یازهرا سلام الله علیها:
إنالله و إناإلیه راجعون
بدین وسیله خبر درگذشت حجتالاسلام والمسلمین شیخ محمدحسن راستگو را باطلاع عموم میرسانیم
ایشان که الحق و الإنصاف از بهترین مبلغان دینی خصوصاً در حوزهی کودکان و نوجوانان بودند عمر خود را در این راه صرف نموده و در این راه هنرمندانه و با بیان بسیار شیرین در تفهیم مطالب مختلف دینی به کودکان و نوجوانان اهتمام ورزیده... متاسفانه امروز صبح روح ایشان به ملکوت اعلی پیوست
روحش شاد و قرین رحمت الهی
@menhajjoghatay110
#زبیر_تکرار_میشود؟
✏️ استاد مهدوی ارفع
بیش از دو دهه پیش پای آقای امجد به عنوان استاد اخلاق به یکی از نهادها باز شد. پس از مدتی با توصیه و درخواست ایشان، آقازاده نامبارکشون در بخش فرهنگی مشغول فعالیت شد. جوان طلبه ای فاقد عقبه علمی لایق و پشتوانه فکری عمیق.
کم کم این آقازاده را توهم ایدئولوگ و استراتژیست بودن برداشت ( توهمی که در روزگار ما برای خیلی ها پیش آمده و نتایج آن، تطهیر عناصر فاسد سیاسی نظیر ابراهیم یزدی، انکار حجاب اجباری، شکستن قبح عبور از ارزشها و... بوده)
آقازادهء امجد کم کم در جلسات تفسیر دوشنبه های پدرش که در دفتر او در خیابان سمیه تهران برگزار میشد در حضور پدر سخنرانی که چه عرض کنم سخن پراکتی می کرد و در کمال تعجب و علیرغم درخواست دلسوزانه دوستان، مورد حمایت و تایید مطلق پدر واقع میشد.
این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه روضه هفتگی افاب امجدِ مورد علاقه و ارادت جوانان انقلابی، تبدیل شد به پاتوق اراذل و اوباش سیاسی یا به تعبیر آیت الله جوادی آملی، دیوث سیاسی که در آینده ای نزدیک به سران فتنه ۸۸ تبدیل شدند.
در سال قبل از فتنه ۸۸ که رفت و آمدهای محمد هاشمی، سید محمدخاتمی، تاجزاده ، عبدالله نوری و ... به منزل و روضه آقای امجد زیاد شده بود، بنده به مدت یکسال روزهای یکشنبه از اذان صبح تا پاسی از شب کاملا ملازم آقای امجد بودم .
آقای امجد به من می گفت: بنده و آیت الله ممدوحی و آیت الله معصومی ذرات سرگردان بودیم که آیت الله خوشوقت دستمان را گرفت و پیش روی مرحوم علامه طباطبایی گذاشت و طلبه مان کرد.
در همان دوره حساس ملازمت، یک روز آقای امجد به بنده گفتند: برویم خدمت آیت الله خوشوقت. رفتیم مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام در خیابان شریعتی ... آیت الله خوشوقت به آقای امجد فرمودند: آقای امجد این روضه تان را مراقبت کنید تا هر کس و ناکسی به آن وارد نشود! آقای امجد گفت: آقا نمیتونم که دم در روضه بایستم و به این بگم بیا و به اون بگم نیا
آقای خوشوقت فرمودند: پس این روضه را تعطیل کن! آقای امجد گفت: من نمیتونم روضه امام حسین را تعطیل کنم! آیت الله خوشوقت فرمودند: پس چوبش را خواهی خورد...
و من شاهد بودم که آقای امجد عارف انقلابی و... چگونه در حلقه فتنه گرانی که فرزندش برای او گردآورده بود فرورفت و تمام تلاش دلسوزان بی نتیجه ماند.
در آخر او در فتنه ۸۸ چند ویدئو حاوی بیانیه های مکتوب_ دیکته شده_ علیه نظام خواند. فرزند متخلفش احضار شد و سپس به مالزی رفت . پدر هم دنبال او به مالزی رفت همان سال من برای سخنرانی ماه مبارک رمضان به مالزی رفتم و محفل سبزیها را در آپارتمان آقای امجد دیدم...
به هرحال دو چیز مایه سقوط آقای امجد شد
🔹اول آقازاده ناخلف
مولا علیه السلام در حکمت ۴۵۳ نهج البلاغه درباره عامل سقوط زبیر_که یار و پسرعمه امیرالمومنین علیه السلام بود_ می فرماید: زبیر دائما مردی از ما اهل بیت بود تا اینکه فرزند شومش عبدالله بزرگ شد.
🔹۲. همنشینی با فاسدان از اصحاب زر و تزویر
علامه امینی در جلد ۸ الغدیر نقل می کند که سیاست عثمان در دوران خلافتش آلوده کردن زبیر و امثال او به بذل و بخَشش از بیت المال و مال حرام بود تا جایی که پنجاه و نه میلیون و هشتصد هزار درهم به زبیر بخشید در حالی که به ابوسفیان فقط دویست هزار و به هر یک از دامادهای خود، یکصدهزار درهم بخشید.
آقای امجد_که علیرغم تمام جفاهایش به نظام اسلامی_ هرگز حتی برای ساعتی حتی احضار نشد _پس از بازگشت از مالزی مورد لطف محمد هاشمی رفسنجانی قرار گرفت و یک باب منزل ویلایی در شهرک مهدیه قم دریافت کرد و....
🔹اکنون اگر خبر تولید و پخش ویدئوی اخیر در فرانسه، صحت داشته باشد،احتمال می دهم که ایشان تقاضای پناهندگی کرده و در تور سازمان منافقین افتاده و ناچار شده مطالبی علیه نظام بگوید تا برای خود و پسرش پناهندگی بگیرد. خدا کند که این احتمال منتفی باشد.
#مهدوی_ارفع
@menhajjoghatay110
✅ منبر کوتاه بین الصلاتین
#سنّت_ساده_زیستی
🌺جلسه سوم: آفات دوری از ساده زیستی🌺
🔰 زندگی تشریفاتی خوی استکباری و طغیان در مقابل فرامین الهی را تقویت می کند. قرآن می فرماید: «انَّ الانْسانَ لَیَطْغی اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی»؛(55) «بی تردید انسان از اینکه خود را بی نیاز ببیند، سر به طغیان برمی دارد.»
🌺 ثعلبه انصاری و پیامبر صلی الله علیه و آله
ثعلبه انصاری زندگی ساده ای داشت. روزی دلش خواست که وضعش بهتر شده و زندگی مرفّهی داشته باشد. راز دلش را با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان نهاد و از آن حضرت تقاضا کرد که در این مورد برایش دعا کند و عرضه داشت یا رسول اللّه ! از خدا بخواه تا من مالدار شوم و قول می دهم به حق خدا گردن نهاده و از مستمندان دستگیری کنم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ای ثعلبه! برو قناعت کن و آنچه را که خدا برایت عطا کرده شکرگذاری کن!
امّا او دست بردار نبود. بار سوم که پیش پیامبر آمد، حضرت دست به دعا برداشته و عرض کرد: پروردگارا! از فضل خود ثعلبه را روزی کن! بعد از این دعا بود که ثروت از هر سو به طرف ثعلبه روی آورد و چند عدد گوسفند او به گله ای تبدیل شد، تا اینکه دیگر نتوانست در شهر مدینه بماند. او قبلا نمازهای پنجگانه خود را با پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد می خواند ولی بعد از ثروتمند شدن، کم کم نمازهای روزانه به هفته تبدیل شد و چیزی نگذشت که گرفتاری دنیوی او را به کلّی از مسجد و نماز جماعت محروم کرد. هنگامی که آیه زکات نازل شد، نماینده پیامبر صلی الله علیه و آله برای گرفتن زکات از گوسفندان و شتران بی شمار ثعلبه به بیابانی که او در آنجا دامداری می کرد آمد. اما ثعلبه در مقابل نامه پیامبر صلی الله علیه و آله که از او درخواست زکات کرده بود برآشفت و گفت: یعنی چه؟ مگر ما کافریم که جزیه بدهیم؟ و بعد پرداخت زکات را به بعد موکول نمود.
هنگامی که سخنان او به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، حضرت دو بار فرمود: وای بر ثعلبه! بعد از تمرّد ثعلبه از فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله ، آیه نازل شد که: «فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وهُمْ مُعْرِضُونَ»؛(56) «هنگامی که خداوند از فضل خود به آنان (بعضی از مسلمانان) بخشید، بخل ورزیده و از فرمان خدا سرپیچی کرده و روی برتافتند.»(57)
🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺
@menhajjoghatay110