اشعار شب عاشورا ـ اشعارعصرعاشورا ـ اشعار وداع امام حسین علیه السلام ـ یاسر حوتی
آرام تر بـرو که توانی نمانده است
تا آخرین نگاه زمانی نمانده است
بگذار تا که سیر نگاهت کنم حسیـن!
یک لحظه بعد ، از تو نشانی نمانده است
میخواستم فدای تو گردم ولی نشد
بعد از شهید علقمه جانی نمانده است
تو می روی … پس که ؟ عنان گیر من شود
وقتی که هیچ مرد جوانی نمانده است
این گله های گرگ نشستند درکمین
تا با خبر شوند شبانی نمانده است
او رفت و بعد ،شیهه اسبی غریب ؛ . . . ماند
شاخه شکست ؛ رایحه عطر سیب ماند
یک تن به جای حضرت یوسف به چاه خفت
اما سری ؛ دریغ . . . به روی صلیب ماند
از آن همه جمال جمیل خدا ؛ فقط
تصویر مات و خاکی شیب الخضیب ماند
دیگر برای بوسه شمشیر جا نبود
حتی لبان دخترکش بی نصیب ماند
درلابلای آن همه فریاد و هلهله
تنها صدای مادری آنجا غریب ماند
صحرا میان شعله صدتازیانه سوخت
پروانه های کوچکِ در این میانه سوخت
تنها نه بال نازک پروانه های دشت
گل های سرخ روسری دخترانه سوخت
یکباره کربلا و مدینه یکی شدند
پهلو و دست و بازو و هم شانه سوخت
اشعار شب عاشورا ـ اشعارعصرعاشورا ـ اشعار وداع امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان
باطن ترین من، نه خدا حافظی مکن
هرچند ظاهراً، نه خدا حافظی مکن
من نیمه توأم جلویت ایستاده ام
با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن
یک اهل بیت را ته گودال میبری
ای خمس پنج تن، نه خدا حافظی مکن
اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو …
…حالا بدون من، نه خدا حافظی مکن
پس حرف میزنی که خداحافظی کنی
اینگونه نه نزن، نه خدا حافظی مکن
شاید کسی نبُرد خدا را چه دیدی
با کهنه پیرهن، نه خدا حافظی مکن
این سمت عزیز، محترم، با کفن ، ولی
آن سمت بی کفن، نه خدا حافظی مکن
بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن
بعد از تو چند زن…. نه خدا حافظی مکن
اشعار روز عاشورا و بعد از آن
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
کوتاه کن کلام...، بماند بقیهاش
مرده است احترام...، بماند بقیهاش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم سوی امام...، بماند بقیهاش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام...بماند بقیهاش
شمشیرها تمام شد و نیزهها تمام
شد سنگها تمام...، بماند بقیهاش
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینهی امام؟!...بماند بقیهاش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام...بماند بقیهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام...، بماند بقیهاش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علیالدوام...!!بماند بقیهاش
سر رفت،آه ،بعد هم انگشت رفت ، کاش
از پیکر امام، بماند بقیهاش
بر خاک خفتهای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام،بماند بقیهاش
دلواپسم برای سرت روی نیزهها
از سنگ پشتبام،بماند بقیهاش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام،بماند بقیهاش
تنها اشارهای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام،بماند بماند بقیه اش
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﭘﯿﺮ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻣﻘﺘﻞ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮد
ﺍﺯ ﺧﻂ ﺑﻪ ﺧﻂّ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ
ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﯿﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺻﯿﺤﻪ ﺯﺩ
ﺍﺯ ﺭﻭﺿﮥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻣﻌﺠﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺷﺖ ﺑﺮﺩ
ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎً ﺍﺭﺑﺎ ی ﺗﻦ ﺍﮐﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻣﺸﮏ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﻻﯼ ﻻﯼِ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺗﯿﺮ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻏﺶ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﻔﺴﺶ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻓﺖ
ﻣﺪّﺍﺣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻣﻨﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﺣﺴﯿﻦ
ﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﮐﻮﭼﻪ کنید ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﺪﺍﺡ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ
ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺁﻭﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
درود بر تن عریان سید الشهدا
سلام بر لب عطشان سید الشهدا
ز نوک نیزه شده ملک بی حدود خدا
پر از تلاوت قرآن سیدالشهدا
زیارت شب آدینه اش گرامی باد
که هست فاطمه مهمان سید الشهدا
عجب نه کز نفسش معجز مسیح دمد
کسی که هست ثنا خوان سید الشهدا
به چشم خویش کنید التماس و گریه کنید
که هست فاطمه گریان سید الشهدا
سلام خلق و سلام خدای عزوجل
به زخم های فراوان سید الشهدا
به گیسوان پریشان فاطمه سوگند
که عالم است پریشان سید الشهدا
نشان نیزه و شمشیر و تیر و خنجر و سنگ
بهشت لاله و ریحان سید الشهدا
یقین کنید همان چوب خیزران می گفت
سلام بر لب و دندان سید الشهدا
زهی کرم که ز آغاز، نخل میثم را
رقم زدند به دیوان سید الشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودتون ببینید و لذت ببرید
🔸میتونه یک نوجوان سیزده ساله معلم تموم دنیا باشه
شب دوازدهم : امام سجاد علیه السلام
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه در پرده ست
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه در خیمه به خود پیچیده تب کرده ست
خودِ روضه به هر سو چشم می دوزد
خودش تب می کند در خویش و می سوزد
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه مستور است
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه از چشم همه دور است
برای فهم این روضه همین روضه که در یک گوشه ی یک خیمه افتاده ست
برای فهم این روضه که نامش گاه زین العابدین و گاه سجاد است
برای فهم این مضمون آیینی
تو باید از حسین بن علی رخصت بخواهی و دو زانو پای شرح کامل این روضه بنشینی
.........
تمام دیدنی هارا هم از نزدیک هم با درک کامل دیده این آقا
به جای اصغر شش ماهه هم ترسیده این آقا
و همراه پدر خون علی را در هوا پاشیده این آقا
کسی که روضه را می بیند از نزدیک خود هم می شود یک قسمت از روضه
کسی که روضه را می بیند از نزدیک
نه ، دل را نخواهد کند دیگر راحت از روضه
نشسته با خودش یادش می آید ناگهان یک قسمت از روضه
بهم می ریزد و خود می شود چون مجلس روضه
به این ترتیب زین العابدین می ساخت از هر حادثه روضه
اگر رد می شد از زلفش نسیمی یاد گیسوی پدر بر روی نی می کرد و تب می کرد
و با موی پدر روز خودش را عین شب می کرد
وداع هرکسی را با پدر می دید این آقا بهم می ریخت
سر یک صحنه ی این گونه او درجا بهم می ریخت
به یاد لحظه ی آخر که از خیمه پدر می رفت می افتاد
به یاد لحظه ای که سر از اوج پیکر باباش سر می رفت می افتاد
به یاد لحظه ای که دست زینب بر کمر می رفت می افتاد
به یاد آن شبی که ساربان با خنجرش از گودی گودال در می رفت می افتاد
تمام روضه ها را دیده بود و شرح هر یک را پس از کرب و بلا می دید
نسیمی بر گلی می خورد, او بر دست بابا اصغر خود را که می زد دست وپا می دید
کسی در کوچه می افتاد او در کوچه هم گودال را می دید
صدای پای چندین اسب می آمد تن بابای خود را زیر سم اسب ها می دید
به مقتل ها اضافه می کنم من مقتل السَّجاد
کسی که با تمام لشکر ارباب ، هفتاد و دو دفعه روی خاک کربلا افتاد
که هم کرببلا هم کوفه و هم شام دیده زجر
کسی که هم خودش دیده ست هم از خواهرش هر شب شنیده زجر
کسی که هم شهید و هم اسیر و هم شده جان باز
یقینا روضه ها هرسال از او می شود آغاز
که گفته سم شهیدش کرد؟
جز ارباب و غم عباس و عون و قاسم و جون وعلیِ اکبر و اصغر
غم بازار شام و کوفه و کوچه همه باهم شهیدش کرد
#مهدی_رحیمی_زمستان
روضه ی سوختن کرب و بلا را دیده
او وداع حرم و خون خدا را دیده
قاتل و مقتل کلِّ شهدا را دیده
عصر آن واقعه قحطی حیا را دیده
هر چه ما روضه شنیدیم تمامش را دید
آتش و سوختن اهل خیامش را دید
دیده پاهای مغیلان زده ی خواهر را
درد شرمندگی از سوختن معجر را
خنده ی شمر و سنان زجر به یکدیگر را
ساربان و پدر و قصه ی انگشتر را
کاش در کرب و بلا این همه نیرنگ نبود
کاش انگشتر و انگشت بهم تنگ نبود
روز تشییع پدر تیر سه پر پیرش کرد
قبر کوچک،تن سقا،چقدر پیرش کرد
روی نیزه شدن آن همه سر پیرش کرد
خیزران و لب و دندان پدر پیرش کرد
زیر زنجیر تمام بدنش زخمی بود
تا چهل سال دلش مثل تنش زخمی بود
شام بر روح و تنش تیغه ی تکفیر کشید
آتش از بام که افتاد سرش تیر کشید
درد بسیار تر از خنجر و شمشیر کشید
یکسر از قهقهه ی حرمله تحقیر کشید
مرد تنهای اسیران شده باشی سخت است
شاهدی بر صدقه نان شده باشی سخت است
حسن کردی
🔸️تحلیل راهبردی در تبیین ریشۀ اصلیِ قیامِ امام حسین در بیان
حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای:
[۱]. نه میتوانیم بگوییم که حضرت برای «تشکیلِ حکومت» قیام کرد، و نه میتوانیم بگوییم حضرت برای «شهید شدن» قیام کرد. امام حسین - علیهالسّلام - هدفِ دیگری داشت که رسیدنِ به آن «هدف»، حرکتی را میطلبید که این حرکت، یکی از این دو «نتیجه» را داشت. پس حکومت یا شهادت، هیچکدام «هدف» نبودند، بلکه دو «نتیجه» بودند.
[۲]. هدف آن حضرت عبارت بود از انجامدادنِ یک «واجبِ عظیم» از واجباتِ دین که آن را هیچکس قبل از امام حسین انجام نداده بود؛ نه رسولِ اکرم این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین، نه امام حسن؛ چون زمینۀ انجامِ این واجب، در زمانِ امام حسین پیش آمد.
[۳]. دو نوع انحراف وجود دارد: گاهی مردم، فاسد میشوند، امّا احکامِ اسلامی از بین نمیرود، امّا گاهی هم مردم، فاسد میشوند، هم حکومتها، هم علمای دین، بهطوریکه حقایقِ اسلام، تحریف و منکر را معروف و معروف را منکر، و خطّ اسلام را «صدوهشتاد درجه» عوض میکنند. آن حکم، حکمِ «تغییرِ وضع» و «تجدیدِ حیات»، یا بهتعبیرِ امروز، «انقلاب» است که مربوط به «برگرداندنِ جامعۀ منحرف به خطّ اصلی» و «تضمینکنندۀ زندهشدنِ اسلام» است، بعد از آنکه مُشرف به مردن است، یا مرده و ازبینرفته است. مسأله این است که اگر جامعۀ اسلامی «منحرف» شد و این انحراف، بهجایی رسید که «خوفِ انحرافِ کلّ اسلام» بود، تکلیف چیست؟!
[۴]. افزونبراینکه باید انحرافِ اساسی در دین رخ داده باشد، شرطِ دیگرِ انجامِ این حکم، آن است که «زمینه» و «موقعیّت» برای انجامِ آن، مساعد باشد؛ چون خدایمتعال، به چیزی که «فایده» ندارد و «اثر» نمیبخشد، تکلیف نکرده است. البتّه مراد از فراهمبودنِ موقعیّت، این نیست که «خطر»ی در پی نباشد، بلکه غرض این است که «پیامِ» قیام، به مردم منتقل خواهد شد و مردم خواهند فهمید و در اشتباه، نخواهند ماند. وجودِ «خطر»، این «تکلیف» را ساقط نمیکند، بلکه این انجامِ این تکلیف، همیشه توأم با خطر است. در زمانِ ما، امام خمینی نیز از خطر نهراسید و هدف و تکلیفِ خود را قیام دانست. ازاینرو، انقلابِ اسلامی، پرتوی از قیامِ عاشورا است، با این تفاوت که آن قیام به نتیجۀ شهادت انجامید و این انقلاب، به نتیجۀ برپاییِ حکومتِ اسلامی.
[۵]. در زمانِ امام حسین - علیهالسّلام - هم «انحرافِ اساسی در اسلام» بهوجود آمد و هم «فرصتِ مساعد برای اثرگذاری» پیدا شد. اوّلاً، بعد از معاویه، کسی به حکومت رسید که حتّی «ظواهرِ اسلام» را هم رعایت نمیکرد، چنانکه اهلِ شُرب خَمر و فسادهای جنسیِ واضح و شعرسرایی بر رّد دین و مخالفتِ علنی با اسلام بود، ولی چون بهعنوانِ ریاست بر جامعۀ اسلامی در قدرت قرار گرفته بود، نمیخواست اسمِ اسلام را براندازد. حاکمِ فاسد، جامعه را نیز فاسد میکند؛ چون بر جامعه و مردم، اثر میگذارد. ثانیاً، «زمینه» هم آماده است؛ یعنی فضای جامعۀ اسلامی، طوری است که ممکن است «پیامِ» امام حسین به گوشِ انسانها در همان زمان و در طولِ تاریخ برسد، درحالیکه اگر در زمانِ معاویه، امام حسین میخواست قیام کند، پیامِ او دفن میشد؛ زیرا سیاستها بهگونهای بود که مردم نمیتوانستند حقّانیتِ سخن را دریابند. ازاینرو، ایشان ده سال در زمانِ خلافتِ معاویه، امام بود، ولی قیام نکرد.
[۶]. امام حسین قیام کرد تا آن واجبِ بزرگی را که عبارت از «تجدیدِ بنای نظام و جامعۀ اسلامی»، یا «قیام در مقابلِ انحرافاتِ بزرگ در جامعۀ اسلامی» است، انجام دهد، که این خودش، یک «مصداقِ بزرگِ امربهمعروف و نهیازمنکر» است.
[۷]. آن حضرت در مناسبتهای مختلف، به همین معنا اشاره کرده است:
وَعَلَی الاْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ
دیگر باید با اسلام، خداحافظی کرد، آن وقتیکه اسلام به حاکمی مثلِ یزید، مبتلا گردد.
وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ
و همانا من براى سركشى و خودنمایی و فساد و ظلم، قیام نكردم، بهیقین كه من برای اصلاح در میانِ امّتِ جدّم، قیام كردم و میخواهم به نیكی، سفارش و از بدی، نهی كنم، و مطابقِ سيرۀ جدّم، و پدرم علىبنابىطالب رفتار مینمایم.
وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ، فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ
و من شما را به کتابِ خدا و سنّتِ پیامبرش فرا مىخوانم؛ چراکه سنّتِ او را میرانده و بدعت را زنده کردند.
(در خطبههای نمازِ جمعه، ۱۹ خرداد ۱۳۷۴).
📢 رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین:
👈 ثابت کردید هر بخش از مقاومت بهتنهایی میتواند بینی دشمن را به خاک بساید
◽ حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ به نامه آقای زیاد النخاله دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین، مقاومت شجاعانه جهاد اسلامی را موجب ارتقاء جایگاه این جنبش در مقاومت و خنثی شدن خدعه رژیم صهیونیستی و به خاک ساییدن بینی آن دانستند و با تأکید بر لزوم حفظ یکپارچگی همه گروههای فلسطینی، خاطرنشان کردند: دشمن غاصب رو به ضعف، و مقاومت فلسطین رو به قوت است.
📝 متن پاسخ رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر مجاهد جناب آقای زیاد النخاله دام توفیقه
سلام علیکم،
نامهی متین و مژدهبخش جنابعالی را دریافت کردم. خداوند به شما پاداش نیک دهد و پیروزی نهائی ملت سربلند و مظلوم فلسطین را نزدیک فرماید.
حادثهی اخیر، افتخارات جنبش جهاد اسلامی فلسطین را مضاعف ساخت و جایگاه جهاد اسلامی را در حرکت مقاومت شکوهمند ملت فلسطین ارتقاء بخشید. شما با مقاومت شجاعانهی خود، سیاست خدعهآمیز رژیم غاصب را خنثی کردید. شما ثابت کردید که هر بخش از مجموعهی مقاومت، بهتنهائی هم میتواند بینی دشمن را به خاک بساید. شما با پیوند زدن مجاهدت در غزه با کرانه، و دیگر نیروهای مقاومت با حمایتشان از حرکت جهاد، توانستید یکپارچگی جهاد ملت فلسطین را به رُخ دشمن خبیث و خدعهگر بکشید. همهی سعی گروههای فلسطینی در همهی سرزمین فلسطین باید برای حفظ این یکپارچگی باشد. دشمن غاصب رو به ضعف است و مقاومت فلسطین رو به قوت است، و لا حول و لا قوة الا بالله. ما همچنان در کنار شمائیم. سلام علیکم و العهود بحالها..
سیّدعلی خامنهای
۲۰ مرداد ۱۴۰۱
◽ زیاد نخاله در نامه خود به حضور گسترده مجاهدان فلسطینی بخصوص جنبش جهاد اسلامی و شاخه نظامی سرایا القدس در سراسر فلسطین به ویژه در غزه و کرانه قهرمان غربی اشاره و خاطرنشان کرد: با حضور گردانهای مقاومت جهاد، هیچ روزی نمیگذرد مگر آنکه در کرانه غربی درگیریهایی با رژیم صهیونیستی بهوقوع میپیوندد.
دبیرکل جنبش جهاد اسلامی در تشریح وضعیت غزه، به ایستادگی مقتدرانه این منطقه در مقابل رژیم اشغالگر اشاره کرد و درباره درگیریهای سه روزه اخیر افزود: ما این درگیریها را «وحدة الساحات» (اتحاد میدانها) نامیدیم تا بر اتحاد ملتمان در برابر دشمنی تأکید کنیم که با تمام قدرت و توطئههایش سعی بر نابودی این اتحاد دارد.
زیاد نخاله با تأکید بر اینکه در این جنگ سراسر سرزمین اشغالی فلسطین تحت بُرد شلیک موشکهای مقاومت جهاد اسلامی قرار داشت، گفت: این نبرد برآوردهای رژیم صهیونیستی را مختل کرد به شکلی که آنها ظرف سه روز مجبور به تقاضای آتشبس و تن دادن به شروط مقاومت شدند.
دبیرکل جهاد اسلامی، نقشه دشمن را ایجاد تفرقه در میان نیروهای مقاومت خواند و افزود: آنها اعلام کردند که هدف از جنگ فقط جهاد اسلامی است اما جهاد اسلامی با مبارزه مقتدرانه و شجاعانه خود، حیرت و حمایت کلیه نیروهای مقاومت در منطقه و جهان را برانگیخت و از سوی ملت فلسطین و همه تشکیلات مقاومت و در رأس آن جنبش حماس، مورد تأیید و حمایت قرار گرفت.
دبیر کل جهاد اسلامی این دستاورد مقاومت را مقدمه پیروزیهای بزرگتر ملت فلسطین در آینده خواند و با تشکر از نقش جنبش حزبالله به رهبری جناب سیّد حسن نصرالله و همچنین حمایت و تأییدهای ایران در همه ابعاد به رهبری و هدایت رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: اگر این حمایتها و ایستادگی مستمر و همیشگی شما نبود، این پیروزی و پیروزیهای گذشته به دست نمیآمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر ارتحال حجت الاسلام والمسلمین
#حاج_شیخ_رحمت_الله_نوری موجب تاثر عمیق و حزن و اندوه همه آشنایان و علاقه مندان شد.
آن روحانی بزرگوار علاوه بر صفات شایسته اخلاقی و رفتاری که داشت همیشه دلسوز طلاب و یاوری مهربان و گشاده رو برای آنان بود.
تلاش و جدیت برای رفع مشکلات طلاب عزیز، حسن اخلاق و تواضع صفات ممتازی بود که ایشان را مورد توجه مؤمنین قرار داده و همیشه در ذهن آنان ماندگار خواهد بود.
درگذشت این روحانی خدوم را به همه آشنایان به خصوص خانواده بزرگوار ایشان تسلیت عرض نموده و مغفرت و رضای الهی را برای ایشان خواستارم.
والسلام علیکم و رحمةالله
#سید_نعمت_الله_صالح امام جمعه شهرضا
🖤🖤🖤🖤
🔴از «شلختهپوشی» تا «برهنگی»
🖊احمدحسین شریفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لباس و نوع پوشش به عنوان یکی از «نمودها» و «نمایشهای» هویت اجتماعی و ذهنیت فرهنگی مردم، نقش مهمی در فهم تغییرات فکری و فرهنگی و اجتماعی دارد. به همین دلیل اولیای دین نیز در این زمینه حساسیتهای فراوانی داشتند و در آیات و روایات فراوان در این زمینه سخن گفته شده است.
در سالهای اخیر شاهد بودیم که برخی از جوانان و حتی میانسالان با لباسهای شلخته و پاره و چروکیده در جامعه حاظر میشدند و در ادامه این شلختهپوشی جای خود را به لاابالیگری پوششی داد. تا جایی که هماکنون به وفور شاهدیم که افراد نه چندان کمی با لباسهای پاره و شلخته و حتی لباسهای زیر مردانه در امکان عمومی مثل پاساژها، پارکها، و حتی مساجد! حاضر میشوند. لباسهایی که پیشتر صرفاً در محیط خانه و در جمع محرمان نزدیک یا در محیطهای بسته ورزشی و امثال آن پوشیده میشد و هیچ زن یا مردی حتی به هنگام باز کردن درب خانه یا جارو زدن جلوی خانه با چنین لباسهایی نمایان نمیشد.
این نوع پوشش از نوعی به همریختگی مرزهای میان «خانه» و «خیابان» و «حریم خصوصی» و «حریم عمومی» حکایت میکند. این مرزشکنی از «شلختهپوشیهای» دهه هفتاد و هشتاد شروع شد و در دهه نود و در آغاز قرن پانزدهم به نوعی «لاابالیگری پوششی» رسیده است! و اگر تدبیر درستی به کار گرفته نشود به زودی شاهد «پوششگریزی» و بالاترین سطح «برهنگی» هم خواهیم بود.
شیوع این نوع مرزشکنیهای فرهنگی میتواند بسیاری از نهادهای بنیادین اجتماعی مثل نهاد خانواده و نهاد تعلیم و تربیت و نهاد فرهنگ را دچار دگرگونیهای بنیادین کند. دگرگونیهایی که لزوماً در راستای کمال و سعادت آدمیان نخواهد بود. بلکه به تعمیق ابعاد حیوانی و نفسانی و شهوانی آن هم در گستره اجتماعی دامن خواهد زد.
برخلاف برخی تحلیلها به اعتقاد این بنده به طور قطع این سطح از شلختهپوشی و لاابالیگریی پوششی را هرگز نمیتوان نشانه همراهی و همدلی با تهیدستان و کارگران و طبقه محروم جامعه دانست. همچنین هرگز نمیتوان آن را نشانهای از مخالفت با مصرفگرایی و تجملگرایی یا مبارزه با مد و مدگرایی تلقی کرد!
با توجه به نکتهای که در صدر این نوشتار آوردم، باید دید که چه تغییراتی در بنیانهای فرهنگی و اخلاقی و اعتقادی جامعه در جریان است که خود را در قالب «راحتپوشی در اماکن عمومی» و «آزادپوشی در مجامع عمومی» و به تعبیر دقیقتر نوعی «شلختهپوشی» و «لاابالیگری پوششی» نمایان میکند.
آیا تهاجم فرهنگی غرب و ترویج سبک زندگی غربی توانسته است تا این سطح تغییرات اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند؟
آیا این سبک از رفتار، واکنشی دربرابر «فرایند رسمی کردن رفتارهای اجتماعی» و نشانهای از «رسمیتزدایی» و مبارزه با «نُرمهای اجتماعی» است؟
آیا نمیتوان این رفتارها را نشانه نوعی «خودگرایی» و «خودخواهی» عمیق و نهفته در ذهن و دل عدهای از مردم دانست؟ به گونهای که هیچ ارزشی برای هنجارهای اجتماعی و به طور کلی «دیگران» قائل نیستند و یک تلقی خودمحورانه و خودخواهانه نسبت به اماکن عمومی هم دارند؟
#حجاب
#اخلاق
🆔eitaa.com/ahmadhoseinsharifi
🌹