eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
38.9هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.2هزار ویدیو
303 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_mokeb @meraj_shohada_namazshab
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 #ڪــلام‌شهـــید #از_جنس_ابراهیم_هادی_باشیم😔 ابراهیـم‌ همیشہ‌ میگفـت : تا وقتے ڪہ زمانِ‌ ازدواجتون نرسیـده دنبالِ #ارتباطِ_ڪلامی با #جنس_مخالف نرید ؛ چون آهسته آهسته خودتون رو بہ #نابودے میڪشونید ! .... فضا، فضای مجازی است ، ولی نامحرم، نامحرم واقعی است ! برایش تک‌تک حرفها و شکلکها حقیقی است. روی قلبش اثر میگذارد... 💚 کانال #شهیدان_ابراهیم_هادی_نوید_صفری #یادکنیم_شهدا_را_با_ذکر_صلوات🌷 @Ebrahim_navid_delha Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ ••••••••••••••••••••••••••••••• ❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا 🍃شهید محمود رضا بیضایی: شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خا
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه 🍃شهید محمود رضا بیضایی: پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود😳بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد😌. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است😍 که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. 🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 ╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗ @ebrahim_navid_delha ╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه 🍃شهید محمود رضا بیضایی: پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طو
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت📖و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل‌ می‌کرد. تعصب آگاهانه‌ و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحث‌ها بخوبی استدلال می‌کرد. می‌گفت این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه مستضعفین و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی☹️ از این بابت داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می‌ستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد🙂. 🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 ╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗ @ebrahim_navid_delha ╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
🌺🏴🌺🏴🌺🏴🌺🏴🌺🏴🌺🏴 نماز و ناله‌ شهید سید جمال حیدری ✍منطقه‌ی عملیات طوری بود که ما در دشت قرار گرفته بودیم و مواضع دشمن نیز بالای کوه بود به گونه‌ای که با طلوع خورشید دشمن می‌توانست به راحتی ما را هدف قرار دهد. سید جمال آرپی‌جی‌زن بود و جلوتر از ما حرکت می‌کرد. ناگهان او یکی از تانک‌ها را هدف قرار داد و منفجر کرد. همین باعث شد روحیه‌ بچه‌های رزمنده چندین برابر شود. این شد که همگی به مقّر فرماندهی دشمن حمله و آنجا را فتح کردیم. سید جمال در حالی که مشغول پاکسازی سنگرها بود مجروح شد و جراحت او خونریزی شدیدی داشت. همچنین پای من هم روی یک مین والمر رفت و مجروح شدم و چون نمی‌توانستیم با این حال به عقب برگردیم ناچار تا تاریک شدن هوا صبر کردیم. من بیرون یکی از سنگرها خوابیده بودم و از شدت درد می‌نالیدم. در این هنگام سید جمال مرا شناخت و به من گفت که آیا ظهر شده است؟ جواب دادم : بله. در حالی که از درد ناله می‌کرد با همان حال خوابیده شروع کرد به خواندن نماز ظهر. او از شدت درد نماز را بلند می‌خواند و با آه و ناله نماز را به پایان برد. در حال خواندن نماز عصرش بود که دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. به یاد شهدا....😔👇👇 👉 🏴 💔 ❄️ @ebrahim_navid_delha ❄️ 🌺🏴🌺🏴🌺🏴🌺🏴🌺🏴🌺🏴
#خاطرات_شهدا #شهیدحاج_علی_محمدی_پور پروازی آرام و بی تکلف اما سوزناک  شب که داشتیم نیروها را به خط می بردیم که مستقر شویم. نزدیک خط حاج علی به من گفت: کاکا بیا اینجا آن گلوله ای که قرار است نصیب ما شود الان سرباز عراقی از جعبه مهمات بیرون آورده و گریس هایش را پاک می کند و می خواهد به طرف ما بیاید. تا چند لحظه دیگر هم می رسد. گفتم: هذیان می گویی. گفت: حالا می بینی! برو زود به بچه ها سر وسامانی بده و آنها را در سنگر هامستقر کن تا ما می آییم. 30 متر از آنها دور شدم که گلوله ای آمد. یکی از بچه ها گفت: حاج علی زخمی شده عملیات کربلای 5 بود . همین جور داشتیم می رفتیم ، در آن ساعات آخر عمرش ، مرتب می آمد پیش ما اگر تک لو رفت و اوضاع به هم ریخت همدیگر را گم نکنیم . ناگهان صدای یک خمیاره 60 آمد همه جمع شدیم پشت سیم خاردار . حاجی گفت " تجمع نکنید، تجمع نکنید " صدایش در شلوغی گم می شد ، باید از سیم خاردار عبور می کردیم ، حاج علی به ما گفت " من نبشی ها را خم می کنم ، بیا یید از زیر سیم خادار رد شوید " پنج نفر آمدیم سمت راست و رد شدیم . نا گهان یکی از عراقی ها را دیدیم حاجی سلاحش را مسلح کرد تا او را بزند ، تیری شلیک نشد ، گیر کرده بود ناگهان تیری آمد و به بر آمدگی پشت سر حاجی اصابت کرد. لباسهای ما یک رنگ بود برای اینکه حاجی را گم نکنیم دست من و علی محمدی نسب روی شانه های حاجی بود. حاجی بدون اینکه چیزی بگوید ، از دست ما پا یین لغزید. همان دم منوری روشن شد دیدم از پشت سر حاجی خون می جوشد. به علی گفتم حاجی رفت علی اشاره کرد چیزی نگویم   @Ebrahim_navid_delha
18.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿🌺بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن🌺🌿 (س) 🌹 🔶لطفا برای برگذاری چله زیارت حضرت زهرا(س)❣نام و عکس دوست شهیدتان را به آیدی زیر ارسال کنید↩️ ➡️ @banihasan 💖شروع چله: 4☆11☆98 💖پایان چله: 13☆12☆98 ‍ 🌹🍃🌹 🍃🌹 السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء(س) 💚پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله🌷 فرموده اند: ای فاطمه!❣ کسی که بر تو درود بفرستد🌷 خداوند او را می بخشد، و به من، در هر جای بهشت که باشم، ملحق می کند.✨💚 💠تا ابد اين نکته را انشا کنيد پاي اين طومار را امضا کنيد🌸🍃 💠هر کجا مانديد در کل امور رو به سوي حضرت زهرا کنيد🌸🍃 🍃🌹السلام علیک یافاطمه الزهراء.....🌹🍃 ❣@Ebrahim_navid_delha
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ #مـدافع‌عشــــــ‌ق💓 #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_پنجاه_چهار
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 5⃣5⃣ _ من فقط میخواستم ڪه...ڪه بدونی دوستت دارم واقعا دوستــ❤️ـــت دارم.ریحانه الان فرصت يه اعترافه. من ازاول دوستت داشتم! مگه میشه يه دختر شیطون وخواستنی رودوست نداشت...اما میترسیدم... نَه از اینڪه ممڪنه دلم بلرزه وبزنم زیررفتنم! نَه.....بخاطر بیماریم! میدونستم این نامردیه درحق تو! اینڪ عشقـــــو ازاولش درحقت تموم میڪردم! الان مطمئن باش نمیزاشتی بـــــرم! ببین..اینڪه الان اینجا وایسادی وپشت من محڪمی بخاطرروند طی شده اس... اگر ازاولش نشون میدادم ڪه چقدر برام عزیـــــزی حس میڪنم صدایت میلرزد؛ _ ریحانه ....دوست نَداشتم وقتی رفتم تو بااین فڪربرام دست تڪون بدی ڪه "من زنش نبودم ونیستم" مافقط سوری پیش هم بودیم... دوست دارم ڪه حس ڪنی زن منی! ناموس منی.مال منی خانـــــوم ....ازدواج قراردادی ماتا نیم ساعت دیگه تموم میشه وتو رسماوشرعا...و قلبـــــا میشی همسرهمیشگی من!❤️ حالا اگرفڪر میڪنی دلت رضابه این ڪار نیست! بهم بــــگو..... حرفهایت قلبم رااز جاڪنده. پاهایم سست شده.طاقت نمی اورم وروی صندلی پشت میزوا میروم. تـــــو ازاول مرادوست داشتی... نگاهت میڪنم و توازبالای سرباپشت دستت صورتم رالمس میڪنی. توان نگه داشتن بغضم را ندارم. سرم راجلو می اورم ومیچسبانم به شڪمت... همانطورڪ ایستاده ای سرم را دراغــــوش میگیری. به لباست چنگ میزنم ومثل بچه ها چندبار پشت هم تکرارمیڪنم؛ _ توخیلی خـــــوبی علی خیلی..😭 سرم رابه بدنت محڪم فشارمیدهی؛ _ خب حالا عروس خانوم رضایت میدن؟🙂 ب چشمانت نگاه میڪنم وبانگرانی میپرسم؛ _ یعنی نمیخوای اسمم بره تو شناسنــــامه ات؟ _ چرا...ولی وقتی برگشتم!....الان نَ! اینجوری خیال منم راحت تره.چون شاید بَر..... حرفت رامیخوری،اززیر بازوهایم میگیری و بلندم میڪنی؛ _ حالا بخنـــــد تا ...😉 صدای باز شدن درمی اید،حرفت رانیمه رهامیڪنی وازپنجره اشپزخانه ب حیاط نگاه میڪنیم. مادروپدرم امدند. به سرعت ازاشپزخانه بیرون میرویم و همزمان بارسیدن مابه راهروپدر ومادر من هم میرسند. هردو باهم سلام وعذرخواهی میڪنند بابت اینڪه دیر رسیدند.چنددقیقه ڪ میگذرد ازحالت چهره هایمان میفهمند خبـــرایی شده. مادرم درحالیڪه ڪیف دستی اش را به پدرم میدهدتا نگه دارد میگوید؛ _ خب...فاطمه جون گفتن مراسم خاصی دارید مثل اینڪه قبل ازرفتن علی اقا.... وبعدمنتظرماند تا ڪسی جوابش رابدهد. توپیش دستی میڪنی وبارعایت ڪمال ادب و احترام میگویی؛ _ درستـــــه!قبل رفتن من ي مراسمی قراره باشه...راستش... مڪث میڪنی ونفست راباصدا بیرون میدهی؛ _ راستش من البته با اجازه شما و خانواده ام...يه عاقد اوردم تابین منو تڪ دخترتون عقـــــددائم بخونه!میخواستم قبل رفتن... پدرم بین حرفت میپرد؛ _ چیڪارڪنه؟😳 _ عقد دائـــــم.... اینبارمادرم میپرد؛ _ مگه قرار نشده بری جنگ؟...😧 _ چرا چرا!الان توضیح میدم ڪن... بازپدرم بادلخـــوری ونگرانی میگوید؛ _ خب پس چه توضیحی!😨پسرم اگر شما خدایی نڪرده يه چیزیت...🤭 بعدخودش حرفش رابه احترام زهرا خانوم وحسین اقا میخورد. میدانم خونشان درحال جوشیدن است امااگر دادوبیداد نمیڪنند فقط بخاطرحفظ حـــرمت است وبس! بعداز ماجرای دعواوراضی ڪردنشان سررفتن تو...حالاقضیه ای سنگین تر پیش امده. لبخندمیزنی 🙂وبه پدرم میگویی؛ _ پدرجان!منو ریحانه هردو موافقیـــم که این اتفاق بیفته این خطبه بین ماخونده شه.اینجوری موقع رفتن من... مادرم میگوید؛ _ نَ پسرم!ریحانه برای خودش تصمیم گرفته😐 وبعدبه جمع نگاه میڪند ؛ _ البته ببخشیدا مااینجور میگیم.بلاخره دختر ماست.خامه...😐 زهرا خانوم جواب میدهد؛ _ نَه باورڪنید ماهم این نگرانی هارو داریم..بلاخره حق دارید. تومیخندی☺️؛ _ چیزخاصی نیست ڪه بخوایدنگران شید قرارنیست اسم من بره توشناسنامه اش! هروقت برگشتم اینڪارو میڪنیم......🙈 ...✨✨✨ 💘 ❤️ ✨💚✨ @Ebrahim_navid_delha ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
4_216356675433531346.mp3
1.83M
☪#نمازشب حتما گوش کنید اگر میخواهید اسمتون جزو نمازشب خوانهای دائمی ثبت شه 👌👌👌 #حجةالاسلام_فرحزاد: از شب های🌙 پاییز و زمستان❄️ حداکثر استفاده را ببرید. ☪«در بیداری سحر و ثلث آخر شب، آثار عجیبی است. هر چیزی را که از خدا بخواهی در بیداری سحر ها می توان حاصل نمود. از گدایی سحر ها کوتاهی نکنید که هرچه هست، در ان است. عاشق خواب ندارد و جز وصال محبوب چیزی نمی خواهد. وقت ملاقات و رسیدن به وصال هنگام سحر است. ☪یکی از علّت‌هایی که ما توفیق سحرخیزی نداریم و در وقت آن سنگین هستیم و گویا گوش‌هایمان صدای مَلَک منادی را که همه‌ی اولیاء الله را بیدار می‌کند نمی‌شود، این است که روح و قلب💕 ما به خاطر دو مسأله سنگین می‌شود و مثل گنجشکی🕊 که به دو پایش وزنه آویخته‌اند، به وقت سحر نمی‌تواند برخیزد و به ملاقات یار پر بزند؛ و یا در عبادات خود، روح بالا نمی‌رود و لذّت عبادت را نمی ‌چشد ☪یکی از آن دو عامل، لغو و لهو و زیاد حرف زدن است؛ و دیگری که خیلی انسان را سنگین می‌کند، غیبت کردن است. من عیناً دیدم که غیبت شب، توفیق سحرخیزی را از انسان سلب می‌کند. منبع: #کتاب_پندهای_آسمانی، ص ۱۸۸ دوستان عزیز نماز شب خوان لطفا 💟 🔆تجربیات برا بیدار شدن در سحر ✅موارد حاجت روایی 💠ودلنوشته های خود را برای ما بفرستید تا در صورت امکان در کانال بارگزاری کنیم 🍀تشکر🍀 باما در ارتباط باشین😉⤵️ 💟 @khorsandir @Ebrahim_navid_delha •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌷🌷🌷
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 کمک های شما برای مراسم شهادت شهید ابراهیم هادی😍 قبول باشه 🙏 شماهم در برگزاری این مراسم شریک باشید ولو با هزار تومان 🤩 شماره کارت برای واریز👇👇 6037997291276690 به نام منیژه کریمی منش لطفا پس از واریز،عکس فیش واریزی خود رو به ایدی زیر بفرستید😉 🆔 @alone98 ✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 @Ebrahim_navid_delha
⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌼صلی الله علیک یا اباعبدلله السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه🌼 شروع چله24☆9☆98 #ختم_چله_سوره_مبارکہ_الرحمن 🌸اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌸 💠روز♡ سی و هشتم♡ به نیت سلامتی وظهور امام زمان (عج)، ترڪ نگاه و افکارحرام ،و یڪ قدم نزدیڪ شدن به مهدی فاطمه (س)و برآورده شدن حاجات قلبی اعضای چله 🎀به نیابت از شهدای زنده 🎀 🕊🌷 حسین معز غلامی 🕊🌷 دکتر پروین ناصحی #اینجا_بیت_شهداست @ebrahim_navid_delha
🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴 🔆 امروز سه شنبه 📆 ۱ برج بهمن ۱۳۹۸ ه.ش 📆 ۲۵ ماه جمادی الاول ۱۴۴۱ ه.ق 📆 ۲۱ ژانویه ۲۰۲۰ میلادی 📿ذکر روزصد مرتبه📿     🌸یا اَرْحَمَ الرّاحِمین🌸  🌸ای مهربان‌ترین مهربانان🌸   🏴 🔹صفحه۴۹۹ 🔹جزء ۲۵ جهت سلامتی هدیه به روح و 🏴 💔 🍁 @ebrahim_navid_delha🍁 🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴