فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
با نوای استاد فرهمند
احلی من العسل.mp3
9.83M
نام قطعه: احلى من العسل
با مداحى حاج محمود كريمى
17.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با خودم فکر میکنم اصلا چرا باید رباب
با آب هم قافیه باشد...
رباب می رسد از راه
با نگاه
با یک جمله کوتاه
آقا! خودتان که سالمید ان شاءالله.
#سیدحمیدرضابرقعی
در لغت نامه دهخدا استیصال از بیخ برآوردن، از بن برکندن ترجمه شده
تا حالا شده دلتان از بیخ و بن کنده شود .. درد بگیرد..مچاله شود؟
حسین(ع) استیصال داشت
یک قدم به طرف خیمه میرفت و یک قدم بر میگشت ..چه کند؟ به مادر بدهد که برای این گلو چه چاره کند؟
خیلی حرف است قهرمانی پنجاه و هفت ساله تمام محاسنش در یک روز سفید شود و در زیر ردایی که روی سرش انداخته در اشک بگوید «اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا»
خدايا ! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند، امّا ما را كُشتند داورى كن...
#وفا_دوران
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای گروه سرود بین المللی میثاق مهاجرین به سرپرستی روح الله اشرف
همایش شیرخوارگاه حسینی ۱۳۸۹
شعر: #قاسم_صرافان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعه #غم_عشق
تیتراژ برنامه کوک عاشقی
هَر جا
دِلت گِرفت
کَمی مُحتشم بِخوان
هی دَر
میان گِریه
بِگو جان،
بِگو حُسین...
#یاحسین
17.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#غم_عشق
باصدای: ميلاد كيان
ترانه سرا: قاسم صرافان
33.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رسم_عاشقی
خواننده:محمدحسین عابدی
شاعر:قاسم صرافان
من العشق وحالاته
در خون کشید قافیهها را، حروف را از بس که گریه کرد تمام لهوف را.. #سیدحمیدرضابرقعی «وَ قَطَّعوهُ ب
____________
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
“خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود”
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن …
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچکس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس…
#سیدحمیدرضابرقعی
من العشق وحالاته
#استوری #علی_اکبر
__________
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آمادهی رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست میآمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بیخود از خود، به خدا با دل و جان میآمد
زیر شمشیر غمش رقصکنان میآمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جملهی «در پوست نگنجیدن» را
بی امان دور خدا مرد جوان میچرخید
زیر پایش همهی کون و مکان میچرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت: لا حول و لا قوة إلّا بالله
مست از کام پدر، زادهی لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنویام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا میگیری
زخم ها با تو چه کردند؟ جوانتر شدهای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شدهای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسّم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا
گوش کن خواهرم از سمت حرم میآید
با فغان "پسرم وا پسرم" میآید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بار چرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشتهست؟!
مثل آیینهی در خاک مکدّر شدهای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرّر شدهای؟!
من تو را در همهی کربوبلا میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم
ارباً اربا شده چون برگ خزان میریزی
کاش میشد که تو با معجزهای برخیزی
ماندهام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...
#سیدحمیدرضابرقعی
#علی_اکبر
5b1106cc7d6acc6503875f1b_-4838789027031608290.mp3
6.07M
مداحیِ هنرمندانه و خوشمعنای سیّدرضای نریمانی با شعری که محتوای آن با اقتباس از نامِ کتاب های رهبر معظّم انقلاب سروده شده است...
- آفتاب در مصاف
- همرزمان حسین (علیهالسلام)
- انسان ۲۵۰ ساله
- از ژرفای نماز
- واجب فراموششده
- جاودانه تاریخ
- پیشوای صادق
- طرح کلی اندیشه اسلامی
- بانوی تراز
- اقدام و عمل
- اندیشه مقاومت
- چهار گفتار
«لَعَنَ اللّهُ مَن مَنَعَكَ مِن شُربِ ماءِ الفُراتِ»
بر موکلین آب فرات لعنت...
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا قَمَرَالعَشیرَه
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَالْفَضْلِ الْعَبَّاسَ
ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ... 🖤
من العشق وحالاته
وفاداری وشیدایی،علمداری وسقایی ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی #سیدحمیدرضابرقعی
__________
نه در توصیف شاعرها نه در آواز عشاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
وفاداری و شیدایی علمداری و سقایی
ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید الا یا ایها الساقی
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصه میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند
پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا «عدتی فی شدتی» برگرد
که تو بی مشک سقایی که تو بی دست رزاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را
بماند باقی روضه درون سینهام باقی
#سیدحمیدرضابرقعی
#علمدار_کربلا
#عباس_علیه_السلام