@talabe_graph.mp3
8.4M
🌠☫﷽☫🌠
#فایل_صوتی 👆
🎵#زیارت_عاشورا با نواے آسمانی #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
👈 هر روزمان را با زیارت عاشورا شروع میکنیم !
امام باقرع میفرمایند:اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت
شوق وعلاقه میمردند ....
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
#زیارت_عاشورا
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@SiasatoDianat
╚══••⚬🌍⚬••═╝
🦋💫🦋 •••
مواظب #حجاب خود باشید ڪه این مهمترین چیز است...
در اجتماع ما ڪسے به فڪر رعایت حجاب و اخلاق نیست!
ولی شما به فڪر باشید و زینبے برخورد ڪنید.
سه چهارم دختران در حال حاضر حجابشان حجاب نیست!
و چیزهایے ڪه میپوشند واقعا حجاب نیست.
ممکن است چادر بپوشند ولے چادرشان
داراے مد و زرق و برق است!!
داریم به سراغ بدعت ها میرویم...
حجاب میپوشند ولے بدن نما!
حجاب بر سر دارند ولے با مدل هاے جدید و صورت ارایش ڪرده!!اینها از ڪجا میاید؟؟
احترام چادرے را ڪه بر سر دارید نگه دارید
ما باید از #فاطمهزهرا "سلاماللهعلیها"الگو بگیریم.
#شهید_احمد_مشلب 🕊
#کلام_شهید
خدایا تو را به پسرم می سپارم😁😁😁😁😁
در اردوگاه دوکوهه که بودیم یک روز فتح فراهانی به من گفت :تاحیک می خواهم یک نمایش توی گردان اجرا کنیم.من نقش بی سیم چی را بازی می کردم.....بلاخره روز نمایش فرا رسید و قرار شد بعد از نماز مغرب و عشا جلوی ساختمان مالک نمایش اجرا شود.همه گردان ها امده بودند برای تماشا.
چوپانی نقش پدر را داشت و از جنگ متنفر بود ولی فرزندش اشتیاق زیادی به جبهه رفتن داشت.در حالی که پسر ساکش را روی دوش انداخته بود چوپانی جلویش را گرفت و گفت «نه پسرم ،تو به حبهه نرو،من برایت بنز اخرین مدل می خرم»😁😁
پسر پدر را که چوپانی بود کنار زد و گفت نه پدر از سر راهم برو کنار .چوپانی در مقابل بچه دو زانو نشست .دستانش را به اسمان بلند کرد و گفت«خدایا تو را به پسرم می سپارم.مواظب پسرم باش»😂😂
همه بچه ها با شنیدن این حرف از شدت خنده روی زمین افتادند.حالا نخند کی بخند.فتح الله از پشت پرده در حالی که حرص می خورد و عصبانی بود .گفت گندت بزنند چرا چرت و پرت می گویی؟.بچه ها تا چند دقیقه فقط خندید😁😁😊😊😊
منبع.جنگ دوست داشتنی.۱۵۶
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌾ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم
فڪری بڪن برای من و آتش دلم
🍃دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم
#صبحت🌤_بخیر حضرت آرامش دلم
#سلام روشنیِ دیدهی احرار ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
14.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|•°🎥🎼°•|
#نماهنـگ🎼
.
جوادبنالرضایامولا
.
🎙بانواےگࢪم⇦حاجمیثممطیعۍ🎤
.
+زیرنویس عربے🖇
🚨کرونا باز هم رکورد زد/ فوت ۲۲۹ بیمار در شبانه روز گذشته
دکتر لاری سخنگوی وزارت بهداشت:
🔹از دیروز تا امروز ۳۱ تیر ۱۳۹۹ و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، دو هزار و ۶۲۵ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد که یک هزار و ۹۷۷ نفر از آنها بستری شدند.
🔹مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به ۲۷۸ هزار و ۸۲۷ نفر رسید.
🔲متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۲۲۹ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند که این بیشترین تعداد جان باختگان این بیماری در یک روز است بنابراین مجموع جان باختگان این بیماری به ۱۴ هزار و ۶۳۴ نفر رسید.
🔹خوشبختانه تا کنون ۲۴۲ هزار و ۳۵۱ نفر از بیماران، بهبود یافته و یا از بیمارستانها ترخیص شده اند.
🔹 ۳۵۸۹ نفر از بیماران مبتلا به کووید۱۹ در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند.
🔹تا کنون دو میلیون و ۲۰۱ هزار و ۹۵۸ آزمایش تشخیص کووید۱۹ در کشور انجام شده است.
🔹استانهای مازندران، فارس، آذربایجان های شرقی و غربی، خراسان رضوی، البرز، خوزستان، لرستان، گلستان، کرمان، زنجان و ایلام در وضعیت قرمز قرار دارند.
🎴
🔸نماز جماعت تربیت کننده🔸
نماز ها را میخواندم. نمیدانم از کی؟ قبل از مدرسه یا بعد از آن. اما این بار که حدود ده - یازده سال داشتم، حس عجیبی مرا ترغیب به نماز جماعت با پدر میکرد. بدون ترغیب و تشویقِ هیچ کس، پدر برای نماز صبح که بیدارم کرد وضو گرفتم و به ایشان اقتدا کردم. نماز که تمام شد، نیم نگاهی به من انداخت. گفت: «علی بابا، کی به تو گفته به من اقتدا کنی؟!» گفتم: «هیچ کس، خودم تصمیم گرفتم». گفت: «چرا مثل قبل، فرادا نخواندی؟» گفتم: «برای آنکه شما زیباتر از من نماز میخوانید و خدا عبادت شما را بیشتر می پسندد»
گویی انتظار چنین پاسخی را نداشت، چشمش برقی زد و گفت: «بیا». سرم را بوسید و به سینه اش چسباند و گفت: «هر دو پاسخت مرا خوشحال کرد. اول آنکه #خودت تصمیم گرفتی، و دوم آنکه برای تصمیمت #استدلال داشتی. حالا من به تو بگم، همه نمازها را تا آنجا که ممکن باشد، با تو خواهم خواند». شاید سالی از این صبح گذشته بود و نوعاً برای نماز صبح این جماعت مهیا می شد. ظهرها بعضاً در دفتر یا جای دیگر و گاه گداری هم برای نماز عشاء.
بگذریم. یک روز صبح که شب را دیر هنگام به خواب رفته بودم برای نماز صبح صدایم کردند. بیدار شدم. ایشان پس از آنکه مرا صدا کردند، تکبیر نماز را گفتند و وارد نماز شدند. تا به رکوع برسند، صدایشان را میشنیدم. صدا را در رکوع کمی بلند کردند که من به نماز برسم. یک «یا الله» بلند گفتم و به خواب رفتم. در عالم خواب وضو گرفتم، به نماز پدر اقتدا کردم و ... نمیدانم چقدر وقت در خواب بودم، شاید نیم ساعت کمتر یا بیشتر با صدای لرزان پدر که هنوز در رکوع بود و سبحان الله می گفت از خواب بیدار شدم. وقتی هشیار شدم، به سرعت وضو گرفته نگرفته اقتدا کردم. وقتی از رکوع بزحمت برخواستند و بسختی کمر راست کردند معلوم بود فشار زیادی را متحمل شدند. نماز تمام شد، دستشان را بوسیدم و گفتم: «چرا اینقدر منتظر من شدید؟» گفتند: «من به تو قول داده بودم تا امکانش باشد نماز هایم را با تو میخوانم. لذت همراهی تو در نماز، از زحمت رکوع طولانی بیشتر است باباجان ...»
بدون آنکه مستقیماً اشاره ای کرده باشند، با تمام وجود احساس کردم ارزش نماز و جماعت را، و مهرش به فرزند خردش که میخواهد متعبد بار بیاید ...
(خاطره دکتر علی حائری از پدر. @dralihaeri)
🌺🌺🌺
#کانال_رصد
@menhajesalehinekaleybar
خون های آلوده به ایدز، اولین بار از طرف کدام کشور وارد ایران شد؟
🌺🌺🌺🌺🌺
#کانال_رصد
@menhajesalehinekaleybar