✨﷽✨
💠قران خواندن در خانه💠
✍امام صادق(ع)از جدّ بزرگوارشان آقا
امیرالمومنین (ع)نقل می کنند:
خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود
و ذکر و یاد خداوند در آن هست؛
برکتش زیاد می شود، و ملائکه
درآن خانه حضورپیدامیکنند
و شیاطین از آن خانه دور می شوند،
آن خانه برای اهل آسمان میدرخشد
همانگونه که ستارگان برای اهل
زمین می درخشند.
و اما خانه ای که در آن قرآن خوانده
نمی شود و ذکر و یادی از خداوند
درآن نیست؛ برکتش کم میشود،
ملائکه از آنجا دور شده و
شیاطین وارد خانه میشوند.
📚کافی ج ۲ ص ۶۱۰
داستان دلنشین منبر
@membariha313
✨﷽✨
💢 حضرت خضـر و امام زمان(ع)
✍خداوند متعال خضر را حجّتی قرار داد تا هر که دربارة طول عمر امام زمان(ع) دچار شکّ و تردید شود، به ایشان بنگرد و ببیند خداوند بندگانی از طایفة انسانها دارد که چند هزار سال عمرشان از امام عصر(ع) بیشتر است. علاوه بر این، او در دورة غیبت و پس از ظهور به سان انیسی مهربان و همراهی دلسوز در خدمت امام عصر(عج) خواهد بود
امام رضـا علیه السلام :«خضر (ع) از آب حیات نوشید و بنابراین تا روز قیامت زنده خواهد بود، او به نزد ما میآید و بر ما سلام میکند و ما صدای او را میشنویم، گرچه او را نمیبینیم و او در هر جا که یاد شود، حضور مییابد. پس هر کس از شما که او را یاد نمود به او سلام کند. او در هنگام حج در مکّه حضور مییابد و جمیع عبادات و مناسک را به جا میآورد و در عرفه، وقوف میکند و برای مؤمنان دعا مینماید و به زودی خداوند در هنگام ظهور قائم ما وحشت و تنهایی او را، به انس مبدّل میسازد و او در کنار حضرت مهدی(عج) حضور مییابد.»[١]
📚١. کمالالدّین و تمامالنّعمه،ج۲، ص ۳۹۰
کانال استاد رفیعی
@membariha313
✨﷽✨
💠ملاقات امام زمان با دلاک💠
✍سید محمد موسوی رضوی نجفی از شیخ باقر بن شیخ هادی کاظمی نقل کرد: شخص صادقی که دلاک بود و پدر پیری داشت که در خدمتگزاری به او کوتاهی نمیکرد. حتی آنکه برای پدر آب در مستراح حاضر میکرد و منتظر می ایستاد که او بیرون آید و به مکانش برساند. همیشه مواظب خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت.
تا اینکه مسجد رفتن را ترک نمود. علت ترک کردن مسجد را از او جویا شدم. گفت: چهل شب چهارشنبه به مسجد رفتم، چون چهارشنبه ی دیگر شد بخاطر خدمت به پدر میسر نشد به مسجد بروم تا اینکه شب شد، عازم مسجد شدم، در راه شخص اعرابی را دیدم که بر اسبی سوار است، چون نزدیکم رسید رو به من کرد و از مقصد من پرسید.گفتم: مسجد سهله. فرمود: "اوصیک بالعود اوصیک بالعود" (یعنی: وصیت میکنم تو را به پدر پیرت)
📝 و آن را سه مرتبه تکرار کرد. آنگاه از نظرم غایب شد. دانستم که او مهدی است و آن جناب راضی نیست به جدا شدن من از پدرم، حتی در شب چهارشنبه. پس دیگر به مسجد نرفتم...
📚 منتهی الامال، باب۱۴، ص۱۳۵۸
داستان دلنشین منبر
@membariha313
🔸🔸🔸🔸🔸🔸﷽🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
📖حکایتی زیبا و خواندنی
عالمی که از همسرش کتک میخورد!
🔸مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان جهان تشیع بوده است. ایشان در نجف میزیسته و شاگردان بسیاری تربیت کردهاست. آن زمان شایع شده بود از همسرش کتک میخورد! وقتی از او دراین باره پرسیدند گفت: "بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قویالبنیه هم هست، گاهی که عصبانی میشود، حسابی مرا میزند. من هم زورم به او نمیرسد!"
🔹وقتی پرسیدند چرا طلاقش نمیدهید گفت: "این زن در این خانه برای من از اعظم نعمتهای خداست چون وقتی بیرون میآیم و در صحن امیرالمومنین میایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز میخوانند، مردم در برابر من تعظیم میکنند. گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمیدارد....
همان وقت میآیم در خانه کتک میخورم، هوایم بیرون میرود! این چوب الهی است، این باید باشد!"
داستان دلنشین منبر
@membariha313
❇️«نکته پندآموز»
💠جای خـدا نباشیم!
🔰 روزی در نماز جمـــاعت مــوبایل یه نفر زنگ خورد. زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود. بعد از نـماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر آنجا به نـماز نرفت. همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد ڪافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت... او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد.
🔸حکایت ماست:
▫️جای خــدا مجازات میکنیم،
▫️جای خـدا میبخشیم،
🔸جای خــدا...
✅اون خــدایی که من میشناسم اگه بنده اش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه. شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره. چقدر خوبه که اگه کسی اشتباهی میکنه با خوشرویی باهاش برخورد ڪنیم نه این که با خشم تحقیرش کنیم و باعث ترک اعمال خوب بشیم...
داستان دلنشین منبر
@membariha313
🔰مقدس اردبیلی رفت حمام ، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید: خدایا شڪرت ڪه شاه نشدیم،
خدایا شڪرت ڪه وزیر نشدیم،
خدایا شڪرت ڪه مقدس اردبیلی نشدیم .
💠مقدس اردبیلی پرسید :
آقا خُب شاه و وزیر ظلم میڪنند، شڪر ڪردی ڪه در آن جایگاه نبودی،
چرا گفتی خدایا شڪرت ڪه مقدس اردبیلی نشدی؟
🔸گفت : او هم بالاخره اخلاص ندارد !
شما شنیدی می گویند مقدس اردبیلی، نیمهشب دلو انداخت آب از چاه بڪشه دید طلا بالا آمد ، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد...
به خدا گفت: خدایا من فقط یڪ مقدار آب میخواهم برای نماز شب، ڪمڪ ڪن!
مقدس گفت: بله شنیدم ...
حمامی گفت : اونجا ، نصفهشب ، ڪسی بوده با مقدس اردبیلی ؟!
مقدس گفت: نه ظاهراً نبوده ...
حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟
پس معلوم میشود خالص خالص نیست !
🔹و مقدس اردبیلی میگوید یڪ دفعه به خودم آمدم و به عمق این روایت پی بردم ڪه :
ریا ، پنهانتر از جنبیدن و حرڪت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریڪ است.
✅سعی ڪنیم آن باشیم ڪه خدا می خواهد نه آن باشیم ڪه خود می خواهیم و مغرور نشویم، ڪه شناگران را هم آب می برد !!!
داستان دلنشین منبر
@membariha313
🌼
«دهان روزه دار پيش من
از مشك خوشبوتر است»
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی:
خداوند به حضرت موسي وحي فرستاد، كه چرا با من مناجات نميكني؟ عرض كرد: خدايا روزه دارم و در حال روزه، دهان خيلي معطر نيست. خداوند فرمود: اي موسي! بوي دهان روزه دار پيش من از مشك خوشبوتر است.
از امام صادق علیه السلام نقل شده كه، اگر كسي در روز گرمي روزه بگيرد و تشنه شود، خداي سبحان هزار فرشته را موكّل ميكند تا چهرهٴ او را مسح كنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند (عزّ وجلّ) ميفرمايد: «ما أطيب ريحُك وروْحك! يا ملائكتى أشهِدوا أنّى غفرت له» عجب معطري و چه بوي خوبي داري! فرشتگان من شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم.
🌹
باطن روزه انسان را به آنجا ميرساند كه مخاطب خدا قرار ميگيرد، اگر تا كنون ميگفت «يا الله» از آن به بعد، خداوند ميفرمايد: «يا عبدى».
📙 حکمت عبادات ص ۱۴۱
داستان دلنشین منبر
@membariha313
﷽؛ 💟 ارزش عبادت در جوانی 💟
💛 حجت الاسلام توسلی می گوید: یک شب متوجه شدم امام خمینی با صدای بلند گریه می کند من هم متأثر شدم و شروع کردم به گریه کردن.
💛 ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند، متوجه من شدند، فرمودند: «فلانی تا جوان هستی قدر بدان و خدا را عبادت کن. لذت عبادت در جوانی است آدم وقتی پیر می شود دلش می خواهد عبادت کند؛ اما حال و توانی برایش نیست.»
📚 مجله حوزه، ش 45، ص40
داستان دلنشین منبر
@membariha313
﷽
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
🔻قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
🔸اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
🔸با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
🔺زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید😁👌
داستان دلنشین منبر
@membariha313
💠💠از علل عدم توفیق دیدار با امام عصر (عج)؟؟؟
علی بن مهزیار می گوید:خدمت امام رسیدم و وقتی سلام کردم، جوابی از سلام خود بهتر شنیدم.
✅فرمودند: ای علی بن مهزیار، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟
عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.
✅فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟!! بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند: نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطة خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟
گفتم: توبه، توبه، عذر میخواهم. ببخشید، نادیده بگیرید.
✅سپس فرمودند: ای پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار میکنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند، نابود میشدند به جز خواص شیعه؛ همانهایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است.
✅على بن مهزيار نقل مى كند كه امام زمان(عج) علّت عدم توفيق ديدار را چنين دانسته بودند: «لا و لكنّكُم كَثَّرتُم الأموالَ و تَجَبَّرتُم على ضُعفاء المؤمنين و قطّعتم الرّحم الّذى بينكم فاَىُّ عُذر لَكُم؟»؛ «شما اموالتان را زياد كرديد و بر مؤمنان ضعيف كبر و بزرگى نموديد و قطع رحم كرديد؛ پس هيچ عذرى براى شما نيست».
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
✍ یڪ_داستان_یڪ_پند
در ســــــال قــــــحطی، در مســــــجدی
واعظی روی منبر بود و میگفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش میچسبند و نمیگذارند، صدقه بدهد.
مؤمنــــــــی پای منبـــر این ســـــــخنان
را شنید با تعجّب به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، میروم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد.
وقتــــــــــــی که به خــانه رسیـــــــــــد
و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند و خودت را نمیکنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و…
خلاصه به قــدری او را وســــــوسه کرد
که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطانها را ندیدم لکن مــادر شیطان را دیدم که نگذاشت.
در روایتـی از حضرت علــے(علیهالسلام)
آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس میکنند که چیزی نبخشد.
انسان میخواهد در برابر شیاطین مقاومت کند
اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت بینـی میکند و نمیگـذارد.
داستان دلنشین منبر
@membariha313
🔸🔸🔸🔸﷽🔸
🔸🔸🔸
🔸🔸
🔸
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
پيره زنى آمد خدمت
شيخ رجب على خياط تهرانى و گفت :
آقا پسرم جوان است و مريض شده هرچه حكيم و دوا كرده ام بى فايده بوده و تمام اطبأ جوابش كرده اند؛ يك فكرى بكنيد.
شيخ سرش را پائين انداخت لحظاتى تامل كرد، بعد فرمود: پسرت سلاّخ (قصاب) است ؟
گفت : بله .
شيخ فرمود: خوب نمى شود.
گفت : چرا؟
فرمود: بخاطر اينكه گوساله اى را جلوى مادرش كشته و پسر شما دو سه روز بيشتر زنده نيست ، دل سوزانده آنهم دل يك حيوانى و آنهم مادرش آه كشيده و ميمرد.
مادر جوان گفت :
شيخ يك كار بكن پسرم نميرد و بعد شروع به گريه كرد.
شيخ فرمود:
آخه من چه كار كنم دست من كه نيست . ايشان دل سوزانده و آه آن حيوان گرفته و بعد آن جوان هم مرد.
📚 داستانهای از مردان خدا ، میرخلف زاده
داستان دلنشین منبر
@membariha313