نمیدونم شاید بعضیا از اسلام بیشتر میدونن !

‌

سرنماز عجله گرفتت ، کار داشتی، استرست نذاشت با حضور قلب و با آرامش نماز بخونی ؛ بیا یک کاری کن ، بگو من علت خلقتم عبادته ! الانم جلوی خدای خودم قیام کردم دارم باهاش حرف میزنم، پس گور سر امور دنیوی . ( البته که امورات دنیوی بر حسب مراتبشون مهم هستن اما وقت ِنماز، وقت ِنمازه و وقت معاشقه با معشوق )

من خطاب به روحم : تا محرم تحمل کن . تا محرم تحمل کن . تا محرم تحمل کن . تا محرم تحمل کن . تا محرم تحمل کن .

آقای رائفی‌پور تو یکی از سخنرانیاش گفته که : خانم بازیگری تو یکی از برنامه های تلویزیونی شرکت کرده بود یه تار موش بیرون نبود ، کلاهی گذاشته بود که اصلا مویی معلوم نبود . . گفت کارگردان گفته که رنگ موهات نمیخوام لو بره ، همچنین رنگ گریمت تا پخشِ فیلم ! ادامه صحبت آقای رائفی‌پور میفرمایند که : بله مربیشه کارگردان میتونه بگه یه تار موت بیرون نباشه اما خدا نمیتونه . . !

زلزله شده بود ، دیوار های مدینه می‌لرزید ! همه ترسیده بودن . ریختن در ِ خونه مولاعلی ، یاعلی ! یه کاری بکن ، الان همه شهر خراب میشه ! آقا اومد وسط کوچه ، زمین و دیوار ها هنوز می‌لرزیدن ، مولا پاشو محکم کوبید به زمین ! و گفت : زمین ! ابوتراب بر تو فرمان می‌دهد آرام بگیر !

مفرح‌ ذات ؟ ذکر‌ یاعلی .

درس + باشگاه + خدا و ائمه .

مردی خدمت امام صادق علیه‌السلام آمد و عرضه داشت : من مرتکب گناهی شده‌ام . امام صادق علیه‌السلام فرمودند خدا می‌بخشد . آن شخص عرضه داشت گناهی که مرتکب شده‌ام خیلی بزرگ است ؛ امام فرمودند خدا می‌بخشد . آن شخص مجدد عرضه داشت که گناهی که مرتکب شده‌ام خیلی بزرگتر است . امام ع فرمودند مگر چه گناهی مرتکب شده‌ای ؟ و آن شخص به شرح ماجرا پرداخت ؛ پس از اتمام سخن امام صادق علیه‌السلام رو به آن مرد کردند و فرمودند : خدا می‌بخشد ، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی .

فکر پرواز باش . بال بگشا ! و اگر بال هم نداری فریاد کن ؛ اهدنا الصراط . | - استادصفایی‌حائری

طومارِ صبر من به نهایت رسیده است .