eitaa logo
منبر روشمند
832 دنبال‌کننده
745 عکس
1هزار ویدیو
583 فایل
🔻به فضل خدا توی مناسبت ها با چندین سخنرانی مکتوب به استقبال شما خواهیم امد. 🔻 راه ارتباط با ادمین @menbar6
مشاهده در ایتا
دانلود
رمضان9.pdf
269.1K
⚫️ماه رمضان (9) 📩pdf ✅ #فیش_روضه ⚫️ ماه رمضان ⚫️ #مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند 🆔👇👇👇👇 https://eitaa.com/yaMojebalmoztr http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
خديجه 25 ساله .مقام حضرت خديجه .98.pdf
439.6K
✅ سخنرانی کوتاه ۴۲ مناسبت: وفات حضرت خدیجه (علیها سلام)۹۸ عنوان : خدیجه ۲۵ ساله موضوع : مقام حضرت خدیجه(علیها سلام) #سخنرانی_کوتاه_۴۲ #مقام_حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها #خدیجه_۲۵_ساله #وفات_حضرت_خدیجه_۹۸ #شنبه_سه_شنبه_مناسبها #کانال_منبر_آسمانی #کپی_با_ذکر_منبع 🆔 @m_asemani فهرست سخنرانی ها 👇 @m_asemani_arshiv سروش👇 https://sapp.ir/m_asemani ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa تلگرام👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEnpsuwIe-n7EUyldQ
السَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ اَلسَّلام ُعَلَیک یا رسول الله آجرک الله فی مصیبه ام المومنین ، اَلسَّلام ُعَلَیک یا فاطمه الزهرا آجرک الله فی مصیبه امک صدا زد اسماء ، هر دختری، شبی که خونه ی شوهر میره محتاج مادره،من نیستم شب عروسی فاطمه ام رو ببینم،جای من براش مادری کن ..." پنج سال ازین وصیت به اسما گذشت، شب زفاف فاطمه و علی که رسید ،پیغمبر فرمود همه برن" همه رفتن،آمد به دیدن این زن و شوهر، دید اسما کنار زهرا ایستاده" اسما مگه نگفتم همه برن،عرضه داشت یا رسول الله ،وصیت خدیجه بود" اینجا بمونم کنار فاطمه" تا نام خدیجه اومد بازم پیغمبر گریه کرد، اسما رو دعا کرد . یه چیزی بگم و عرضم و تمام کنم ،دیگه تو این شبا مقدمه نمی خوای، شب آخر دهه ی اوله ،دیدید چقدر زود تمام شد دهه ی اول، اسما هم رفت با علی و فاطمه خلوت کرد پیغمبر ،گفت علی دستتو بده، زهرا جان تو هم دستتو بده بابا جان ،دست زهرا رو گذاشت تو دست علی ؛ نگفت این دختر منه، فرمود : "هذه ودیعه الله و ودیعه الرسوله" علی این امانت خداست ..." (فهمیدی چی میخوام بگم؟!!) خود پیغمبر فرمود هر امانتی دو شرط داره، اول اینکه امانت رو از هر کی گرفتی به همون برگردونی، اما شرط دوم امانت اینه" اگه امانتو سالم گرفتی ، سالمم پس بدی ..." (کجا رفت دلت؟!!) علی امانت و از پیغمبر گرفته بود، به خود پیغمبرم امانتو داد . دل شب امانتو گرفته بود ،دل شبم امانت و برگرداند، اما شرط دوم نمی دونم با دل علی چه کرد" این امانتی که تحویل گرفته بود دیگه پهلو شکسته نبود ... صورتش کبود نبود ... سینه اش سوراخ نشده بود ... اما امانتی که شب دفن به پیغمبر داد ،یه جای سالم تو بدنش نبود ...یا زهرا ...
(س) 🔹(ص)_به_خدیجه(س) در هنگام وفاتش 🔸هنگامى كه «خدیجه»، همسر رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله بیمار بود و به همان بیمارى هم از دنیا رحلت كرد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر اثر علاقه بینهایتى كه نسبت به او داشت خطاب به وى گفت: خوشایند نیستم از بیمارئى كه در تو مشاهده میكنم با توجه به اینكه میدانم، خداى تعالى در این ناخوشایندى، خیر كثیرى قرار داده است. آیا به این حقیقت نرسیده اى كه خداى تعالى علاوه بر تو كه در بهشت هم چنان همسر من خواهى بود، «مریم» دختر «عمران» و «آسیه» همسر «فرعون» و «كلثوم» خواهر موسى علیه السّلام را هم به همسرى من در خواهد آورد؟ «خدیجه» گفت: براستى خداى متعال آنچه را كه فرمودى، انجام خواهد داد؟ در پاسخ فرمود: آرى! «خدیجه» كه از این حقیقت خبردار شد اظهار داشت: اینك آسایشى در خود احساس میكنم و دوست دارم فرزندانم از رحلت من، هیچ گونه نگرانى و ناراحتى به خود راه ندهند. ------------------------------------------------- 📚متن عربی: ▪️(الهیثمى فى مجمعه ج 9 ص 218) قال: و عن أبى رواد، قال: 🔸دخل رسول اللّه صلى اللّه علیه (و آله) و سلم على خدیجة فى مرضها الذى توفیت فیه، فقال لها: بالكره منى الذى أرى منك یا خدیجة، و قد یجعل اللّه فى الكره خیرا كثیرا، أما علمت أن اللّه عز و جل زوجنى معك فى الجنة مریم بنت عمران و امرأة فرعون و كلثم أخت موسى؟ قالت: و قد فعل اللّه ذلك یا رسول اللّه؟ قال: نعم، فقالت: بالرفاء و البنین (قال) رواه الطبرانى. -------------------------------------------------- 📘 فضائل الخمسة من الصحاح الستة،ج1،167   سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal
عزت حسنی.pdf
400.4K
💠 سخنرانی : #عزت_حسنی! 🌀 مناسبت : #ولادت_امام_حسن علیه السلام 🔷ماهیت : برخلاف اتهاماتی که دوستان و دشمنان به امام مجتبی علیه السلام با خطاب مذل المومنین می زدند، حضرت مایه عزت مومنین بود. ♻️پیام : روش های تربیت عزت مندانه فرزندان ✌️ کانال منبر انقلابی @enqelabee
از خدای خیالی تا خدای واقعی.pdf
798.1K
💠 مجموعه سخنرانی : #ذهن_ها_را_باید_شست_جور_دیگر_باید_زیست ♻️جلسه اول : از خدای خیالی تا خدای واقعی 🌀 مناسبت : #شبهای_قدر 🔷ماهیت: بیشتر مردم، تصوراتی غلط و اشتباه از خدا، امام و معاد در ذهن خود درست کرده اند،که با این ذهنیت های اشتباه هم زندگی می کنند. شبهای قدر بهترین فرصت برای اصلاح این ذهنیت های اشتباه می باشد. 🔹پیام : بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی و معیشتی امروز ما به دلیل تکیه کردن بر مستکبرینی است که خدای واقعی این عالم ما رو به شدت از تکیه بر اون نهی کرده ! ✌️ کانال منبر انقلابی @enqelabee
شب قدر 1.pdf
487.7K
💠مناسبت : #شب_قدر_1 🌀موضوع : #شب_قدر_از_خدا_چه_بخواهیم؟ 🔵ماهیت : فردی از پیامبر خدا پرسید: «اگر شب قدر را دریابم، از خدا چه چیزی مسئلت کنم؟» حضرت فرمودند: #عافیت نویسنده : حجت الاسلام #زارع 🔰دریافت سخنرانی در شبکه های داخلی #منبرانقلابی به آدرس: @enqelabee
شب قدر 2.pdf
458.3K
💠مناسبت : #شب_قدر_2 🌀موضوع : #شب_قدر_از_خدا_چه_بخواهیم؟ 🔵ماهیت : فردی از پیامبر خدا پرسید: «اگر شب قدر را دریابم، از خدا چه چیزی مسئلت کنم؟» حضرت فرمودند: #عافیت نویسنده : حجت الاسلام #زارع 🔰دریافت سخنرانی در شبکه های داخلی #منبرانقلابی به آدرس: @enqelabee
شب قدر 3.pdf
720.5K
💠مناسبت : #شب_قدر_3 🌀موضوع : #شب_قدر_از_خدا_چه_بخواهیم؟ 🔵ماهیت : فردی از پیامبر خدا پرسید: «اگر شب قدر را دریابم، از خدا چه چیزی مسئلت کنم؟» حضرت فرمودند: #عافیت نویسنده : حجت الاسلام #زارع 🔰دریافت سخنرانی در شبکه های داخلی #منبرانقلابی به آدرس: @enqelabee
سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه سمت مسجد میرود آرام ،بی کوثر علی جای زهرا خالی است ،آری اگر که زنده بود مطمئنن راه را می بست زهرا بر علی ابن ملجم لعنت الله علیه از پشت زد چون که می دانست هستی تو یل خیبر علی *** *آقا وارد مسجد شد ، یک یک همه خوابیده های در مسجد رو بیدار کرد ، میخواد بگه آی کسایی که اومدید مسجد ، علی بیدارتون کرده ، یا بر حق علی می جنگید یا با علی هستید ... یا با عملت شمشیر به علی میزنی ... همه خواب ها رو بیدار کرد ، حتی اون ملعونم بیدار کرد ، اشاره کرد به رو نخواب که این خواب شیاطینه ، خوابیده بود تا شمشیر معلوم نشد ، آقا ممنونتیم همه رو هر شب از اول ماه رمضان بیدارمون کردی ، شب نوزدهمم ما رو بیدار کردی آوردی در خونه خدا ... خوش به حال اونایی که از امشب دیگه دنبال امیر المومنین ، هر چی وسیله ی گناه دارن، میریزن بیرون ، خدا کلام منو اول در خودم موثر قرار بده بعد هم در این عزیزان ، یا امیرالمومنین ، یا امام المتقین ، یکم دیگه روضه بخونم گریه کنی ، بهترین اعمال امشب اینکه سلام بر حسین بدی یا بری کربلا ... به حق الحسین الهی العفو ...." گفت غروب شد ، امشب نوبت من بود بابام مهمان من بود ، این آخرین مهمانی زینبه ، چون بعضی ها قائل به این هستند ، ام کلثوم هم زینب بوده ، یعنی زهرا یه دختر داشته ، هی نگاه کرد به صورت باباش ..." مغرب شد دید به نماز ایستاد ، اما هی میره تو صحن حیاط به آسمون نگاه میکنه ، دست میکشه به محاسنش ، بابا امشب که خونه ی ما نوبتت شده ، همش گریه می کنی ... تو منو کشتی بابا ... مادرم تو چهارسالگی منو کشت ، امشب چته بابا به من بگو ... اخه من زینبم ..." خودت گفتی ام المصائبم ، پیغمبر تو دو ، سه سالگی به من گفت تو ام المصائبی ، حضرت فرمود صبر کن زینب جان ...؛ گفت مناجات سر شبش تموم شد ، سفره پهن بود نشست کنار سفره ؛ دیدم هی به غذا نگاه می کنه (غذا چیه؟!!) یه طرف نان جو و کمی نمک ، خوب آقا پیر شده بود دیگه گفتم امشب عشقمه ، براش یه ذره شیر خریده بودم از پولی که داشتم ؛ یه کمی شیر خریدم سر سفره گذاشتم گفتم نون رو بزنه تو شیر بخوره . یه مقدار نگاه کرد به من گفت فقط سوال منو جواب بده ؛ گفت تا حالا دیدی بابات سر سفره ای بشینه که دو جور خورشت باشه؟! یعنی یه طرف شیر یه طرف نون و نمک " گفتم خوب بابا ؛ نون و نمک و آمدم بردارم ، گفت به جان زینب همینو بزار باشه شیر رو بردار ..." آقاجان خوب کاری نکردی ، شیری که زینب دخترت آورد نخوردی " اون وقت فردا شب ... سیصدتا یتیم با ظرف شیر میان ... باشه آقا ... لااقل دل زینبتو به دست می آوردی ... چی بگم ..." گفت یه لقمه خورد ، بقیه ی سفره رو جمع کن ببر ، مشغول نماز شد فهمیدم یه خبراییه امشب هیچ شبی اینطوری گریه نمی کرد ... هی داره نگاه به آسمان میکنه ، هی میگه *انا لله و انا الیه الراجعون ...* *** عرش هم لرزید از فزت و رب الکعبه ات داغدار فاطمه ، راحت شدی آخر ، علی ... قاتلت شمشیر زهر آلود دشمن نیست نیست قاتلت در اصل ، قنفذ بود و میخ در علی
کیست این مرد که شب کیسه ی خرما می برد روز می آمد و از سینه نفسها می برد کیست این مرد که تا تیغ به بالا می برد رزم را با مدد از حضرت زهرا می برد این خدا نیست ولی مقصدِ هرراه است این اَشهدُ اَنَّ علیّاً ولیّ الله است این کیست این شیر که از خصم جگر در آورد از میانِ کمرش تیغِ دوسر در آورد خوشیِ کاسه ی شیر و کفی از نان می شد به سرِ دوش، گهی مَرکبِ طفلان می شد گاه بابای یتیمان، دلِ ویران می شد گاه دریا و گهی بارش و باران می شد *** وای از امروز حسن گوشه ی بستر افتاد باز هم یادِ غمِ بسترِ مادر افتاد خواهر افتاد زمین تا که برادر افتاد یادِ روزی که رویِ مادرشان دَر افتاد هیزم و آتش و کابوس عجب بد دردی است ضربِ نا مَحرم و ناموس عجب بد دردی است قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد تازه می کرد نفس را و مجدد می زد وای از دستِ مغیره چقدر بد می زد جای هر کس که در آن روز نمی زد می زد *** آخرین حرفِ علی بود که خواهش می کرد2 زینبش را به اباالفضل سفارش می کرد زینبش ماند ببیند غمِ حنجرها را ماند تا داد کِشد غارتِ پیکرها را تا کند جمع تنِ پاره ی اکبرها را کرد محکم گرهِ معجرِ دخترها را دید در گودی گودال حرامی ها را تبر کوفی و سر نیزه ی شامی ها را *روضه بخونم ...* مادرت را صدا نزن این قدر ... پیش من دست و پا نزن این قدر ... بی حیا با عصا نزن این قدر ... این که افتاده خواهری دارد ... دستاتو بیار بالا ... هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله ... حسین ... حسین ...
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ منو مشغول خودت کن بزار درگیر تو باشم واسه منهم سفره بنداز که نمک گیر تو باشم تا زیر چشمات بمونم زیر تدبیر تو باشم دیونم کن دیونم کن که به زنجیر تو باشم ای خدایا شب قدره من پیشت قدری ندارم اومدم تا سر به روی دامن عفوت بزارم @hosenih منو درگیر خودت کن که فقط مال تو باشم منو راهی سفر کن که به دنبال تو باشم من بی چیز و بخر تا جزو اموال تو باشم حال خوبی نصیبم کن پی احوال تو باشم من می خوام مال تو باشم سندم رو بزن امضا حلقه ای توی گوشم کن من بشم نوکر زهرا @hosenih تو قفس در به درم من زخمیه بال و پر من گناهام رو می بینی که چی آورده به سر من چونکه یک عالمه غفلت پر شده دور و بر من توی تاریکی و ظلمت کوخدایا سحر من سحر من یه نگاهت یه نگاه آسمونی تا منم سفره نشین شم کنارت تو میهمونی @hosenih روسیاهم مثل شب ها مثل شب های جدایی مثل تاریکی شب ها که نداره روشنایی آسمون تا منو دید گفت: چقده دور از خدایی بعیده که روسفید شی بعیده به چشم بیایی تنها یک راه جلو پاته اونم از لطف خداته اون راهم راه حسینه سفر کرببلاته @hosenih سفر کرببلایی دو تا بال گریه می خواد پا توی روضه گذاشتن شور و حال گریه می خواد پا توی مقتل نزاری که مجال گریه می خواد سر روی نیزه یار قیل و قال گریه می خواد مشک خالی ابالفضل چشم به راه گریه هاته دو تا دستای ابالفضل نگاه کن که جلو پاته @hosenih شاید آقا واسطه شه شاید آقا بپذیره به دو تادست ابالفضل دستتو امشب بگیره آخه دستای این آقا تو کرامت بی نظیره حرم چشماش قشنگه صحن چشماش دلپذیره خوش به حال من بی کس که یک کس مثل تو دارم جای مشک تو می خوام من همیشه گریه بیارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بازم شب قدره و بیقراری غلْط میخوره رو گونه های خیسم بازم شب قدره و حاجتام و یکی یکی با گریه می نویسم @hosenih حاجتایی که نزدیک یه ساله تو خاطرم مرور میشه همیشه ولی تموم حاجتای عمرم اندازه یه حاجتم نمیشه @hosenih حاجتم اینه آقام و ببینم کاشکی که آرزو به دل نمونم دوس دارم از خجالتش در بیام خدا کنه ازش خجل نمونم @hosenih بازم شب قدره و جات خالیه فقط غمه که جات و پُر میکنه فقط نگاه مهربون توئه که این دل سنگیم و در میکنه @hosenih باز شب قدره و خودم میدونم که قَدرت و نمیدونم آقاجون من امشب اومدم بگم که دیگه پشیمونم پشیمونم آقاجون @hosenih تو جامعه کبیره خوندم این و لطف خدا بسته به لطفتونه اگه تو از گناه من بگذری دیگه خدا من و نمی سوزونه @hosenih کِی میشه از کعبه خبر بیاد و صدا اذونت بپیچه تو گوشم برای انتقام بریم مدینه کنار تو لباس رزم بپوشم @hosenih نمیدونم کوفه ای یا کربلا نمیدونم کجا عزا گرفتی به یادمون باش آقا هر کجا که به آسمون دست دعا گرفتی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به حق خدای شب قدرها بیا ای دعای شب قدرها حضور تو تنها نفس می دهد به حال و هوای شب قدرها @hosenih پر از التماس است و آقا بیاست در عمق صدای شب قدرها الهی نگاهی کن از روی لطف به آقا بیای شب قدرها برای تمنای روز ظهور می افتم به پای شب قدرها کمی نقد عشق و عنایت بریز به دست گدای شب قدرها مریض فراقیم یابن الحسن تو هستی دوای شب قدرها @hosenih به حق علی و به حق الحسین به این ناله های شب قدرها مرا یک سحر کاش مهمان کنی نجف کربلای شب قدرها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در من سراغي جز گُنه كاري نداري جا مانده تر از من گرفتاري نداري با اين همه حالا كه برگشتم، گلايه از توبه هاي زشتِ تكراري نداري @hosenih تو آنقدر خوبي كه حتي از نشستن با بندهي آلوده ات عاري نداري با رو سياهِ مستحقِ سرزنش هم قصدي به غير از آبروداري نداري نه قهر، نه خط و نشان با اين همه جُرم از من به جز آمرزش اصراري نداري كِي سخت گيري مي كني با اين كه پيداست شرمنده تر از من بدهكاري نداري گفتي كه هر كس ميهمانت شد عزيز است يعني كه به خوب و بدش كاري نداري درهاي دوزخ بستي و نازم خريدي انگار كه اصلاً گنه كاري نداري @hosenih در سفره ي پر فيضِ اين شبهايِ رحمت جز دستگيري غيرِ ستاري نداري بايد كه خيلي پَست باشم اين شبِ قدر گر شك كنم كه دوستم داري نداري ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
صوت سبک اشعار
مقتل علیه السلام شب آخر و گفتگو با ⚜شب آخر امیرالمومنین و گفتگو با ام کلثوم 1.اسماعیل بن زیاد گوید: امّ موسى خدمتكار على علیه السّلام كه در ضمن دایه دخترش نیز بود، برایم حدیث كرد و گفت: شنیدم على علیه السّلام به دخترش ام كلثوم می فرمود: دختركم، چنین مى بینم كه مدت كمى با شما هستم؟ عرض كرد: چگونه پدر جان؟ فرمود: من رسول خدا (ص) را در خواب دیدم و او (در آن حال) گرد و خاك از رویم پاك می كرد و می فرمود: یا على تو را چیزى نیست؛ آن چه وظیفهات بود انجام دادهاى. ام كلثوم گفت: سه شب (از این خواب) بیش نگذشت كه آن ضربت را به او زدند، ام كلثوم در آن مصیبت فریاد زد، حضرت فرمود: دختركم، فریاد نزن زیرا رسول خدا (ص) را مىبینم كه به دست خود به من اشاره می كند و می فرماید: یا على نزد ما بیا كه آنچه در نزد ما است براى تو بهتر است. 2- و نیز عبد اللَّه بن موسى (به یك واسطه) از حسن بصرى حدیث كند كه گفت: امیر المؤمنین على علیه السّلام آن شبى كه در صبحش كشته شد (همه شب را) بیدار بود، و بر خلاف عادتى كه داشت آن شب براى نماز شب به مسجد نرفت، پس دخترش ام كلثوم به وى عرض كرد: این چیست كه (امشب) خواب را از شما گرفته؟ فرمود:اگر امشب را به صبح برسانم كشته خواهم شد، (تا اینكه) ابن نباح (اذان گوى آن حضرت آمد) و اذان نماز (صبح را) گفت، حضرت كمى راه (به طرف مسجد) رفت و برگشت، ام كلثوم به وى عرض كرد: دستور فرما جعدة (كه خواهرزاده آن حضرت بود) با مردم نماز بخواند؟ فرمود: آرى دستور دهید (امروز) جعده با مردم نماز بخواند، سپس فرمود: از مرگ گریزى نیست و خود به مسجد رفت، و آن مرد (یعنى ابن ملجم) تمام آن شب (در مسجد) بیدار بود و چشم به راه و مترصد آن حضرت بود، و چون نسیم سحرگه وزید خوابش برد، أمیر المؤمنین علیه السّلام (وارد مسجد شد) و با پاى خود او را جنبش داده فرمود: نماز، پس بر خواست و آن حضرت را ضربت زد. متن عربی: 1. وَ رَوَى إِسْمَاعِیلُ بْنُ زِیَادٍ قَالَ حَدَّثَتْنِی أُمُّ مُوسَى خَادِمَةُ عَلِیٍ ع وَ هِیَ حَاضِنَةُ فَاطِمَةَ ابْنَتِهِ ع قَالَتْ سَمِعْتُ عَلِیّاً ع یَقُولُ لِابْنَتِهِ أُمِّ كُلْثُومٍ یَا بُنَیَّةِ إِنِّی أَرَانِی قَلَّ مَا أَصْحَبُكُمْ قَالَتْ وَ كَیْفَ ذَلِكَ یَا أَبَتَاهْ قَالَ إِنِّی رَأَیْتُ نَبِیَّ اللَّهِ ص فِی مَنَامِی وَ هُوَ یَمْسَحُ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِی وَ یَقُولُ یَا عَلِیُّ لَا عَلَیْكَ قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْكَ قَالَتْ فَمَا مَكَثْنَا إِلَّا ثَلَاثاً حَتَّى ضُرِبَ تِلْكَ الضَّرْبَةَ فَصَاحَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ فَقَالَ یَا بُنَیَّةِ لَا تَفْعَلِی فَإِنِّی أَرَى رَسُولَ اللَّهِ ص یُشِیرُ إِلَیَّ بِكَفِّهِ یَا عَلِیُّ هَلُمَّ إِلَیْنَا فَإِنَّ مَا عِنْدَنَا هُوَ خَیْرٌ لَك 2. وَ رَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ دِینَارٍ عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ قَالَ سَهِرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی قُتِلَ فِی صَبِیحَتِهَا وَ لَمْ یَخْرُجْ إِلَى الْمَسْجِدِ لِصَلَاةِ اللَّیْلِ عَلَى عَادَتِهِ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ أُمُّ كُلْثُومٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا مَا هَذَا الَّذِی قَدْ أَسْهَرَكَ فَقَالَ إِنِّی مَقْتُولٌ لَوْ قَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَتَاهُ ابْنُ النَّبَّاحِ فَآذَنَهُ بِالصَّلَاةِ فَمَشَى غَیْرَ بَعِیدٍ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ أُمُّ كُلْثُومٍ مُرْ جَعْدَةَ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ قَالَ نَعَمْ مُرُوا جَعْدَةَ فَلْیُصَلِّ ثُمَّ قَالَ لَا مَفَرَّ مِنَ الْأَجَلِ فَخَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ إِذَا هُوَ بِالرَّجُلِ قَدْ سَهِرَ لَیْلَتَهُ كُلَّهَا یَرْصُدُهُ فَلَمَّا بَرَدَ السَّحَرُ نَامَ فَحَرَّكَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِرِجْلِهِ وَ قَالَ لَهُ الصَّلَاةَ فَقَامَ إِلَیْهِ فَضَرَبَهُ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 15 @hosenih_maghtal
علیه السلام 🔹شمشیر زهرآگین و رفتار امیرالمومنین(ع) با او 🔸چون ابن ملجم را به نزد أمیر المؤمنین علیه السّلام آوردند حضرت به وى نگاه كرد و فرمود: 🔹«یك تن برابر یك تن» (اشاره به آیه قصاص است كه خداى تعالى در سوره مائده آیه 45 فرماید: 🔸«وَ كَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ ...» تا آخر آیه، سپس فرمود:) 😭 اگر من از دنیا رفتم همچنان كه مرا كشته او را بكشید و اگر زنده ماندم خود دانم در باره او چه اندیشم. ✳️ ابن ملجم لعنه اللَّه گفت: بخدا من آن شمشیر را به هزار درهم خریدهام و با هزار درهم آن را زهر دادهام، اگر بمن خیانت كند خدایش دور كند (كنایه از این كه چگونه ممكن است از ضربت این شمشیر كسى جان سالم به در برد، راوى گوید): 🔹پس ام كلثوم بر او بانگ زد: اى دشمن خدا! أمیر مؤمنان را كشتى؟ گفت: جز این نیست كه پدر تو را كشته ام (نه أمیر مؤمنان را) فرمود: اى دشمن خدا امید آن دارم كه او بهبودى یابد. 😔ابن ملجم بدو گفت: پس این گریه ات براى من است؟ به خدا سوگند چنان ضربتى بر او زدم كه اگر آن را بر اهل زمین بخش كنند همه هلاك شوند،پس آن مرد (پلید) را از نزد آن حضرت بیرون بردند و مردمان گوشت بدنش را مانند درندگان می كندند و باو می گفتند: اى دشمن خدا چه كردى؟ امت محمد (ص) را نابود كردى و بهترین مردم را كشتى؟ و او ساكت بود و سخن نمی گفت، و باین ترتیب او را به زندان بردند. 🔸مردم نزد أمیر المؤمنین علیه السّلام آمده عرض كردند: اى أمیر المؤمنین درباره این دشمن خدا دستورى فرما زیرا كه امت را نابود كرد و اسلام را تباه ساخت؟ على علیه السّلام به ایشان فرمود: 😭اگر زنده ماندم كه خود دانم درباره اش چگونه رفتار كنم، و اگر از دنیا رفتم با او مانند كشنده پیغمبر رفتار كنید، او را بكشید و پس از آن جسدش را به آتش بسوزانید، و چون أمیر المؤمنین علیه السّلام از دنیا رفت و فرزندان آن حضرت از دفن او فارغ شدند امام حسن علیه السّلام نشست و دستور داد ابن ملجم را بیاورند، پس او را آوردند همین كه برابر آن حضرت رسید و ایستاد، باو فرمود: اى دشمن خدا امیر مؤمنان را كشتى و تباهى را در دین بزرگ كردى؟ سپس دستور داد گردنش را زدند ام كلثوم دختر اسود نخعى خواستار شد كه جسد پلیدش را به او دهند و كار سوزاندنش را به او واگذارند، حضرت نیز به او واگذار كرد و ام هیثم آن جسد را به آتش سوزاند. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸وَ جَاءَ بِهِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَفْلَتَ الثَّالِثُ فَانْسَلَّ بَیْنَ النَّاسِ. 🔹فَلَمَّا أُدْخِلَ ابْنُ مُلْجَمٍ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع نَظَرَ إِلَیْهِ ثُمَّ قَالَ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ إِنْ أَنَا مِتُّ فَاقْتُلُوهُ كَمَا قَتَلَنِی وَ إِنْ سَلِمْتُ رَأَیْتُ فِیهِ رَأْیِی. 🔸فَقَالَ ابْنُ مُلْجَمٍ وَ اللَّهِ لَقَدِ ابْتَعْتُهُ بِأَلْفٍ وَ سَمَمْتُهُ بِأَلْفٍ فَإِنْ خَانَنِی فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ قَالَ وَ نَادَتْهُ أُمُّ كُلْثُومٍ یَا عَدُوَّ اللَّهِ قَتَلْتَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ إِنَّمَا قَتَلْتُ أَبَاكِ قَالَتْ یَا عَدُوَّ اللَّهِ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ لَا یَكُونَ عَلَیْهِ بَأْسٌ قَالَ لَهَا فَأَرَاكِ إِنَّمَا تَبْكِینَ عَلَیَّ إِذاً لَقَدْ وَ اللَّهِ ضَرَبْتُهُ ضَرْبَةً لَوْ قُسِمَتْ بَیْنَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَأَهْلَكَتْهُمْ. 🔹فَأُخْرِجَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ إِنَّ النَّاسَ لَیَنْهَشُونَ لَحْمَهُ بِأَسْنَانِهِمْ كَأَنَّهُمْ سِبَاعٌ وَ هُمْ یَقُولُونَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ مَا ذَا فَعَلْتَ أَهْلَكْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ وَ قَتَلْتَ خَیْرَ النَّاسِ وَ إِنَّهُ لَصَامِتٌ مَا یَنْطِقُ فَذُهِبَ بِهِ إِلَى الْحَبْسِ. 🔸وَ جَاءَ النَّاسُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالُوا لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مُرْنَا بِأَمْرِكَ فِی عَدُوِّ اللَّهِ فَلَقَدْ أَهْلَكَ الْأُمَّةَ وَ أَفْسَدَ الْمِلَّةَ فَقَالَ لَهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنْ عِشْتُ رَأَیْتُ فِیهِ رَأْیِی وَ إِنْ هَلَكْتُ فَاصْنَعُوا بهِ مَا یُصْنَعُ بِقَاتِلِ النَّبِیِّ اقْتُلُوهُ ثُمَّ حَرِّقُوهُ بَعْدَ ذَلِكَ بِالنَّارِ قَالَ: فَلَمَّا قَضَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ فَرَغَ أَهْلُهُ مِنْ دَفْنِهِ جَلَسَ الْحَسَنُ ع وَ أَمَرَ أَنْ یُؤْتَى بِابْنِ مُلْجَمٍ فَجِیءَ بِهِ فَلَمَّا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیْهِ قَالَ لَهُ یَا عَدُوَّ اللَّهِ قَتَلْتَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَعْظَمْتَ الْفَسَادَ فِی الدِّینِ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَضُرِبَتْ عُنُقُهُ وَ اسْتَوْهَبَتْ أُمُّ الْهَیْثَمِ بِنْتُ الْأَسْوَدِ النَّخَعِیَّةِ جِیفَتَهُ مِنْهُ لِتَتَوَلَّى إِحْرَاقَهَا فَوَهَبَهَا لَهَا فَأَحْرَقَتْهَا بِالنَّارِ. -------------------------------------------------- ?