم
از اون مدل که حس میکنی خوووشبخت ترین آدم رو زمینی
اصلا نظر کرده ی خدایی
انگار که تو یه صحححرا میون یه عالمه آدم
با نورافکن دارن نشونت میدن😄
اصلا بال هایی داری از جنس بال های ملائک😎
وچه موقع بهت دست میده
بلللللله
وقتی بچه هارو خوابوندی 😎😎😎😎😎😎
اونم زود
ودرحال بال بااال زدنی از ذوق
زودی پاشی
بری بشینی سر کتابت
سر چای وکیکت
یا اون شکلاتی که چندروزی هست از چشم بچه ها دورمونده
توکشو بالایی دریخچال ...
یا خوندن اون نصف دعای موندت
یا اون فیلممورد علاقت....
پاورچین چاورچین
پامیشی میای بیرون
میشینی
واین سکوت رو نفففس میکشی
نفس عمممممممیق
نفس عمیییییق
وبله
بس بود هرچقدر نفس عمیق کشیدی☹️
فرد موردنظر
که یکی از ماموریت های شیفتیشون
براندازی این قبیل مجالس مادران گرامه
چهاردست و پا از اتاق خارج میشه 😕
وبله اینجاست که حس میکنی با تبر بال هارو از کمرت بریدنو بردن😐
اون نورافکن هم خاموش کردن
بجاش هی تو چشمت لیزر مینداازن☹️
الان هم با نظرکرده ی موردنظراز همین تریبون درحالیکه داره سهم بیسکوییت مادرشو تو دست هاش له میکنه
وبرای فردای مادرش کار آفرینی میکنه🤪
خداحافظی میکنم😶
#یک_مادر_بال_بریده
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
به نام خدا
شاید برای شما مادر عزیز هم پیش اومده که هر چه می کنی و هر کاری انجام می دی اصلا همه زورت رو می زنی واسه تربیت بچه اما نمی شه که نمی شه😔😞
به هر زاویه از زندگیت که نگاه می کنی🤔 همه چی درسته من خیلی انرژی گذاشتم از زبونم از نگاهم از حنجره ام از وقتم و از همه برنامه هام اما نشد که نشد😬😓
نه انگار این بچه درست شدنی نیست انگار قرار نیست آروم و قرار بگیره🤯
آخه پس چرا جواب نمی ده این همه تلاشم؟ 🥺
اصلا من که این همه سخنرانی گوش دادم مخصوصا این آخری چقدر جذاب و با حال بود خیلی سعی کردم به کار ببندم همه رهنمود هاش رو واسه بهتر شدن اخلاق بچه ام🙂😇 اما...
آه..بله اونوقت هست که سکوت می کنی در برابر همه چیز در برابر هر چه کردی..👀
شب که همه بچهها خوابیدن می شینی یک کنار و به خودت میای.. خدایا نکنه هر کاری کردم تو رو توش ندیدم🧐 اصلا نکنه واسه دل خودم بود که اراده کرده بودم بچه ام نمازخون و با اخلاق بشه...🙁نکنه به خاطر تو نبود کارم..آهان پس فکر کنم کلا یادم رفته از تو کمک بگیرم پس من توسل رو فراموش کردم..😢
بله و اینطوری میشه که یادم میاد من درسته که یه مادرم اما یادم رفت که همین مادری رو از تو دارم..👌 درسته که تلاش کردم اما این وسط یه مسأله اصلی رو فراموش کردم 🤦♀
اینکه قبل از اینکه مادر باشم یه بنده ام یه بنده نیازمند پروردگارش❤️ یه بنده که بدون کمک و مدد خداوند متعال همه تلاشش بر باده..🙄
بله مادران گل من یادم رفت به خدای خودم بگم...🤭
ایاک نعبد و ایاک نستعین...تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری می طلبم..😇
نه از خودم و نه از توانایی مادرانه خودم..
و تکرار می کنم به پیشگاه تو ای خدای مهربان...😌
من بی تو هیچم لطفاً تو هوای مرا داشته باش..😊❤️
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
https://zil.ink/mehre_fereshteha
عاشق این روزهام که سیدعلی از خستگیِ بازی ها غش میکنه😍😉
این روزها که هربار زینب سادات میشینه پای کتابش سیدمهدی با یه مداد سرمیرسه و "اَ او" کنان اصرار داره تو کتاب خواهرش، ابرو(چشم چشم دو ابرو) بکشه...😚☺
این روزهای شلوووغ ولی شیرییین...🤯🥳😄
عاشق کاردستی ها و نقاشی های مداومشونم که میرن پشت مبل میکشن و کلی تو اون یه ذره جا ریخت و پاش میکنن برای اینکه مامان بابا رو خوشحال و غافلگیر کنن🤕😬🤭
عاشق زورگویی های بامزه ی کوچولوی خونه که با قیافه جدی درخواست های عجیب غریب داره...🥲 دلش میخواد ظرف بشوره، جارو کنه، آشپزی کنه...🤦♀️ و من همه جوره باهاش راه میام...👩👧
عاشق این روزام که ساده ترین و معمولی ترین کارها مثل غذا خوردن، تو خونمون یه پروژه بامزه و زمان بره...💝🙂
این روزها که صدای خنده بچه ها از طبقه ششم آپارتمان به آسمون هفتم میرسه...😍🤩🥰
مادری کردن یه عبادته بیست و چهارساعته ست.😇 درسته گاهی قلب اقبال داره گاهی ادبار...👌گاهی مادری هامون با تمام مستحباته، گاهی هم به واجبات باید کفایت کرد. ولی اصل مادری جایی نمیره...❤️
مادر، همنفس با نفس های معصوم بچه هاست...👩👧👦👩🍼
برا همین بهشت زیر پاشه.. 😍همون پایی که یه کوچولو گیرش انداخته😂 و داد میزنه:ماماااااان😄
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
https://zil.ink/mehre_fereshteha
به نام خدا
همیشه هر وقت توی یک جمعی حرف چندتا بچه می شد با وجود چند خانم منتقد و مخالف و کنجکاو😒
حتما یکی دوتا بودن که بهم می گفتن.. اتفاقا خوب کاری کردی چندتا آوردی🤩 اونم پشت هم الان سختی داری اما وقتی بزرگ می شن و دورت رو می گیرن لذتش رو بری..👌😋
البته که هنوز هم زیاد بزرگ نشدن اما دیشب برای اولین بار دیدم و شنیدم دور هم نشستن😍 بچه ها رو که چطور حلقه کرده بودن 😄و با مدیریت سید علی پسر بزرگم گل می گفتن و گل می شنیدن..☺️
یه لحظه گوشم رو می سپارم به حرفهاشون جالب بود برام ...🥰
اوووو اون ها داشتن درباره اسم فرزندان هم دیگه در آینده پیشنهاد می دادن...😇
لبخند می زنم و به همسرم میگم ببین برای اولین بار هست که می بینم اینطوری جمع شدن..😘
ذوق می زنم دیگه کمر درد و خستگی و همه اینا یادم می ره..😊
به یاد حرف استاد عزیزم می افتم که هر وقت خبر بارداری و زایمان من رو می شنید بهم می گفت یه روز دورت رو می گیرن و همه خستگی هات در میره..😇😃
می گفت یه همسایه داشتیم پشت سر هم بچه می آورد مردم که ملامتش می کردن😱 می گفت اصلا دوست دارم بیارم بازم میارم..😏🤪
خخخ جمله قشنگیه نه ؟!😂
قشنگ.. قاطع و مؤدبانه !👌
نمی دونم اصلا این خانم وجود خارجی داشت یا اینکه خانم معلم مهربون من برای روحیه دادن به من قصه می گفت..؟!😅
و چقدر تقدیر تو زیباست خدای من😍 و قرآن تو صادق و اشکی که گوشه چشمم جمع میشه🧕
ازینکه احساس کنم منادای این آیه توام...و کنتم قلیلا فکثرکم...و به یاد بیاورید که چگونه کم بودید و او شما را زیاد کرد..😊
خدایا من تنها بودم و تو لیاقت دادی و منو زیاد کردی ..❤️❤️
خدایا بی نهایت شکر😘
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام و صد سلام نو ...🌱
سلام به مادرهای شب زنده دار و پدرهای پر حوصله!☺️
انشاءالله اگر یک فرزند دارین بشه دوتا و اگر دوتا دارین بشه سه تا و اگه سه تا دارین بشه چهارتا و همین طور برو بالا🤩 و به قول قرآن کریم در سوره مبارکه کهف..
«قل الله اعلم بعدتهم ما یعلمهم الا قلیل....بگو خداوند به تعداد ایشان داناتر است و فقط افراد کمی هستند که تعدادشان را می دانند..»
راستش خودم هم تابحال این طوری به این آیه شریفه نگاه نکرده بودم...🤔
با خودم میگم احتمالا فقط اهل بیت علیهم السلام و امام زمان علیه السلام هستن که از تعداد فرزندان هر کسی آگاهه ! ❤️
وای که چقدر دلم خوش شد یعنی امام زمان علیه السلام که همه چیز این عالم دستشه از ریختن برگ های درختان تا تعداد قطرات بارون فداش بشم واقعا نمی تونه خزانه دار روزی بچه هام باشه ؟!😍 اصلا وقتی همه این عالم تو دستش مثل یه نگین انگشتر هست نمیشه چنان بهش اعتماد کنم که بچهها و آموزش و پیچیدگی های تربیتی اون ها رو به دست مبارکش بسپارم و بگم آقای من سید من بفرمایید این شما اینم بچه هاتون ..سربازاتون😇 من که دیگه نمی تونم بقیه اش دیگه کار من نیست کار خودتونه ؟! 🥰
می بینید ؟!
شاید بگید روزای اول سال نو خل شدی🤯 اما من نشدم من فقط عیدی خواستم ازش مثل همه بچه ها که خودشون رو لوس می کنند واسه پدر و مادرشون 🤗منم خودمو لوس می کنم...سید من لطفاً این بچههاتو خودت بگیر تو دستت😊 ماشاءالله اونقدر قدرت داری که بدون منم می تونی..👌
آره آقا جان عیدی بده و یکی هم کربلا😍 و یکی ظهورت❤️ که دیگه این دل که دل نیست کبوتر شده هر روز می ره تا خود کربلا و همونجا آشیونه می کنه و به زور باز دوباره بر می گرده از اول سر خط!
یک کلمه آقا عیدی بده..
اللهم عجل لولیک الفرج..🦋
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
https://zil.ink/mehre_fereshteha
چه خوب بود
قبل سفر از ۲۴ساعت قبل اهالی منزل رو از خونه به جایی غیییر از خونه دیپورت کرد😬
لاااامصب جمع میشه مگههههه😄
این جمع شدشه😌
با بذر پاشی عروسک..
تزئین شده با دستای کوچیک نرمالو😋
امااااااا
خونه ی بچه دار
مال بچست
حق بچسست
سهمممم بچست
والا😎
خونه ای که گوشه گوووشش نشون داره
مهرو امضا داره
از تشت تو حمام پر از آب و حیوونایی که رو سطحش شناورن
تا دوتا گربه پشمالوهای لای سطل برنج
که با کلههه فرو رفتن زیر آوار برنج ..
تا جناب گاو وگوسفندکه توی کشوی یخچال
کنار پلاستیک کلم کاهو ردیف شدن
وسایل تزئینی خونه ی ما ..
یه گله حیوون اهلی لای پایه ی چوبی میز تلویزیونه ...
یا کوسن های مبلی که میشن دیوار خونه
یا میشن ماشین زیر پاشون
ویا ترامبولین های سیار😬
یا اون اسباب بازی های خیالی شاخ و دم دار با لگوهای خونه سازی توی کتابخونه ..☺️
حالا ترجیح مادرانه ی ما اینه که
پامون بجای اینکه بره روی خرده شیشه های گلدون شیشه ای تو پذیرایی بره روی شاخ تیز عروسک ریزه ی تیراناسور پسرک😖
یا رومیزی های گل گلی روی اپن و کابینت
باشه سفره ی پر از مهر بازی های خاله بازی بچه ها ...
وبله
باعشق کیف مهمونیمونو تقدیم دقیقه ای میکنم به خواهری درنقش مامان ...
حالا صبحش از توش پرتقال لهیده
یا دستمال خیسیده هم در آوردیم ...
باکی نیست☹️...
#امیدوارم شیرو پلنگ توی فریزر کنار اون دنبه های آبگوشتی یخ نزنن تا برگردیم ....
#خونه ی بچه دار همیشه یه شگفتی داره😍
مثل فرش آشپزخونه ی خیسونده با آب بطری های یخچال و ظرف نمک یک شب قبل سفر 😐😐
گاهی به شوری فرش آشپزخونه
گاهی به شیرینی خنده ها و بازی های دسته جمعیشون😍😍....
#مامان_بچه_ها
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
https://zil.ink/mehre_fereshteha
یه چیزی من کشف کردم امروز
بعد از اینکه با سبد خالی سیب زمینی پیاز مواجه شدم
ونیاز به خرید یه سری وسایل دیگه
باخودم گفتم که من واااقعا از این بندگان بزرگوار خدایی که پیشنهاد غذا میدن چهه انتظاری دارم
وقتی ازشون پیشنهاد برای درست کردن غذامیپرسم 🤨
راستشو بگو
وااابده لععنتی
بله
این توقع رو دارم که
عزیزی که میگه کوکو بزار
بگه ببین عزیزم از مواد کوکوسیب زمینی که سیب زمینی و تخم مرغ روغن و نونو زردچوبه ونمکو وایناست
شما چی شو داری
من بگم والا یه نصف قاشق چایخوری زردچوبه با دوتا نون لواشو..
بعد اون عزیز بگه خووب پس عالیه عزیزم
زردچوبتو پخش کن لا نون لواش بزار توفر
سجادتم ببر دم گاز پهن کن
دورکعت نماز نیت دار بخون
صد تا استغفار
بعد غذایی که تو ذهنته تصور کن
لابهلاش یکی پنج تا صلوات
بفرست و یااااعلی
پاشو کوکو سیب زمینی هارو از تو فر در بیار☺️☺️☺️
یا عزیزی که میگن ساندویچ مرغ بزار
من برم یه تخم مرغ از تو یخچال دربیارم
بزارمش لای پتو
دستمو بزارم روش
صدتا الغوث الغوث بخونم
بعد از تو تخم مرغ دوتا سینه مرغ دربیاد 😐😐😐😐
یا اون عزیز بگه
برو اون گوجه ای که نصفش گندیده شده با اون هویج پلاسیده رو بزار لا قابلمه با ده تا ایة الکرسی اب بریز توش فوت کن بهش
یه ساعت دیگه بیا باقالی پلو باماهیچه رو بکش ببر بخور
من که هدفم اینه
چرا اینجوری نمیشه واقعا
از این ورد مردا تو دست و بالتون ندارین خدایی
بگین که من تنها نیستم 🤨
شما هم ذهنتون همینقدر فانتزیاش گاهی رقص عربی وترکی رو قاطی میکنه😐😄🤓🙄
#آشپزی🙄
#مامان_بچه_ها
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
https://zil.ink/mehre_fereshteha
به نام خدا
شاید برای شما مادر عزیز هم پیش اومده که هر چه می کنی و هر کاری انجام می دی اصلا همه زورت رو می زنی واسه تربیت بچه اما نمی شه که نمی شه😔😞
به هر زاویه از زندگیت که نگاه می کنی🤔 همه چی درسته من خیلی انرژی گذاشتم از زبونم از نگاهم از حنجره ام از وقتم و از همه برنامه هام اما نشد که نشد😬😓
نه انگار این بچه درست شدنی نیست انگار قرار نیست آروم و قرار بگیره🤯
آخه پس چرا جواب نمی ده این همه تلاشم؟ 🥺
اصلا من که این همه سخنرانی گوش دادم مخصوصا این آخری چقدر جذاب و با حال بود خیلی سعی کردم به کار ببندم همه رهنمود هاش رو واسه بهتر شدن اخلاق بچه ام🙂😇 اما...
آه..بله اونوقت هست که سکوت می کنی در برابر همه چیز در برابر هر چه کردی..👀
شب که همه بچهها خوابیدن می شینی یک کنار و به خودت میای.. خدایا نکنه هر کاری کردم تو رو توش ندیدم🧐 اصلا نکنه واسه دل خودم بود که اراده کرده بودم بچه ام نمازخون و با اخلاق بشه...🙁نکنه به خاطر تو نبود کارم..آهان پس فکر کنم کلا یادم رفته از تو کمک بگیرم پس من توسل رو فراموش کردم..😢
بله و اینطوری میشه که یادم میاد من درسته که یه مادرم اما یادم رفت که همین مادری رو از تو دارم..👌 درسته که تلاش کردم اما این وسط یه مسأله اصلی رو فراموش کردم 🤦♀
اینکه قبل از اینکه مادر باشم یه بنده ام یه بنده نیازمند پروردگارش❤️ یه بنده که بدون کمک و مدد خداوند متعال همه تلاشش بر باده..🙄
بله مادران گل من یادم رفت به خدای خودم بگم...🤭
ایاک نعبد و ایاک نستعین...تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری می طلبم..😇
نه از خودم و نه از توانایی مادرانه خودم..
و تکرار می کنم به پیشگاه تو ای خدای مهربان...😌
من بی تو هیچم لطفاً تو هوای مرا داشته باش..😊❤️
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی
https://zil.ink/mehre_fereshteha
خواب های کودکانه چه شیرینه 😍
بعد از یه روز پر هیاهو و هیجان..
چند روزی بود سنسور مغزم روی یک برنامه درست و حسابی واسه بچه ها دستور می داد🤔
هر وقت خواستم بنویسم یا قلم نبود یا دفتر..یا هر دو یا اراده من ضعیف بود یا وقتم مجال نمی داد..🙄🤦♀
بی نظمی بچه ها و گاهی بد خلقی ها و ناسازگاری هاشون باهم دیگه کلافه ام کرده بود 🤕🤯
خدایا اینطوری که نمیشه ادامه داد من واقعا کم میارم😓😩
بالاخره اون روز موعود فرا رسید و خدا قدرتی داد ایستادم و نشستم و قوانین خونه و رفتار باهم دیگه و رفتار با والدین رو براشون گوشزد کردم..😎🤩
یه جایزه ماهانه مشخص کردم...🎁
البته جایزه رو بهشون نمیگم چیه...😏
برای بهترین فرد که بیشترین مثبت ها رو گرفته...⭐️
خلاصه جونم واستون بگه چند روز هست که هیجان رقابت فضای منزل رو گرفته کی مثبت گرفت و کی منفی...😅
و حالا بحث جدید داریم... مامان به فلانی منفی بده...😳
عه مامان مثبت اینو منفی کن...😉
مامان قبول نیست من کار کردم چرا منفی دادی🤪 و تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل😅
بله و اینطوری شد که مغزم سنسورش هنگ می کنه و گاهی به جای بعضی کلمات..مثبت و منفی میاد تو دهنم..😂
و شب از راه رسید و یکی از قوانین مهم خونه اینه که هر کس سر ساعت نه سر مبارک رو نذاره زمین منفی می گیره..👌👌
و اینگونه شد که قصه های شبانه رو واسه بچهها خوندم در حالیکه از خستگی هیجان روز چشمهای بچه هام بسته شد تا صبح فردا 😴و من در این فکر فرو رفتم که واقعا چه می کنه این مثبت و منفی و با خودم زمزمه می کنم..کاش من یک مثبت بودم...🧐😇
#اندرونیهای_خوش_جمعیتها
#حال_و_هوای_چند_فرزندی