بعضی روضه ها جانسوزند و بعضی جانستان!
بعضی روضه ها هم آنقدر جان را میسوزانند که جانت را میستانند...
جانت را میگیرند و با خود به کربلا میبرند!
آن وقت دیگر نیازی نیست روضه خوان چیزی بخواند!
اصلا گویا تویی و یک دشت روضهی مصور به وسعت کربلا!
روضهی علی اصغر از این جنس روضه هاست؛
فقط کافیست روضهخوان بگوید:
«شیرخواره،مادرِ بیشیر،حرارت آفتابی سوزان و تلذّی...»
ان وقت است که جانت ستانده میشود؛ راهی کربلا میشوی، حسین را می بینی روبروی رباب! و دست هایی که چون گهواره به هم گره خورده، شاید خوابش ببرد و کمتر رنج ببرد این طفل شیرخوار و بی تاب آب!
حسین و رباب را میبینی و چشمان مادر و پدری که به شیرخواره گره خورده در حالیکه هر دو شرمنده اند؛ رباب شرمندهی خشکی شیر و حسین شرمندهی مشک بیآب و طفل بی تاب!
و نگاه حسین که گاهی به لب های ترک خوردهی علی اصغر گره میخورد و گاهی به چشمان لرزان و بی تابِ رباب دوخته میشود!
شاید حسین زمزمه میکرد:
«کدام را آرام کنم؛ مادر را یا شیرخواره را؟»
که ناگاه از آن طرف میدان صدایی شوم به گوشَت میرسد:
«کدام را نشانه بگیرم، پدر را یا پسر را؟»
و تو می مانی و ناگاه لاله ای پرپر شده در میان آغوش پدر و نگاه مادر که آرام شده، آرام و مبهوت!
و حسینی که خون گلوی شیر خواره را، یا بهتر بگویم خون دلش را رهسپار آسمان میکند تا بماند به یادگار تا روز ظهور...
به ناگاه پرده ای میان تو و کربلا حائل میشود؛
حالا تو مانده ای و بار خون علی اصغر بر دوشَت!
حال میدانی گهوارهها باید همیشه فرزندی از محبان حسین در آغوش بپرورانند برای منتقم کربلا...
✍آينــــــــــﮫ
#علی_اصغر
#محرم
#سربازان_کوچک_ظهور
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari