eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
36.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.2هزار ویدیو
304 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_mokeb @meraj_shohada_namazshab
مشاهده در ایتا
دانلود
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹♥️⃟🌿 ❰اِنٺظٰارفَرَج‌َٺ‌شيوِه‌ديرينہ‌مٰاسٺ مِهرتۅتٰابِہ‌اَبَدهَمسَفَرِسِينِہ‌مٰاسٺ ــــــــــــــــــــــــــ 🖐🏻🌱 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨📲 با ما خاص باش😎 به افتخار تمام مادران عزیزم💕 ✨🦋 🌱 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
#تم✨📲 با ما خاص باش😎 به افتخار تمام مادران عزیزم💕 #روزمادر✨🦋 #سفید #مذهبی🌱 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت اولویت هست این جا با گدای فاطمه پیشاپیش (س)💐 💝 💐
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
#پاارت6•• - یڪهوصدای‌رفت‌بہ‌آسمان.«االله‌اکبر.» پشت‌بندش‌سیدفریادزد:«یاحسین.» وشلیڪ‌ڪرد.گلولہ‌اش‌
•• - آمدچیزی‌بگویدڪہ‌یڪدفعہ‌حاج‌آقا‌ظریف‌ پیداش‌‌شد.سلام‌واحوالپرسی‌ڪردو گفت:«دست‌مریزاد،‌دیشب‌هم‌گل‌ڪاشتین!» روبہ‌من‌گفت:«بریم‌سید!؟» طبق‌معمول‌تمام‌عملیاتهای‌ایذایی،بایدمیرفتیم‌ دنبال‌مجروح‌یاشهدایی‌ڪہ‌احتمالاًجامانده‌ بودند. ازطفره‌رفتن‌عبدالحسین‌وجواب‌ندادنش‌بہ‌ سؤالم،حسابی‌ناراحت‌شده‌بودم.دمغ‌وگرفتہ‌ گفتم:‌«آقای‌برونسی‌هست‌باخودش‌برو.🚶🏻‍♂» عبدالحسین‌لبخندی‌زدوگفت:«اون‌جاهاروشما‌ بهتر‌یادداری‌سیدجان،خوبہ‌ڪہ‌خودت‌بری!🙂» «نہ‌دیگہ‌حاج‌آقاحالاکہ‌ما‌محرم‌اسرار‌نیستیم، برای‌این‌ڪارهم‌بهتره‌ڪہ‌نریم.» ظریف‌آمدبین‌حرفمان‌بہ‌ام‌گفت:«حالامن‌‌ازبگو،‌ مگوی‌شمابزرگوارهاخبرندارم،ولی‌آقای‌برونسی‌ راست‌می‌گہ.» تاحرفش‌بهترجابیفتد،ادامہ‌داد:«توکہ‌میدونی‌ وقتی‌نیروتوخطرمی‌افته،حاجی‌خیلی‌حساس‌ میشہ‌و‌موقعیت‌محل‌تو‌ذهنش‌نمیمونہ‌ پس‌بهتره‌تادیرنشده،‌زودراه‌بیفتی‌ڪہ‌بریم.» دیگرچیزی‌نگفتم‌خودظریف‌نشست‌پشت‌ «پی‌ام‌پی»،من‌هم‌ڪنارش‌سریع‌راه‌‌افتادیم‌ طرف‌منطقہ‌ی‌‌عملیات💣.» رسیدیم‌جایی‌ڪہ‌دیشب‌زمینگیرشده‌بودیم. بہ‌ظریف‌گفتم:«همین‌جانگهدار.🖐🏻» - نگہ‌داشت.پریدم‌پایین.روبرومان‌حلقہ‌حلقہ، سیم‌خارداروموانع‌دیگربود.ناخودآگاه‌یاد دستور‌عبدالحسین‌افتادم.💔» «بیست‌وپنج‌قدم‌میری‌بہ‌راست.» سریع‌سمت‌راستم‌رانگاه‌ڪردم.برجاخشڪم‌ زد‌ڪمی‌بعد‌بہ‌خودم‌آمدم.😬» بی‌اختیارشروع‌ڪردم‌بہ‌قدم‌زدن‌و‌شمردن‌ قدمها.‌شماره‌هارابلندوبی‌پروامیگفتم. درست‌بیست‌و‌پنج‌قدم‌آن‌طرفتر،سیم‌خاردارهای‌‌ حلقوی،وموانع‌دیگردشمن‌تمام‌میشدو‌میرسید بہ‌یڪ‌جاده‌باریڪہ‌ی‌خاڪی‌!😢» فهمیدم‌‌این‌جاده،درواقع‌معبرعراقی‌ها‌بوده‌برای‌‌ رفت‌وآمدخودشان‌وخودروهاشان.ماهم‌درست‌ از‌همین‌جاده‌رفتہ‌بودیم‌طرف‌دشمن.😱» انگشت‌بہ‌دهان‌گرفتم‌وزیرلب‌گفتم:«االله‌اکبر!» «چرا‌هاج‌واج‌موندی‌سید؟‌طوری‌شده؟😳🤦🏻‍♂» صدای‌ظریف‌بود.ولی‌انگارصداش‌رانشنیدم. بازراه‌افتادم‌بہ‌سمت‌جلو،بہ‌طرف‌عمق‌دشمن.» چهل،پنجاه‌قدم‌آن‌طرفتر،درست‌بہ‌چندمتری‌ یڪ‌‌سنگررسیدم.رفتم‌جلوتر.نفربری‌ڪہ‌ دیشب‌سیدبہ‌آتش‌ڪشیده‌بود!» کپۍ❌ فوروارد✅ -🙃 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
❀〇 ⃟🌸❀ مانند نماز است😇 نیت که کردی❤ دیگر نباید به اطرافت نگاه کنی... ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♥️͜͡🌸 بهترین مادر دنیا ڪہ بہ دنیا آمد عشق، در هیبت مولا بہ تماشا آمد ♥️ 🌸 ‌ ‎‌‌ ………‹🌹🍃࿐›………
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•[🎈🎉]• اصـلا خـدا میـانِ کتابش نوشـته اسـت: هـرآنچـه خواسـت حـضـرت‌زهـراﷺ هـمـان‌می‌شـود:) |✨| ‌ ‎‌↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪