#یکی_مثل_همه
پشه های مقر، خواب را از چشم همه گرفته بود.
بسیجی ها پشه بند نداشتند، برای فرار از پشه ها یا راه می رفتند یا آتش به پا می کردند تا در پناه دود آن از شر پشه ها خلاص شوند.
#حاج_مهدی پشه بند داشت، اما او هم مثل دیگران بیدار نشسته بود.‼️
گفتم: حاجی شما جلسه بودید، خسته اید. پشه بند بزنید و بخوابید تا برای عملیات آماده شوید.
گفت:
" تا بچه بسیجی ها پشه بند ندارند و راحت نمی خوابند، من هم از پشه بند استفاده نمی کنم.‼️ "
حاضر نبود از امکاناتی بیشتر از بسیجی ها استفاده کند.
حتی اگر غذای مخصوصی برای فرماندهی می آوردند، اول سوال میکرد: که از این غذا به بسیجی ها هم داده اید یا نه⁉️
بعد، از آن می خوردند.‼️
آخرین مسئولیت: فرمانده گردان امام حسین (علیه السلام)
#سردار_شهید_حاج_مهدی_زارع
#قابل_توجه_مسئولین🔺
مزار مطهر: گلزار شهدای شیراز
🆔 @merajshohadaa
۱۶ دی ۱۳۹۷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷یا_زینب_کبری_س🍃
#جشن_تولدمتفاوت
جشن میلاد حضرت #زینب سلام الله علیها و جشن تولدغلامش
#شهیدغلامرضا_لنگری_زاده
کرمانیها.جمعه.21دی.ساعت18.سالن.تلاش
🔴به ما بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/857997315C46df7d3e74
در اینستاگرام مارا دنبال کنید
https://www.instagram.com/mokebmeraj
۱۶ دی ۱۳۹۷
༻﷽༺
#طبیب_دلها_شاه_ڪربلا🌷🍃
هرڪه گفٺ نام حسین،نام دگر را نَبَرد
هیچ ذڪرے بخدا نام حسین جان نشود
درد ما داغ حسین اسٺ دوایش گریہ سٺ
با طبابٺ، جگر سوختہ درمان نشود
#یاحسین_بن_علے_ع❤️
🔴به ما بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/857997315C46df7d3e74
در اینستاگرام مارا دنبال کنید
https://www.instagram.com/mokebmeraj
۱۶ دی ۱۳۹۷
۱۶ دی ۱۳۹۷
۱۶ دی ۱۳۹۷
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ محکم مصاحبهشوندگانِ ۲۰:۳۰ به لجنپراکنیهای حسامالدین آشنا درباره بودجه کشور
آقای آشنا هدفتان از فرافکنی درباره بودجهای که تماما خودتان اختیارش را دارید چیست ؟ غیر از این است که حواس مردم رو از افتضاحات اقتصادی و سیاسیتون پرت کنید ؟
@merajshohadaa
۱۶ دی ۱۳۹۷
۱۶ دی ۱۳۹۷
#امام_خامنه_ای :
مبادا کسی خیال کند که مملوت بدون فعّالیت و #تلاشِ_سازندگی
فقط با ذکر خدا گفتن آباد خواهد شد؛ ابداً ... باید تلاش کرد.
💢 باید مجاهدت کرد:
هم #مجاهدت_علمی
هم #مجاهدت_عملی
➕ @metajshohadaa
۱۷ دی ۱۳۹۷
۱۷ دی ۱۳۹۷
پسرم باایمان قوی و علاقه به اسلام و ائمه،از اسلام و کشورش دفاع میکرد و گوش به فرمان رهبر بود
همه این خوب بودنها و خالص بودنهایش،بخاطر علاقهاش به سرگذشت داییهای شهیدش داود و مرتضی کمانی بود
مسیر شهادت را از داییهایش آموخت
با تمام سختیهای پیش رو در زندگی که عمدهترین آنها از دست دادن همسرم،نداشتن مسکن،نبود منبع درآمد،مشکل تکلم و شنواییام بود،3 فرزندم رابا حب ائمه بزرگ کردم
#شهید_سجاد_زبرجدی
۱۷ دی ۱۳۹۷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷یا_زینب_کبری_س🍃
#جشن_تولدمتفاوت
جشن میلاد حضرت #زینب سلام الله علیها و جشن تولدغلامش
#شهیدغلامرضا_لنگری_زاده
کرمانیها.جمعه.21دی.ساعت18.سالن.تلاش
🔴به ما بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/857997315C46df7d3e74
در اینستاگرام مارا دنبال کنید
https://www.instagram.com/mokebmeraj
۱۷ دی ۱۳۹۷
همسرانه ❤️
✍آقا حجت رسمش بود قبل هر سفر محسن رو صدا میزد و بهش وصییت میکرد .محسن هم آروم فقط گوش میکرد و رنگ از چهرش میپرید .
من که میدیدم بچم داره بیحال میشه سریع میپریدم وسط بحث و میگفتم :نترس محسن جان بابات بادمجان بمه آفت نداره
بعد نگاهی معنی داری به آقا حجت که دل بچه رو آب نکن.
✍شب آخر هم محسن رو صدا زد ..
وصیت کرد...
محسن رنگش پرید ...
ولی این بار نتونستم برم بین بحثشون فقط اشک ....
آقا حجت که اشکامو دید خودش بحثو عوض کرد .
محکم زد پشت محسن و گفت :پاشو برو کاغذو خودکار بیار
✍کاغذ و خودکار و از محسن گرفت و رفت تو اتاق در رو بست و بلند گفت :کسی نیاد تو اتاق.
من هم مشغول بستن ساک ،البته ساک که نه آخه آقا حجت حتی اگه مدت طولانی هم قصد سفر داشت کوله بارش یه کیف کوچیک بود .
همیشه کوله بارش سبک بود .
سبک بار و سبک بال آماده پرواز
✍چند بار برای برداشتن وسیله وارد اتاق شدم . هر بار آقا حجت دو دستی روی برگه خوابید و از زیر عینک نگاهی کرد .
گفتم :باور کن نگاه نمیکنم وسیله میخوام برای سفرت .
آقا حجت گفت :میدونی که فقط وسیلهای ضروری
گفتم :چشم فقط میشه یه کم از بادامهای باغمون رو برات بزارم .
خندید گفت :باشه فقط کم ...
✍نوشتن وصییت نامه تموم شد.
آقا حجت چند تا به کاغذ زد و داد دست من و گفت :اگر خودم اومدم که هیچ اگه خبر شهادتم این برای شماست.
✍پیراهنش رو اتو زدم . همون پیراهن دکمه گره ای که تو آخرین سلفی تنش بود.
آقا حجت گفت :خانم این دکمهاش اذیت میکنه .
گفتم:بشین درستش کنم .نشست گره دکمهای پیراهنش رو محکم کردم.
✍شاید این بهانه ای بود تا تنها افتخار زندگیم رو ثبت کنم و سرم بالا باشه و بگم خودم آقا حجت رو راهی کردم.
کیفش آماده بود .
آب و قرآن آماده...
اما آقا حجت بی قرار ......
ای کاش لحظهای آخر دیدارمان چشمانم پر نبود از اشک تا آخرین تصویر تو این گونه تارو نمدار ثبت نمیشد در ذهنم...
🔸شهید مدافع حرم حجت اسدی
💠ڪانال معراج الشھدا
@merajshohadaa
۱۷ دی ۱۳۹۷