eitaa logo
من العشق وحالاته
165 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
197 ویدیو
7 فایل
آه! من العشق و حالاته... احرق قلبی بحراراته... .......... عشق یعنی قاف و لام قل هو الله احد عشق یعنی باء بسم الله الرّحمن الرّحیم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«‌السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ» سلام بر تو ای مولایی که با آمدنت زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد 🤍 ♡ @menaleshghvahalatehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ ما اهل کوفه نیستم علی تنها بماند! با خانواده بیایم ... نگذاریم دم نماز بیایم چون احتمالا سخت بشه به مصلی رسید. ضمن اینکه آقا از اول مراسم بزرگداشت شهید سید حسن نصرالله حضور دارند. مراسم از ساعت ۱۰.۳۰ شروع میشه. -حمید کثیری @menaleshghvahalatehi
امروز یوم اللّه ۱۳ مهر را درتاریخ ایران ثبت می‌کنیم
ام حبیبه .mp3
15.34M
🎙بشنوید| اُم‌حبیبه 🗂 پرونده ازدواج‌های تاریخی 📌 ام‌حبیبه یکی از همسران پیامبر اکرم بود که نحوه‌ی ازدواج او با حضرت قصه‌ی جالبی دارد و ذیل شخصیت وی می‌توان به نظاره‌ی تحولات جامعه‌ی اسلامی نشست. به ویژه آنکه بعد از رحلت پیامبر ما شاهد نوعی ارتجاع به جاهلیت هستیم و این موضوع به خوبی در قصه‌ی ام‌حبیبه تبلور دارد. (۳) @menaleshghvahalatehi
میلـاد پـدر بر تـو مبـارک ای آمـدنت رأس خبـرها (عج)🌺 @menaleshghvahalatehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان پرسید این ویدئوی سیدنا القائد که بعد نماز دست به سر و صورتش می‌کشه، جریانش چیه؟ سید توضیح داد که آقا داره خودشو با تربت کربلا متبرک میکنه. جوان سری تکون داد. بعد نماز بالافاصله دست به کار شد. دست می‌گذاشت روی مُهر و هی می‌مالید به سر و صورت و گردن و دست و پا و... ول کن نبود. تازه مُهرش هم تربت نبود. 😄 چه عشقی به آقا دارن این بچه شیعه‌های لبنان! 🔆 26 ✍وحید یامین پور ♡ @menaleshghvahalatehi
هدایت شده از من العشق وحالاته
در عالم رویا،مرحوم میرزای قمی رحمه الله علیه را دیده بود. ازاوپرسید: آیا حضرت معصومه علیها سلام اهل قم را شفاعت خواهدکرد؟ میرزانگاه تندی کرد! چه گفتی؟! حاج شیخ عباس قمی سوالش را تکرارکرد. میرزاباتندی گفت: یاشیخ! تودیگرچرا چنین سوالی می کنی؟ شفاعت اهل قم که بامن است خانم تمام شیعیان را شفاعت خواهدکرد! 🍁@menaleshghvahalatehi
🔰قصه‌ی پُل آهنچی 🔶 احتمالا زائران حرم ، دست‌کم یکبار نام را شنیده‌اند و مجاوران حرم قطعا بارها از روی آن عبور کرده‌اند. پُلی که توسط سیدرضا آهنچی ساخته شد تا مردم برای عبور از رودخانه و رسیدن به حرم حضرت معصومه دچار مشکل نشوند. 🔷 ساخت این پُل قصه‌ی جالبی دارد. گویا سیدرضا کارگر فقیری بود که نه‌تنها توان اداره زندگی خود را نداشت که بار بدهی هم بر شانه‌اش سنگینی می‌کرد. اما شنیده بود خرج مال و اموال در راه اهل‌بیت اجری بی‌نهایت دارد. پس در دل آرزوی وقف و خرج مال در راه حضرت معصومه داشت ولی در جیبش چیزی نبود. 🔶 یک‌روز که از یافتن کار در قم ناامید شد به یکی از بنادر جنوبی ایران رفت. بعد از مدتی آنجا نیز کاری نیافت. مأیوس و سرخورده در گوشه‌ای نشسته بود که به صورت عجیبی با یک تاجر آهن شریک می‌شود و در عرض یک ساعت مال هنگفتی به دست می‌آورد. سپس در همین شغل تجارت آهن چنان پیشرفت می‌کند که به آهنچی شهره می‌شود. به قم برمی‌گردد و پُل معروف آهنچی را با ۲۰۰ کارگر شروع و تمام می‌کند. مفصل‌تر قصه را مرحوم محمدتقی انصاریان خوانساری در کتاب بازرگانان و تجار خیّر آورده. 🔺حکایت پُل آهنچی، حکایت خواستن و گرفتن است. بماند که برای هزارمین‌بار ثابت می‌کند هجرت چگونه موجب افزایش روزی است. 📷 عکس مستشار آمریکایی همراه با خانواده کنار پُل آهنچی در سال ۱۳۳۴ شمسی @menaleshghvahalatehi
جالوت را کلوخی از پا انداخت و نمرود را پشه‌ای. موسی (ع) را تکه چوبی در نیل نجات داد و محمد (ص) را تار عنکبوتی در ثور. امداد الهی گاهی کلوخ و پشه را آلت قتّاله می‌کند و چوب و تار را آب حیات. خدا گردنکشی را با پشیزی تحقیر می‌کند و اولوالعزمی را به ارزنی گرامی می‌دارد. رجال الله، مسلّح به آلات قتّاله‌ی الهی‌اند و مؤیّد به آب حیات ربّانی. برای پهپاد حزب‌الله تار عنکبوت می‌شود تا سربازان صهیون تار و مار شوند. ایهاالناس! رفتنی است، چه با سطل آب، چه با انتفاضه‌ی سنگ. تا خانه ربّی دارد، ابابیل حریف فیل است. این سنت خداست؛ پابرهنه‌‌ی بیابان‌پروری که طعم شِعب ابی‌طالب را چشیده، مزّه‌ی حصر دریایی را به غاصب سرزمین‌های اشغالی می‌چشاند. این خون کودکان غزه نیست که بر زمین می‌ریزد؛ آبی است که به خوابگاه مورچگان می‌رود و ضیافتِ تکاوران کودک‌کش را «شام آخر» می‌کند. در دایره‌ی هستی، جفت و جور کردن پشیز و ارزن کار خداست، اما نصر الهی تنها از آنِ کسانی است که باریکه‌ی غزه را مثل تنگه‌ی اُحد رها نکنند. فتح قبله‌ی اول تنها در گِرو پشت کردن به قبله‌‌ی دنیا (ینگه دنیا) است. کور خوانده‌اند غاصبان خودخوانده‌ی درمانده؛ «نهر تا بحر» مِلک طلق بندگان مستضعف است، نه «ارض موعود» راندگان مستکبر. «النّصر بالرّعب» نصیب کسانی است که نترسند و نترسانند. باذن الله، پیروز این نزاع تمدنی جبهه‌ی است. رمز نصرت فئه‌ی قلیله بر فئه‌ی کثیره، خدایی شدن است. ✍زهرا محسنی فر ♡ @menaleshghvahalatehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️روایت هاآرتص از نحوه شهادت رهبر حماس: در ابتدا، یک تانک سنوار را هدف گرفت که باعث شد او دستش را از دست بدهد. ارتش اسرائیل می‌خواستند به او نزدیک شوند که سنوار دو نارنجک به سمت آن‌ها پرتاب کرد. سپس پهپادی فرستادند که سنوار با دست زخمی به سوی آن، چوب پرتاب کرد. با تیر، نشد تیغ، نشد چوب، نشد سنگ با هرچه به دستم برسد آمده‌ام جنگ 🥀 @menaleshghvahalatehi
صهیونیست‌ها مردمانی هستند غرق در خیال خویش چنان شیفته‌ی تصویر خود در آینه‌اند که از دیدن حقیقت عاجزند! تنها به قوم و قبیله‌ی خود می‌اندیشند و دیگران را نادیده می‌انگارند! و همین خودبینی، چشم خِرَدشان را کور کرده است ... خودشیفتگی آن‌ها خودآگاهی را از ایشان سلب کرده است. بعد از شهادت ؛ با شتاب و غرور، فریاد پیروزی سر دادند. گفتند قهرمانی را از پای درآورده‌اند، اما بی‌هیچ نقشه و تدبیری و کاملا اتفاقی و ناگهانی! مکان نبرد را فاش کردند، کاملاً نزدیک به خود، یعنی در ۱۵۰ متری استقرار نیروهای خودشان! از وسایل همراهش سخن گفتند؛ سلاحی برای نبرد، تسبیحی برای نیایش و عطری برای دل‌انگیز بودن در لحظه پرواز! اما تصویر واپسین لحظات زندگی‌اش، حقیقت را آشکار ساخت؛ تنها و زخمی، اما استوار چون کوه؛ با چهره‌ای پوشیده؛ تا آخرین نفس برای آرمانش جنگید؛ در برابر دشمنی ترسو که با تانک به هماوردی یک نفر تنها رفت! آن‌ها نفهمیدند چه کردند؛ ناخواسته مردی را نشان دادند که آخرین نفس را هم پای مقاومت گذاشت و باب نصرت الهی را گشود. تصویر قهرمانِ باشکوهِ اهلِ سنتِ داستان تا سال‌های سال برای جهان اسلام و به خصوص اهل سنت تصویر خواهد شد و آرمان خواهد ساخت‌. آن چوبی که سنوار که در واپسین لحظات پرتاب کرد، کار اسرائیل را خواهد ساخت؛ خدا دشمنان ما را از احمق‌ها قرار داده است. ✍ حجت‌الاسلام سیف‌اللهی ♡ @menaleshghvahalatehi
همه‌ی آنچه می‌توانند به آن امید ببندند و اعتماد کنند، فرو ریخته... آنها معلق مانده‌اند. بین زمین و آسمان؛ میان رنج و رنج، مرگ و مرگ. این حال، حال ظهور خداوند است. این قوم، قوم برگزیده خداوندند؛ در همان جغرافیای موعود. آنها رو به راز هستی ایستاده‌اند. بر خلاف همه‌ی ابناء بشر که پشت به وجود، و رو به خود مانده‌اند. ما همه در آینه حق، خود را می‌بینیم و آنها در آینه، حق را... کاش بتوانیم در همین لحظه تاریخی در نسبتی که آنها با حق یافته‌اند، شریک می‌شدیم تا در ورطه‌ی املاء و استدراج، از گردونه هستی بیرون نیفتیم. ✍وحید یامین پور ♡ @menaleshghvahalatehi
🇵🇸در ستایش سنوار ای مجاهدِ مستورِ نشسته در میانه‌ی آوار سنگ و آهن و چوب! دستار از چهره باز کن و نقاب از رخ برافکن. چگونه اینچنین بی‌پروا جمجمه را به خدا داده‌ای و شتابان سودای خاک داری؟ لختی درنگ برادر! خدا را با تو کاری هست. گمان کردی خدای خلوتِ خرابه‌‌های باریکه‌‌ی غزه بنده‌ی خالص خود را رها می‌کند تا گمنام و پنهان جان دهد؟! خدای غیور را با بندگان صبور عهدی است که اخلاص را با افشا جزا دهد. باز کن چفیه را مؤمن تا ببینیم که کدام دلاور است که کاسه‌ی شکسته‌ی سر و بازو و زانو را پیشکش حضرت حق کرده تا حقیقت آرمان و ایمانش را فریاد زند. تو همان نیستی که آواره به دنیا آمدی و زیر آوار از دنیا رفتی و فاصله‌ی اردوگاه تا گذرگاه را با جهاد و شهادت پر کردی؟ مادرت تو را نام چه نهاد که حیاتت الهام‌بخش مبارزان قدس شد و مماتت حیات‌بخش مجاهدان اقصی؟ جوان، اسیر شدی و پیر، آزاده. اسارت، سرت را به سنگ نزد و انتفاضه‌ی سنگ، سودای مسلح کردن حماس را از سرت نینداخت. یا یحیی! قسم به صفحه‌ی آخر زندگی‌ات که صحنه‌ی باشکوه بندگی است؛ تو کتاب را به قوت گرفتی و سلاح را به قدرت. عصا را انداختی تا باطل‌السحر جادوی بنی‌اسرائیل شوی. ابو ابراهیم! تبر را زدی تا بت بزرگ صهیون را سرنگون کنی. طوفانی که در واپسین سال حیات طیبه‌ات به پا کردی، اسرائیل را به آغازین روزهای حیات خبیثه‌اش برگرداند. ضربه‌‌ی کاری‌ات، عادی‌سازی روابط شکمبارگان مسلمان با زرسالاران یهود را تا ابد تابو کرد. تو «نظم نوین» شیاطین را آشفته کردی. قبله‌ی اول را قضیه‌ی اول کردی. جاسوس اسرائیل نه، تو کابوس اسرائیل بودی. تو، خودِ تو بودی که دیوار مرزی را شکستی تا مرز بین حق و باطل و فاصله‌ی میان آدمیت و دنائت را شفاف کنی. غزه را کربلا کردی تا «کل یوم عاشورا» از یاد بشر نرود. حیثیت مرگ را به بازی گرفتی وقتی شهادت را در جنگ تن به تانک، گرم در آغوش کشیدی. سنوار! تو حسین‌وار زندگی کردی و ققنوس‌وار از خاکسترت برمی‌خیزی و تکثیر می‌شوی. ای آواره‌ی مجاهدِ اسیرِ آزاده‌ی جانبازِ شهید! لختی درنگ! خدا را با تو کاری هست... ✍🏼زهرا محسنی‌فر ♡ @menaleshghvahalatehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن. @menaleshghvahalatehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام : «العَادَاتُ قَاهِرَات فَمَنِ اعْتَادَ شَیْئاً فِی سِرِّهِ وَ خَلَوَاتِهِ فَضَحَهُ فِی عَلَانِیَتِهِ و عِنْدَ الْمَلإ » 🔆عادت‌ها قدرتمند هستند و بر انسان غلبه می‌کنند. پس هر کس در سر و خلوت خود به چیزی معتاد شود؛ آن عادت بد، در آشکار و نزد مردم او را رسوا خواهد کرد. 📚تنبیه الخواطر، ج۲، ص ۱۱۳ ♡ @menaleshghvahalatehi
عـصـای یـحـیـی 🔹محمدصالح سلطانی، نویسنده: دوربین از بالا دارد ویرانی‌های شهر را قاب می‌گیرد. صحنه، آخرالزمانی است؛ پر از ساختمان‌های ویران و خالی از انسان. انگار دست شیطان در کار بوده تا این شهر سابقاً آباد به این حال و روز بیفتد. دوربین به سمت چپ خیز برمی‌دارد و از میان آوارها وارد یک واحد مسکونی ویران می‌شود. رؤیاهای خاک گرفته ساکنان این خانه را می‌شود وسط چوب و سنگ و آجرهای آوار شده بر زندگی تماشا کرد. جایی در عمق تصویر اما چیزی پیداست. درست ثانیه‌ای قبل از اینکه چشم بیننده به عمق تصویر برسد، مشتی خاک در فضا پراکنده می‌شود و از پس آن خاک، شمایل یک انسان پیداست. 🔹مردی چهره پوشیده که تیر نگاهش، دوربین دشمن را زخم می‌زند. نشسته روی مبلی که انگار از آخرین بقایای زندگی در این گوشه دنیاست. نوع نشستنش شباهتی به آدم‌های محاصره‌شده ندارد. دست مجروحش را روی دسته مبل خاکی گذاشته و سرش را جوری زاویه داده که انگار می‌خواهد دوربین روی پهپاد را تحقیر کند. مرد مثل یک رئیس وسط قاب میدان‌داری می‌کند. مدتی خیره می‌ماند. دوربین هم انگار ترسیده. چند ثانیه بعد، دست سالم مرد بالا می‌رود و چیزی شبیه چوب، عصا یا اسلحه را پرتاب می‌کند سمت سلاح دشمن. مرد جان ندارد. ضربه‌اش کاری نیست بر پهپاد، اما تاریخ را می‌شکافد. معنا می‌سازد. جاودانه می‌شود.  🔹زندگی یحیی سنوار هیچ پیرایه و اضافه‌ای نمی‌خواهد. خودِ خودِ اسطوره است. زندگی‌نامه‌اش بدون نیاز به بازنویسی بهترین فیلمنامه است و قصه زندگی‌اش بدون ویرایش، بهترین رمان. ما در روز ۲۶ مهر ۱۴۰۳ صحنه‌ای را دیدیم که هیچ کارگردانی نمی‌توانست آن را به این خوبی میزانسن دهد، قابی را تماشا کردیم که بهترین قاب آخر برای داستان زندگی یک قهرمان است. این بار حقیقت از خیال جلو افتاد. «مردی چنین میانه میدان» حالا برای ما قصه‌ای ساخته که می‌توانیم تا سال‌های سال تعریفش کنیم. ما مردی را دیدیم که آرمانش آزادی بود و زندگی و برای آرمانش برخاست، طرح نوشت، نقشه کشید، به دل دشمن زد، عملیات کرد و جنگید. ما مردی را دیدیم که قصه‌اش رفت وسط لالایی مادرها و حکایت پدرها. از حالا دشمن باید بیشتر بترسد، چون نام تمام فرزندان جغرافیای بدون مرز مقاومت، یحیی‌است. @menaleshghvahalatehi
پسری که نمی‌خواست عسقلان، اشکلون باشد 🔹روی مبل نشسته و خون از دستانش جاری است. دست از مچ مجروح شده و لحظه به لحظه بدن سرد‌تر می‌شود. خشاب اسلحه خالی شده و صدای پهپادهای رژیم می‌آید. یعنی وقت لایمکن الفرار است؟ صدای پهپاد نزدیک‌تر می‌شود و یحیی چوبی را کنار دستش حاضر می‌کند. خاصیت فلسطینی بودن است که اول و آخرش باید با سنگ و چوب بجنگی. پهپاد نزدیک‌تر می‌شود و یحیی چوب را بالا می‌آورد. چشم در چشم هم می‌شوند. وقتی چوب را پرتاب می‌کند بدن سردتر می‌شود. چوب به پهپاد نمی‌خورد. یحیی یاد پدر می‌افتد. زمانی که پدر را از خانه‌اش بیرون کردند و شهرشان عسقلان اشغال شد، یحیی هنوز چشمش به دنیا باز نشده بود اما مگر می‌شود عسقلانی باشی و مادرت قصه‌های محله‌ات را نگوید. عسقلان برای پدر و مادر یحیی و هزاران فلسطینی که از این شهر به اردوگاه خان‌یونس پناهنده شده بودند، هیچ‌وقت اشکلون صهیونیست‌ها نشد. هنوز در خاطر عسقلانی‌ها و فرزندانشان مسجد رأس‌الحسین پابرجاست و هنوز مردم در آن نماز می‌خوانند. شاید رأس‌الحسین را صهیونیست‌ها پس از اشغال عسقلان تخریب کرده باشند اما در خاطره‌ آوارگان عسقلان، اولین باری که نام حسین را شنیدند به خاطر همین مسجد بود. 🔹وقتی هفت اکتبر اتفاق افتاد و فلسطینی‌ها برای دوباره گرفتن شهرهایشان لباس رزم پوشیدند، هزاران کودک امروز و دیروز عسقلان در اردوگاه خان‌یونس و جبالیا و رفح چشم امید دوخته بودند تا دوباره رأس‌الحسین‌ها برپا شوند. یکی از همان بچه‌ها هم یحیی بود. وقتی اولین موشک یحیی و رفقایش به اشکلون صهیونیست‌ها خورد، کودکان اردوگاه دوباره یاد خانه پدری کردند. کودکانی که مثل یحیی گرد باروت و اسارت پیرشان کرده بود. وقتی چوب به پهپاد نخورد، خون دستان یحیی تازه‌تر شد و بدنش داشت کبود می‌شد. صدای آشنایی به گوشش رسید. صدای شنی زیر تانک‌ها در نظرش شبیه کشیدن باتوم روی میله‌های زندان بود. همان زندانی که ۲۳ سال در آنجا شب و روز را سر ‌کرد. آنجا بود که یحیی شد ابوابراهیم. 🔹سنوار غزه‌ای که روزگاری تنها سلاحش سنگ بود را تبدیل کرد به مکانی که از زمینش مبارز می‌جوشد. تمام این اتفاقات باعث شد وقتی حاج اسماعیل هنیه را صهیونیست‌ها شهید کردند، تمام چشم‌ها به سمت حاج ابوابراهیم برگشت. حالا ابوابراهیمی که روزگاری در دستان صهیونیست‌ها اسیر بود تبدیل شد به نام اصلی اهداف ترورهایشان. صهیونیست‌ها رفح را می‌زدند تا او را بزنند اما یحیی همان شبحی بود که صهیونیست‌ها انتظارش را نداشتند. معلوم نیست چند بار زیر پای ابوابراهیم در میانه جنگ با اسرائیل لرزید. معلوم نیست این مرد شصت‌وچند ساله چه میزان از این تونل‌ها را دویده اما حتما او پس از هر انفجار این جمله را از امیرالمومنین با خود تکرار می‌کرده: دو روز در زندگی انسان هست، روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست و روزی که مرگ سرنوشت توست. وقتی دید که پهپاد از ساختمانی که محل شهادت او بود خارج می‌شود، می‌دانست این آخرین لحظات زندگی اوست. ابوابراهیم خیالش راحت بود چون می‌دانست بالاخره رأس‌الحسین که سهل است، قرار است خود حسین را ببیند. اسلحه را در آغوش گرفت و دوباره تمام خاطرات برایش مرور شد. ✍ محمدحسین سلطانی @menaleshghvahalatehi
شهید رضا عواضه و شهیده در کنار پنج فرزندشان +لعنت خدا بر رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی ♡ @menaleshghvahalatehi